
رضا محمدی
دیکشنری
٤٦
٠
امتیاز در دیکشنری
٥,١٥٤
رتبه در دیکشنری
٦٢٩
لایک
٥٢٠
دیسلایک
٢٣
پیشنهادهای برتر
٢ سال پیش
٥٢
۱_ حرکت کردن[به صورت آهسته] No one noticed that the boat had begun to drift out to see After the band stopped playing, people drifted away in twos a ...
٣ سال پیش
٤٠
متجاوز
٢ سال پیش
٣٤
برگشتن
٣ سال پیش
٣٢
1 - نیشگون گرفتن ( منظور هم نیشگون گرفتن با دست هست و هم اینکه لباس تنگ آدمو نیشگون میگیره ) He pinched his arm These shoes are too tight, they pinc ...
٣ سال پیش
٣١
1 - کوشا - مصمم 2 - محور ( برای درک بهتر به مثال ها توجه کنید ) computer driven کامپیوتر محور electrically driven vehicle وسیله برق محور ( وسیله برق ...
ترجمههای برتر
ترجمهای موجود نیست.
سوالهای برتر
پاسخی موجود نیست.
پاسخهای برتر
پاسخی موجود نیست.