kink

/kɪŋk//kɪŋk/

معنی: غرابت، تاب، پیچ خوردگی، ویژهگی، حمله ناگهانی، پیچ، گیر، پیچیدن
معانی دیگر: (گیسو یا سیم یا طناب و غیره) گوریدگی، ژولیدگی، درهم گیر کردگی، گرفتگی، (مو) وز کردگی، فر ریز، وز کردن، گرفتگی عضله، چنگه، مشکل روانی، ویژگی روانی، ویژگی فکری، نابهنجاری روانی و رفتاری، عیب، نقص، کاستی، گوریدن، گوراندن، ژولیدن، ژولیده کردن یا شدن، گوریده کردن یا شدن، درهم گیر افتادن یا انداختن، (شیلنگ و غیره) پیچ خوردن، تاب برداشتن، گرفتگی پیدا کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short, tight curl or twist, as in a wire, hose, or hair.
مترادف: crimp, frizz, frizzle, twine
مشابه: coil, convolution, crew, curl, twirl, twist, volute

(2) تعریف: a knotted soreness in a muscle, esp. in the back or neck.
مترادف: cramp, crick
مشابه: charley horse, knot, spasm, stab, stitch, tweak

(3) تعریف: a small problem or imperfection that prevents something from working well.
مترادف: crimp, defect, fault, flaw, glitch
مشابه: catch, complication, hitch, imperfection, quirk, snag, wrinkle

(4) تعریف: an odd idea or notion.
مترادف: crotchet, notion, whimsy
مشابه: caprice, conceit, fancy, vagary, whim
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: kinks, kinking, kinked
• : تعریف: to twist into a kink or kinks.
مترادف: curl, frizzle, twist
مشابه: bend, coil, crimp, crinkle, frizz, gnarl, knot, twine, warp

جمله های نمونه

1. there is a kink in my left leg
(عضلات) پای چپم گرفته است.

2. There must be a kink in the pipe.
[ترجمه گوگل]باید پیچ ​​خوردگی در لوله وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] حتما یه kink توی لوله هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a kink about it.
[ترجمه گوگل]او در مورد آن غوغایی داشت
[ترجمه ترگمان] یه kink در موردش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The water hose had a kink in it.
[ترجمه گوگل]شلنگ آب پیچ خورده بود
[ترجمه ترگمان] لوله آب یه پیچ خوردگی توش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Keep the wire stretched tight don't let it kink.
[ترجمه گوگل]سیم را محکم نگه دارید، اجازه ندهید که پیچ بخورد
[ترجمه ترگمان]سیم را محکم نگه دارید نذار it
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Be careful not to kink the hemp rope.
[ترجمه گوگل]مواظب باشید طناب کنفی به هم نخورد
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که طناب hemp را ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But not killed: instead it put a uniform kink in their spins.
[ترجمه گوگل]اما کشته نشد: در عوض یک پیچیدگی یکنواخت در چرخش آنها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اما کشته نشد: در عوض یک kink در چرخش آن ها قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If there's a kink in the hose, you won't get any water.
[ترجمه ] اگر یک گرفتگی در لوله ی آب باشه، دیگه آبی قرار نیست دریافت کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر در شیلنگ پیچ خوردگی وجود داشته باشد، آب دریافت نمی کنید
[ترجمه ترگمان]اگه یه kink توی لوله باشه، تو هیچ آبی نخواهی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a very obvious kink where the avenue made a bend to avoid some particularly valuable eighteenth-century houses.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی بسیار آشکاری وجود داشت که در آن خیابان خم شد تا از خانه‌های با ارزش قرن هجدهم اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]یک نقطه بسیار واضح وجود داشت که در آن خیابان خم می شد تا از برخی خانه های با ارزش قرن هجدهم جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slightest kink in a wire and it would snap like a violin string, plummeting the flyer to the stage.
[ترجمه گوگل]کوچکترین پیچ خوردگی در سیم و مانند سیم ویولن می‌شکند و پرنده را به سمت صحنه می‌برد
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین پیچ خوردگی در یک سیم و آن مثل یک تکه ویولن از هم کنده می شد و آن را روی صحنه می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a kink in the path just before the bridge.
[ترجمه گوگل]یک پیچ خوردگی در مسیر درست قبل از پل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یه پیچ خوردگی توی مسیر درست قبل از پل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In most instances, a kink will produce a slight burr on the surface which can be smoothed out.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، پیچ خوردگی باعث ایجاد سوراخ جزئی روی سطح می شود که می تواند صاف شود
[ترجمه ترگمان]در بیشتر موارد، یک kink بر روی سطح صاف می شود که می تواند صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unbalanced yarns have sufficient twist to kink.
[ترجمه گوگل]نخ های نامتعادل پیچش کافی برای پیچ خوردگی دارند
[ترجمه ترگمان]yarns unbalanced به مقدار کافی پیچ برای kink دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With rotating exhibits and virtual installations on everything from the "Sex Lives of Animals" and "Kink, " to a tribute to American pin-up photography, there's something for everyone.
[ترجمه گوگل]با نمایشگاه‌های چرخشی و نصب‌های مجازی روی همه چیز، از «زندگی جنسی حیوانات» و «کینک» گرفته تا ادای احترام به عکاسی پین‌آپ آمریکایی، چیزی برای همه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با نمایشگاه های چرخشی و تاسیسات مجازی در همه چیز از \"زندگی جنسی حیوانات\" و \"kink\"، برای ادای احترام به عکاسی از up آمریکایی، چیزی برای همه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pipe would kink, or burst, or something.
[ترجمه گوگل]لوله می پیچید یا می ترکید یا چیزی دیگر
[ترجمه ترگمان]پیپ یا منفجر می شد یا چیزی منفجر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرابت (اسم)
eccentricity, singularity, originality, curiosity, strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, freakery, kink

تاب (اسم)
swing, sway, glow, tolerance, patience, twist, insinuation, kink

پیچ خوردگی (اسم)
turn, screw, twist, rick, torsion, kink

ویژهگی (اسم)
kink

حمله ناگهانی (اسم)
raid, lunge, kink

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

تخصصی

[عمران و معماری] پیچ - تاب - گره
[نساجی] گره - تاب - پیچ خوردگی
[ریاضیات] تاب، گره زدن، گره، گره خوردن، پیچ دار کردن
[] پیچش
[پلیمر] تاب خوردگی، پیچ خوردگی

انگلیسی به انگلیسی

• small tight curl, twist; stiffness, pain, cramp (in a muscle); glitch, flaw, imperfection; peculiarity; odd notion, whim
twist, curl; become twisted, become curled

پیشنهاد کاربران

تاختن پیچیده درهم شدن. . انسداد شلنگ. . پیچ خوردگی شلنگ شلنگ. . شلنگ. . اهای شلنگ. . . . لیسیدن شل نگ. . . . .
شیییلنگ
میل جنسی
پیچ خوردن، تا خوردن به نحوی که باعث انسدا مسیر عبور مایع یا گاز در هر مسیری، از رگ خون تا لوله یا شلنگ بشود
1 - small problem
2 - twist or bend in something
3 - a strange habit
گرایش جنسی
اصطلاح کینک برای اشاره به عادات جنسی فرد استفاده می شود تا تفاوت هایش را با گرایش های رایج و عرفی "استرایت" یا "وانیلی" بیان کند
کینک یک اصطلاح محاوره ای برای اشاره به رفتارهای جنسی غیرهنجاری است . این واژه نشانگر طیف گسترده ای از اعمال جنسی از نقش بازی جنسی تا شیءانگاری را شامل می شود. در قرن بیست ویکم، به جای انحراف جنسی، از اصطلاح کینک برای اشاره به تمایلاتی چون BDSM. چرم پوشی و فتیشیسم، استفاده شده است

بپرس