پیشنهادهای رسول امینی (١٠٢)
بُک - در گویش یا لهجۀ بیهودی قهستان معنی مجموعۀ �دهن و فک و دندان و چانه� را می دهد.
قرآن خوانی به صورت مجازی ممکن است صرفاً معنای �متن عربی قرآن را خواندن بدون توجه به مفهوم آن� را بدهد.
آسی، مربوط به مردم آسی و کشور اوستیا ( ایرون )
واژۀ پیشنهادی فزون دادشت ( Adjunct ) در زبان شناسی
واژۀ پیشنهادی دادشت ( argument ) در زبان شناسی
تحت تاثیر فعل
آخه پوییده و کرده چه ربطی به مفعول داره؟
مسند ( زبانشناسی ) Subject complement
مسند ( زبانشناسی ) Subject complement
امیر خورسند ✋ لطفاً نمونه ای بیاورید از اینکه واژه �پارس کردن� در ابتدا بصورت �پارث نوشته� می شده. . . ؟! ما یک واژه �پاثرَ /path ra/� داریم که � ...
modifier = پیراینده modified = پیرایش یافته
modifier = پیراینده modified = پیرایش یافته
modifier = ویراینده modified = ویرایش یافته
زابان از زاباندن : وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
جانام ( دستورزبان )
زیا، زیاگ به معنی زیست کننده، زندگی کننده را می توان جای حیوان بکار گرفت. پسوند ـاگ، ریخت کوتاه شده اش در فارسی ـا است که در واژگانی مانند �داناو ک ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) نویسشت ها ( حروف الفبا ) پسوند � ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
زابیدن ( وصف شدن، صفت گرفتن، موصوف شدن )
زابان ( وصف کننده، صفت دهنده ) - وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle زابیدن ( وصف شدن، صفت گرفتن، موصوف شدن ) زاباندن ( وصف کردن، صفت دادن، موصوف ...
وصف کردن، صفت دادن، موصوف کردن
آیند = حاصل، نتیجه، بازده، آنچه بدست می آید، آنچه خواهد رسید، عاقبت، واکنش، آنچه در پایان می آید یا می شود.
اِند : آخر، آخرین، آخرش، پایان، ته، تهش، بهترین، بالاترین، اول ( اول جدول، نفر اول رقابت ) ، استاد بودن در چیزی - اِند خوشگلا: بهترین در بین خوشگل ه ...
کاربر مهرگان! شما مدرکی برای ادعای خود بیاورید. . . در زبان فارسی به روشنی واژگانی چون پاسبانی، پاسدار، سپاس وجود دارد که نشان می دهد ستاک �پاس� به ...
مندن ( فعل قدیمی ) : داشتن، در خود داشتن، در اختیار داشتن، گمان داشتن، اندیشیدن، فکر داشتن، درون رفتار داشتن ( برخلاف رفتار که می تواند صادقانه نباشد ...
مندن ( فعل قدیمی ) : داشتن، در خود داشتن، در اختیار داشتن، گمان داشتن، اندیشیدن، فکر داشتن، درون رفتار داشتن ( برخلاف رفتار که می تواند صادقانه نباشد ...
منش : خصلت ذاتی، رفتار صادقانه، اندیشه، طرز رفتار و فکر درونی، طرز رفتار که از عمق جان بیرون آمده و از سر چاپلوسی و فریب نیست، خو، خوی، شخصیت، طبع، ط ...
دوستان کرد لطفا توهم زبان کردی و فارسی و لری و . . . رو بگذارید کنار. این ها صرفا اسم هستند برای شناختن زبان ها و حتی ناشیانه و شاید با مرض گسترش پید ...
کاربر مهرگان زبانشناسی آسمان و ریسمان بافتن به هم نیست. باید با دقت پژوهش کنید. مثلا: شیر که مثال می زنید و می گید دو معنا داره، دلیل داره: شیر در ...
زابان از زاباندن : وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
زابان از زاباندن: وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
گردیدن، تبدیل شدن
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و ...
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
فرزان که ریشه واژۀ فرزانه است از این ترکیب ساخته شده است: فر زان فر یا فرا به معنی دور، بسیار، بسی، فراتر از اندیشه و تصور معنی میدهد در واژگانی چون ...
میتونه معنای محل "محل مهر، جا و مکان مهر" باشد. یا به عبارت دیگر "منبع و سرچشمۀ مهر"
درآ : بیرون بیا در به معنی بیرون بعنوان پیشفعل ( پیشوند فعل ها ) استفاده شده است.
مات شدن : زمانی که کاربرد بعنوان بی حرکت ماندن، خشک زدن دارد. البته در معنای واژگانی که به معنای یخ زدن هست این واژه انگلیسی.
همان� لانه� به معنی خانه است. . .
دگر کردن
مسند ( زبانشناسی )
Predicate Nominative زبانشناسی
تشدید افزا
ریخته کننده، ریخته شونده