پیشنهادهای رسول امینی (١٠٨)
در زبان بیهودی که یکی از لهجه های زبان فارسی قهستان است. از واژۀ "ویس veys" برای ترساندن و آرام کردن گاو استفاده می کنند. هنگامی که گاو به یکباره شرو ...
در ادبیات در معنی دست برداشتن، دست برکشیدن، دست را از چیزی جدا کردن و برگرفتن: از سر زلف عروسان چمن "دست بدارد" به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را ...
مقابل، دربرابر؛ در جلو، نزدیک، جلوتر، پیش تر، نزدیک تر "ابیات از گرشاسپ نامه": درفش و کله دادش و اسپ و ساز - فرستاد مر جنگ را پیشباز چنان کن که شبگی ...
برزن بنظرتون برابر �City block� نیست؟ کسی نظری داره بگه لطفا
@آقای نقدی زنده باشید! بسیار ممنون که یادآوری کردید در مورد موارد {مفعولی} همچون {ساخته، خورده، برده، شده. . . . }. پیشنهاد واژۀ پرداخته برای این واژ ...
@محسن نقدی درود! بنظر می رسد منظور شما از مفعول، مفعول مستقیم باشد؛ زیرا واژۀ پرداخته که شما پیشنهاد دادید، با معنای انجام شده، ادا شده، با مفعول مست ...
بُک - در گویش یا لهجۀ بیهودی قهستان معنی مجموعۀ �دهن و فک و دندان و چانه� را می دهد.
قرآن خوانی به صورت مجازی ممکن است صرفاً معنای �متن عربی قرآن را خواندن بدون توجه به مفهوم آن� را بدهد.
آسی، مربوط به مردم آسی و کشور اوستیا ( ایرون )
واژۀ پیشنهادی فزون دادشت ( Adjunct ) در زبان شناسی
واژۀ پیشنهادی دادشت ( argument ) در زبان شناسی
تحت تاثیر فعل
آخه پوییده و کرده چه ربطی به مفعول داره؟
مسند ( زبانشناسی ) Subject complement
مسند ( زبانشناسی ) Subject complement
امیر خورسند ✋ لطفاً نمونه ای بیاورید از اینکه واژه �پارس کردن� در ابتدا بصورت �پارث نوشته� می شده. . . ؟! ما یک واژه �پاثرَ /path ra/� داریم که � ...
modifier = پیراینده modified = پیرایش یافته
modifier = پیراینده modified = پیرایش یافته
modifier = ویراینده modified = ویرایش یافته
زابان از زاباندن : وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
جانام ( دستورزبان )
زیا، زیاگ به معنی زیست کننده، زندگی کننده را می توان جای حیوان بکار گرفت. پسوند ـاگ، ریخت کوتاه شده اش در فارسی ـا است که در واژگانی مانند �داناو ک ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) نویسشت ها ( حروف الفبا ) پسوند � ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
واژۀ پیشنهادی بجای حرف الفباء یا همان چیزی که امروزه نویسه می گویند: نویسـِشْتْ ( آنچه قرار داده شده برای نوشتن ) پسوند �ـِشْتْ یا ـِش� در واژگانی ...
زابیدن ( وصف شدن، صفت گرفتن، موصوف شدن )
زابان ( وصف کننده، صفت دهنده ) - وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle زابیدن ( وصف شدن، صفت گرفتن، موصوف شدن ) زاباندن ( وصف کردن، صفت دادن، موصوف ...
وصف کردن، صفت دادن، موصوف کردن
آیند = حاصل، نتیجه، بازده، آنچه بدست می آید، آنچه خواهد رسید، عاقبت، واکنش، آنچه در پایان می آید یا می شود.
اِند : آخر، آخرین، آخرش، پایان، ته، تهش، بهترین، بالاترین، اول ( اول جدول، نفر اول رقابت ) ، استاد بودن در چیزی - اِند خوشگلا: بهترین در بین خوشگل ه ...
کاربر مهرگان! شما مدرکی برای ادعای خود بیاورید. . . در زبان فارسی به روشنی واژگانی چون پاسبانی، پاسدار، سپاس وجود دارد که نشان می دهد ستاک �پاس� به ...
مندن ( فعل قدیمی ) : داشتن، در خود داشتن، در اختیار داشتن، گمان داشتن، اندیشیدن، فکر داشتن، درون رفتار داشتن ( برخلاف رفتار که می تواند صادقانه نباشد ...
مندن ( فعل قدیمی ) : داشتن، در خود داشتن، در اختیار داشتن، گمان داشتن، اندیشیدن، فکر داشتن، درون رفتار داشتن ( برخلاف رفتار که می تواند صادقانه نباشد ...
منش : خصلت ذاتی، رفتار صادقانه، اندیشه، طرز رفتار و فکر درونی، طرز رفتار که از عمق جان بیرون آمده و از سر چاپلوسی و فریب نیست، خو، خوی، شخصیت، طبع، ط ...
دوستان کرد لطفا توهم زبان کردی و فارسی و لری و . . . رو بگذارید کنار. این ها صرفا اسم هستند برای شناختن زبان ها و حتی ناشیانه و شاید با مرض گسترش پید ...
کاربر مهرگان زبانشناسی آسمان و ریسمان بافتن به هم نیست. باید با دقت پژوهش کنید. مثلا: شیر که مثال می زنید و می گید دو معنا داره، دلیل داره: شیر در ...
زابان از زاباندن : وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
زابان از زاباندن: وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
وجه وصفی ( دستورزبان ) - Participle
گردیدن، تبدیل شدن
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و ...
سیر کردن ( Seyr ) ، سی کردن ( Sey ) - در معنی دیدن و تماشا/نگاه کردن. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر کردن و گردش نیز بکار می روند. فکر میکنم م ...
فرزان که ریشه واژۀ فرزانه است از این ترکیب ساخته شده است: فر زان فر یا فرا به معنی دور، بسیار، بسی، فراتر از اندیشه و تصور معنی میدهد در واژگانی چون ...
میتونه معنای محل "محل مهر، جا و مکان مهر" باشد. یا به عبارت دیگر "منبع و سرچشمۀ مهر"
درآ : بیرون بیا در به معنی بیرون بعنوان پیشفعل ( پیشوند فعل ها ) استفاده شده است.
مات شدن : زمانی که کاربرد بعنوان بی حرکت ماندن، خشک زدن دارد. البته در معنای واژگانی که به معنای یخ زدن هست این واژه انگلیسی.