تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پِشِنگ، چکه ریز آب که با دست بر روی چیزی ریزند ( گویش فارسی جیرفت. محمود راینی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پُپ، شُش، ریه گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

نِه ریسمانی که از بینی سوراخ شده گاو می گذرانند تا آن را مهار کنند، نِه کردن= مهار کردن در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سِهار، خوراک مانده و گندیده، هر ماده آلی که گندیده باشد. سِهار شدن = گندیدن در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جَمسار ( جَم پسوند سار ) انبوهی از خَس و خاشاک گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاه لِنگو ( سیاه لِنگ پسوند اوک ) لِنگ سیاه، در جیرفت به پَر سیاوشان ( maidenhair fern ) گویند گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چُغوک، گنجشک است در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لِپاشتَن ( مصدر ) با پا له کردن، برساخته از ( ِله پا هِشتَن ) گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَموشتَن ( مصدر ) ، لیز خوردن، سُریدَن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَرپَرو، به پروانه های کوچک گفته می شود گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لَمَک، آمُخته ( آموخته ) ، خوی گرفته، "خوب لَمَکِ هلوهای باغ ما شدی!" در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

لِپاربازی، همانند لِپِربازی مازندرانی ایت. دو بازیکن با دو سنگ تخت صاف رودخانه ای به اندازه کف دست است. گاهی دو بازیکن ضمن رفتن به سوی مقصدی لِپار خو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لَپَر، وارونه، لپر کِردن = وارونه کردن ظرف در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

غاریدَن ( مصدر ) صدای گاو، ماغ کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سَرّیدَن، عرعر کردن خر در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پُلیدگی، از فعل پُلیدن، با جذب آب آماسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

رَموک = رمَنده، انسان یا جانوری که می گریزد، از فعل رمیدن، رَم پسوند اوک در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آب دهان که فرو می ریزد در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پوکیدن یا پُکیدن، ترکیدن با صدا، توپ را زیاد باد نکن می پوکه در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَخَل، ریزه کاه و کُلش و خُرده ریزه های گیاهی در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تُمب، تپه ای که از ویرانی ساختمانی خشتی می ماند، از فعل تُمبیدَن به معنی ویران شدن ساختمان، همریشه فعل tomber فرانسه یعنی ریختن، فروریختن، افتادن، د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پَتیدَن، پنهان شدن، نمونه ای از کاربرد. به مرغ پاکوتاه میگویند "مرغ پاپَتو"، پَتو = پَت پسوند اوک، پُتوک، که "به مرور زمان ک حذف شده است'. در گویش ف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جِکیدَن، جِهیدن، پریدن در گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

زردوکی، hapatitid گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرارفتی، جریان افقی هر سیالی، به ویژه جریان افقی هوا که به آن باد گفته می شود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیله، سیل راه، مسیر آب باران از دامنه ها گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کَندِر، کَند دره = آبکَند، دره ای که در اثر سیل در مسیر رودخانه ایجاد می شود گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُنجَک، صمغ درخت بنه یا کاج که بوی خوسی دارد و برای بلاگردانی همراه اسفند بر آتش ریزند گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شهلیدَن، از هم وارفتن و کهنه شدن رَخت، گاهی برای همدردی این زبانزد به کار می رود: "دِلَم برات بشَهله"، دلم برایت ریش ریش بشه، گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چَغَل، چوب کوتاه و کلفتی که برای فرو انداختن گردو یا دبگر میوه ها پرتاب می شود. چَغَل کردن، رها کردن، ول کردن، پرتاب کردن گویش فارسی جیرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کَلاک، چوب بلند دوشاخه ای است که از یک شاخه آن یک وجب می گذارند که بشکل ۸ دسته بلندی می شود، که با آن شاخه های میوه دار را پایین کشیده و می چینند. گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

زاروک، زَهر پسوند اوک = زهراوک، چیزی که زهر دارد، در گویش فارسی جیرفت به زنبور گویند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

چَمیدَن، رقصیدن گویش فارسی جیرفت