ناهید - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up appearances: صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread the word: اطلاع رسانی به عموم خبر دادن به بق ...

٦ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tread water: درجازدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tread water: درجازدن

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like doing something: I feel like cooking spaghetti هوس ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on top of sth: سوار کار شدن تحت کنترل در آوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get stuck with: گیر افتادن گرفتار کسی شدن گیر طرف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get stuck with: گیر افتادن گرفتار کسی شدن گیر طرف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think much of sb: نظر خوبی در مورد کسی داشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flatter yourself: خود را تحویل گرفتن در زمینه ای از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatter yourself: خود را تحویل گرفتن در زمینه ای از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn on: شست کسی خبردار شدن پی بردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk down to: از بالا به آدم نگاه کردن و حرف زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's life: زندگی همینه دیگه!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep on top of: مطلع بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face the prospect: با احتمال وقوع چیزی مواجه بودن . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

count the cost: چوب کاری را خوردن تقاص کاری را پس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in all likelihood: به احتمال زیاد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skating on thin ice: روی لبه ی تیغ راه رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on thin ice: روی لبه ی تیغ راه رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on ice: در آب نمک خواباندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get wind of something: بو بردن از موضوعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up appearances: صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

firm measures: اقدام سفت و سخت اقدام سختگیرانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grip: ۱ - محکم گرفتن ۲ - جذب کردن جلب تو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

state of flow: وضعیتی است که کسی آنقدر در آنچه سرگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of flow: وضعیتی است که کسی آنقدر در آنچه سرگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

along with: همسو با . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear in mind: به خاطر داشتن ( بیشتر زمانی استفاده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on: وظیفه داشتن برای انجام کاری The res ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remain: ( هنوز ) بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

newfound: نو ظهور تازه پیدا شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think much of: راضی بودن از کسی یا چیزی نظر مثبت د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by coincidence: اتفاقی از قضا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by coincidence: اتفاقی از قضا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handicap: 1 - معلولیت، نقص 2 - مانع و اشکال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: راه چیزی /اتفاقی را سد کردن Someth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there's something in it: حتما یک دلیلی داره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anyone's guess: فقط یک حدسه!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall through: سر نگرفتن به جایی نرسیدن بهم خورد ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های ناهید