⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
ناهید
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
slowdown
کسادی
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
2
take the wind out of a person's sails
نقشه های کسی را نقش بر آب کردن
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
3
get wind of something
بو بردن از موضوعی
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
4
on ice
در آب نمک خواباندن
١٤٠٠/٠١/٢٩
2
|
1
5
on thin ice
روی لبه ی تیغ راه رفتن
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
6
skating on thin ice
روی لبه ی تیغ راه رفتن
١٤٠٠/٠١/٢٩
0
|
0
7
in all likelihood
به احتمال زیاد
١٤٠٠/٠١/٢٨
0
|
0
8
i could not help it
نمیشد کاریش کرد
١٤٠٠/٠١/٢٨
0
|
0
9
count the cost
چوب کاری را خوردن
تقاص کاری را پس دادن
he's counting the cost of his carelessness
اون داره چوب بی دقتی ش رو میخوره
١٤٠٠/٠١/٢٧
0
|
0
10
face the prospect
با احتمال وقوع چیزی مواجه بودن . ..
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
11
keep on top of
بر اوضاع مسلط بودن
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
12
keep on top of
گوش به زنگ بودن
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
13
keep on top of
مطلع بودن
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
14
mobile
متغیر
دگرگونی پذیر
١٤٠٠/٠١/٢٥
2
|
0
15
that's life
زندگی همینه دیگه!
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
16
put your foot in it
خیطی بالا آوردن گاف دادن
١٤٠٠/٠١/٢٣
2
|
0
17
talk down to
از بالا به آدم نگاه کردن و حرف زدن
١٤٠٠/٠١/٢٣
0
|
0
18
breath a word
لو دادن
فاش کردن راز
I won't breathe a word
١٤٠٠/٠١/١٩
0
|
0
19
dawn on
شست کسی خبردار شدن
پی بردن
١٤٠٠/٠١/١٩
0
|
0
20
Flatter yourself
خود را تحویل گرفتن
در زمینه ای از خود راضی بودن
١٤٠٠/٠١/١٩
0
|
0
21
spure of the moment
بدون مقدمه
بدون نقشه قبلی
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
22
spure of the moment
فورا
فی البداهه
١٤٠٠/٠١/١٨
0
|
0
23
think much of sb
نظر خوبی در مورد کسی داشتن
١٤٠٠/٠١/١٦
0
|
0
24
stick to something
از موضوع مورد نظر خارج نشدن
مثلا
I try to stick to the question
سعی میکنم که از موضوع سوال خارج نشوم
١٤٠٠/٠١/١٦
2
|
0
25
get stuck with
گیر افتادن
گرفتار کسی شدن
گیر طرف ناخوشایندی افتادن
We were stuck with him for the entire train journey
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
26
as much as
They are produced as much for their style as for their functionality
آنها همانقدر که برای کارآیی شان تولید میشوند به همان اندازه هم به خاطر ظاهرش ...
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
27
leave
20 minutes of napping is enough to leave you feeling refreshed
چرت 20 دقیقه ای کافیه که به شما احساس سرحال بودن بده
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
28
crack of dawn
صبح علی الطلوع
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
29
get on top of sth
سوار کار شدن
تحت کنترل در آوردن
١٤٠٠/٠١/١٤
0
|
0
30
miss out
از چیزی گذشتن
صرف نظر کردن از چیزی
١٤٠٠/٠١/١٣
0
|
0
31
feel like doing something
I feel like cooking spaghetti
هوس کردم ماکارونی بپزم
I feel like dressing up in a suit
هوس کردم/دوست دارم کت و شلوار بپوشم
١٤٠٠/٠١/١٣
0
|
0
32
tread water
درجازدن
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0