اعظم نوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge in: to become involved in ( something, ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high falluting: پرمدعا، افاده ای، پر فیس و افاده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rob somebody something of something: اینکه خاصیت و یا توانایی مهمی از کس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unsummoned: ناخوانده، دعوت نشده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

automobile grill: جلوپنجره رادیاتور ماشین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad seed: کسی که ذاتش خراب است

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

case of nerves: بدبین بودن، شکاک بودن، مخصوصا نسبت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put down: تحقیر و تمسخر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now you've done it: بالاخره کار خودت رو کردی؟ اینکه کسی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn ankle: پیچ خوردن مچ پا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrape off: لایه برداری کردن، تراشیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tough front: کسی که ظاهرش را خیلی خوب جلوه می ده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two fisted salute: با کوبیدن مشت به هم سلام دادن ( به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

o gauge: مقیاسی رایج در ساخت قطارها و ریل ها ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buckshot approach: مخ زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn of the screw: قوز بالا قوز کاری که یک شرایط بد را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hem and haw: دل دل کردن مِن و مِن کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag your tail: دمت را روی کولت بگذار و برو عمدا آر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crown corporation: شرکت دولتی؛ شرکتی که دولت آن را تاس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laying on thick: اغراق کردن، بزرگ نمایی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

energizer bunny: پر انرژی و بیش فعال مخصوصا در دوران ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overlax: بیش از حد آسان گیرانه بیش از حد شل

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sword of damocles hanging over someone's head: phrase. If you say that someone has ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stab of joy: دل از شادی قنج رفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

champing at the bit: طاقت طاق شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pilled: کرک دار، لباسی که کرک داده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cherry on the cake of: final thing that makes something pe ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foaming at the mouth: از کوره در رفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satin nougat: رنگ فندقی ملایم و براق

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one over on: کسی را دست انداختن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scratch beneath the surface: to look further than what is obviou ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's bearing: پیدا کردن جا و موقعیت کسی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call to heel: To force someone to obey one's wish ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what on earth are you playing at: داری مسخره بازی در می آوری؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw by: کنار گذاشتن به عنوان چیزی بی ارزش و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sustainable fashion: لباس هایی که طراحی دوخت و توزیع آن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put blinkers on: راهنمای ماشین را زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone for: اینکه به کسی یا چیزی به اشتباه باور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reel from: احساس حیرت، ناراحتی و سردرگمی بسیار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrub away: سابیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to fruition: به ثمر رساندن تحقق بخشیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

niggle at: cause slight but persistent annoyan ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

store away: برای روز مبادا کنار گذاشتن به گوشه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pat a cake: نوعی بازی بچگانه، که در آن بچه ها ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

positioning map: a way of showing what people think ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emotional charge: احساسات قوی مانند خشم احساساتی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to see the light of day: If something sees the light of day ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

routinitis: گرفتار شدن در روزمرگی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

braving the elements: در آب و هوای بد بیرون رفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clairsentience: perception of what is not normally ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

claircognizance: قابلیت دریافت وحی و الهام

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

robin egg blue: آبی تخم مرغی یک رنگ آبی روشن ( تقری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unforgiveness: وقتی نمی خواهید و یا نمی توانید کسی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

splinter off: پاره کردن یا جدا کردن از چیزی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuschia: رنگ ارغوانی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get cut: از دور خارج شدن مخصوصا در رقابت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab by the scruff of the neck: از یقه کسی گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the tail wag the dog: used to describe a situation in whi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow one s hair back: strongly affect someone. به شدت بر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a whole bunch of: a lot of something مقدار زیادی از چ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set ones mind to: کسی حواسش را جمع کاری کند و تلاش کن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight a’s: گرفتن نمرات بالا در تمام دروس

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down day: روزی که شما احساس کسل بودن و سرحال ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on the line: to do something which causes you to ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go right out: بلافاصله درجا بدون فوت وقت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breaking over: به چیزی برخورد کردن و متلاشی شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tow out: بکسل شدن یدک کشی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall in place: to fit together جفت و جور بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a rush: هجوم بردن حمله کردن عجله کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall victim to: قربانی شدن صدمه خوردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change ends: تغییر زمین بازی در باز ی تنیس یا فو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crack it: کاری را با موفقیت انجام دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit out of the park: فوق العاده کاری را خوب انجام دادن ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an epiphany hit me: Epiphany is an “Aha!” moment. As a ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back to the wall: در شرایط بسیار سختی بودن طوری که سر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in bursts: a sudden increase in something, esp ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fishing fly: قلاب ماهیگیری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

powder down: پودر شدن یا پودر کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anting: فرایندی است که در آن یک زاغ کبود رو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reeves’s pheasant: نوعی قرقاول مختص سرزمین چین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lady amherst’s pheasant: قرقاول بانو آمهرست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forktail: دم چنگالی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crimson rosella: روزلای سرخ طوطی بومی شرق و جنوب شرق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mute swan: قوی گُنگ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

point away from: پشت به چیزی بودن رویگردان بودن از

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

japanese red jungle fowl: خروس جنگی قرمز ژاپنی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lily trotter: برکه نورد ( نوعی پرنده )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feeling for: دست دراز کردن و دنبال چیزی گشتن با ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all arounder: همه کاره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penduline tit: چرخ ریسک تاب دانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little ringed plover: سلیم طوقی کوچک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scuttle away: فرار کردن با قدم های کوچک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great crested grebe: کشیم کابلی بزرگ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coal tit: چرخ ریسک زغالی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marsh warbler: سسک تالابی زیتونی ( نوعی پرنده )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

takes its toll on: تاثیر بسیار جدی، سخت یا بدی روی چیز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

golden oriole: پری شاهرخ ( نوعی پرنده )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucoxanthin: فوکوزانتین رنگ یا رنگدانه ای در گی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phycoerythrin: رنگ یا رنگدانه ای قرمز در گیاهان در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dog whelk: حلزون نفیر سگی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snakelocks anemone: شقایق دریایی مارپیچ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horned poppy: گل شقایق شاخدار زرد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lecanora: گلسنگ های لبه دار ( گیاه )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

patella aspera: خاره چسب اسپرا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buck’s horn plantain: بارهنگ شاخ گوزنی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crumb of bread sponge: اسفنج تکه نانی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coral weed: علف مرجانی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cladophora: نام یک گیاه دریایی به نام "شاخه دار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top shell: حلزون نوک دار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serpent’s head cowrie: صدف سر ماهی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toy top: فرفره اسباب بازی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

actinia equina: شقایق دانه ریز شقایق دریای سرخ نام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beadlet anemone: شقایق دانه ریز شقایق دریای سرخ نام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gem anemone: شقایق نگینی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flick out: به بیرون پرتاب کردن، مخصوصا زبان. م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crown of thorns sea star: ستاره ی دریایی تاج تیغی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

furrowed crab: خرچنگ شیاردار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sea bull: گاو دریایی نر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

washed up on the shore: با آب به ساحل آمدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red crowned crane: درنای کاکل قرمز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

generalists: گونه ی حیوانات همه چیز پسند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

links in the chain: حلقه های زنجیره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gray faced sengi: نوعی مورچه خوار با نام: حشره خوار ج ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spix’s macaw: طوطی ماکائو اسپیکس پرنده ی بومی برز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pseudoextinction: شبهه انقراض

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haast’s eagle: عقاب هاست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

golden lion tamarin: نوعی میمون بومی جنگل های برزیل با ن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flores man: انسان فلورسی ( گونه ای منقرض شده از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monk seal: فک راهب

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

staycation: تعطیلات در خانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

headline act: در کنسرت های گروهی فرد یا گروهی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broad based: همه جانبه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broad based: همه جانبه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

renewal: نوسازی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grant writing: پیش نویس یک پروپوزال که به دنبال حم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit on the boards of directors: بخشی از هیئت مدیره بودن، با هیئت مد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole cloth: از خود در آوردن ( چیزی که واقعیت ند ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beacon of hope: روزنه امید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underserved populations: The term "underserved population'' ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media savvy: دارای درک چگونه برخورد کردن با عموم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up to one's eyeball: به شدت درگیر چیزی شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runneth: لبریز شدن، سرشار شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sacrificial lamb: گوسفند قربانی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead ahead: پیش رو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor judgment: هرچیزی که آینده شما را به باد دهد ه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wet dishrag: تن لش 1. A very weak willed, helpl ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: آدم حوصله سربر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it in for someone: از عمد کسی را نقد کردن یا اذیت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have it in for someone: از عمد کسی را نقد کردن یا اذیت کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stifle yourself: خفه شو!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contract a disease: مبتلا شدن به بیماری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dropped call: تماس نیمه کاره تماسی که در آن فرد ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give credit where credit's due: an expression that means that you s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to give credit where credit's due: an expression that means that you s ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

letters after name: To have a series of abbreviations l ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chop off: قطع کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personality clash: تضاد شخصیتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off and running: دوباره از اول آغاز کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let someone have it: حمله لفظی و یا فیزیکی به کسی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empty suit: آدم بدردنخور

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

both barrels: به شدت به کسی حمله کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up to eyeballs in sth: تا خرخره زیر بار چیزی رفتن در چیزی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the heat: انتقاد پذیر بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running all around town: حسابی سرت شلوغ است

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work one's tail off: سخت کار کردن، معادل فارسی می توان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work one's tail off: سخت کار کردن، معادل فارسی می توان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get nasty: بد اخلاق شدن become threatening and ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of line: پا از گلیم خود فراتر گذاشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get someone good: سرکار گذاشتن کسی سربه سر کسی گذاشتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scream like a banshee: برایش مثل پیک مرگ می شوم عزرائیلش م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guilty as charged: خودش است درست حدس زدید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilty as charged: خودش است درست حدس زدید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

average down: در بازار سهام به معنای میانگین کم ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a prayer: شانس خیلی کمی در کاری یا چیزی داشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ignorance or not: دانسته یا ندانسته آگاهانه یا ناآگاه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tow away: توقیف شدن ماشین را از جایی به جایی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut offs: شلوارک مخصوصا شلوارکی که از قیچی کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap one's head around: To comprehend something that one co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap one's head around: سر در آوردن از چیزی مخصوصا که چالش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth heck: ارزشمند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quantum leap: پیشرفت چشمگیر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paint by numbers: فرمول دار بدون هیچ خلاقیت و یا فکری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw against money: برداشت پول

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stash away: اندوختن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor richard’s almanack: نشریه سالانه ریچارد بیچاره که توسط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tug away: سخت کشیدن چیزی، مثل طناب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit it big: ترکوندن، به اوج سود و یا موفقیت رسی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to somebody's dismay: در کمال تعجب

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adult onset diabetes: دیابت نوع دو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brass ring: حلقه شانس فرصت طلایی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gum up: خراب کردن چیزی مداخله کردن در جایی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get have an eyeful: چیزی را به وضوح دیدن یا بسیار دیدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your brain into gear: ذهن را بیدار کردن شروع به فکر کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap one's mind around: برای فهمیدن و یا درک چیزی راهی پیدا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the mass of: بخش اصلی و عمده چیزی توده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spin like a top: خیلی سریع چرخیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spill out: بیرون ریختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spill out: بیرون ریختن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrap by: پول بخور و نمیر

٤ ماه پیش

مدال‌های اعظم نوری