اعظم نوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanically: ناخودآگاه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dingbat: احمق، عوضی خرابکار، دست و پا چلفتی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

largesse: لارژ بودن مخصوصا در خرج کردن و مهرب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall victim to: قربانی شدن صدمه خوردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape off: لایه برداری کردن، تراشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go off on a tangent: سریع تغییر موضوع دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn of the screw: قوز بالا قوز کاری که یک شرایط بد را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

took the bull by the horns: قورباغه رو قورت دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grope one's way: کورمال حرکت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reel from: احساس حیرت، ناراحتی و سردرگمی بسیار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bury the hatchet: شمشیرها را غلاف کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stargazer: گل سوسن صورتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humble: سر تعظیم فرود آوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cockateel: عروس هلندی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coot: چنگر پرنده ای آبزی به رنگ سیاه است ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oilbird: مرغ روغن گونه ای از پرندگان شبگردسا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lugworm: شاید واژه کرم ساحلی بهتر باشد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wood warbler: سسک جنگلی ( نوعی پرنده )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moorland: تپه ماهور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coelenterate: کیسه تنان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whelk: حلزون نفیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascidian: کوزه داران ( نوعی نرم تن دریایی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sea squirt: کوزه داران ( نوعی نرم تن دریایی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiton: گهواره ی دریایی ( یک موجود نرم تن ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obelia: خز دریایی اُبلیا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dunnock: صعوه جنگلی ( نوعی پرنده شبیه به گنج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mandarin duck: اردک ماندارین

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parent organization: سازمان مادر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parent organization: سازمان مادر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headline act: در کنسرت های گروهی فرد یا گروهی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

largesse: لارژ بودن مخصوصا در خرج کردن و مهرب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

renewal: نوسازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tandem: هم سو حرکت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mecca: اگر برای مکان به کار رود معنای مکان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mecca: اگر برای مکان به کار رود معنای مکان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draw in: دخیل کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw in: دخیل کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whole cloth: از خود در آوردن ( چیزی که واقعیت ند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whole cloth: من درآوردی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beacon of hope: روزنه امید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

runneth: لبریز شدن، سرشار شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sociological: جامعه شناسانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justify one's action: تایید کارهای کسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead ahead: پیش رو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dingbat: احمق، عوضی خرابکار، دست و پا چلفتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off balance: متزلزل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off balance: متزلزل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go a long way toward: go a long way toward ( s ) doing st ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contract a disease: مبتلا شدن به بیماری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dropped call: تماس نیمه کاره تماسی که در آن فرد ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chop off: قطع کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personality clash: تضاد شخصیتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let someone have it: حمله لفظی و یا فیزیکی به کسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the heat: انتقاد پذیر بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a prayer: شانس خیلی کمی در کاری یا چیزی داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tow away: توقیف شدن ماشین را از جایی به جایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap one's head around: To comprehend something that one co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stash away: اندوختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit it big: ترکوندن، به اوج سود و یا موفقیت رسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to pass: محقق شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to pass: محقق شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageously: بیش از حد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reward and punishment: چماق و هویج

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teething: زیرپوستی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teething: زیرپوستی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gum up: خراب کردن چیزی مداخله کردن در جایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call to account: مواخذه شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call to account: مواخذه شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a spring in your step: راه رفتن با انرژی بیشتر که نشان می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

occurred to him: هیچ وقت به ذهنش نرسیده بود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up for air: نفس گرفتن نفس گیری در شنا اصطلاحا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grow pale: رنگش می پرد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonverbally: غیرکلامی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sour looks: نگاه حاکی از خشم و عصبانیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

psychoanalytic: روانکاوانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retinue: نوچه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greyhound bus: اتوبوس بین شهری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unhampered: بدون مانع بدون محدودیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indulge in: to become involved in ( something, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge in: to become involved in ( something, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anxious to: تمایل بسیار داشتن، اشتیاق داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you made your bed now lie in it: هرکی خربزه می خوره، پای لرزش هم میش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clenching fists: گره کردن دستها در یکدیگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clenching fists: مشت کردن دستها

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

summit meeting: اجلاس سران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summit meeting: اجلاس سران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best laid plan: the most carefully made plans بهتری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

claque: پاچه خوار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brush past: بی تفاوت از کنار کسی رد شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straw that broke the camel's back: آخرین قطره ای که کاسه را لبریز می ک ...

٤ ماه پیش

مدال‌های اعظم نوری