تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزیت امتیاز امکان و فرصت انجام کاری را داشتن که معمولاً بقیه ندارند به مثال های زیر توجه کنید 1 she has the luxury of choosing her own hour at work ا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی دارد یکی پولی که از راه غیرقانونی به دست می آید و دوم به معنی چندرغاز پول است مثال برای معنی اول say "He made his fortune selling drugs - tha ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در مورد یک مسئله یکی از اعضا پیشنهادی را مطرح می کند عضو دیگری برای ان, رای به بررسی ثانویه می دهد تا بتوانند آن را مورد بررسی و بحث بیشتر توسط ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی قابل قبول و پذیرش نیست و مورد تایید قرار نمیگیرد مثال My boss's request to work overtime every weekend doesn't fly with me - I need to have a ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حمله عصبی شدید - جوش اوردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حمله عصبی شدید - جوش اوردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( در دادگاه ) دوباره بررسی کردن 2 - دوباره گوش دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به نظر نادرست است مثال I don't know why, but something about his explanation feels wrong to me. " ( من نمی دانم چرا، اما چیزی درباره توضیحات او به ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( حرکت به سمت ) بدتر شدن شرایط=deteriorate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در مورد سیگار کشیدن از قسمت روشن سیگار دود را تو کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای مدت طولانی ( بیشتر به منظور استراحت ) جایی نشستن مثال • He parked himself at the coffee shop, sipping his latte and reading a book for hours. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناگهانی و سریع پولدار شدن و یک شبه پولدار شدن مثال He struck it rich with his first novel. • The lottery winner struck it rich overnight, going from ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای زبان در اوردن ( خصوصا کودکانه ) To blow raspberry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودک پسند و مطابق میل کودک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شعله عشق کسی در دل روشن بودن و کسی را دوست داشتن معمولا یکطرفه و شخص دوم خبر نداردold fashion و کم کاربرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور سریع و کارآمد کار کردن The chef was cooking in top gear, preparing multiple dishes at once with ease. "

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سختی و دشواری خصوصا همراه ساختار be in a for a rough ride با سختی مواجه شدن You have a three year old and you're pregnant with twins? Wow, you're in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی را برای شناختن ( از هر لحاظ ) امتحان کردن These results do not mean that the Japanese will like these Western products. The only sure way to pr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسل و نا امید کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تانک دانک که به عنوان دستگاه غواصی نیز شناخته می شود، جاذبه ای است که عمدتاً در نمایشگاه ها، جمع آوری کمک های مالی و مهمانی ها یافت می شود. این شامل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بازی که در آن بازیکنان به نوبت کیسه های پارچه ای 16 اونسی را روی یک سکوی برجسته با سوراخی در انتهای آن است پرتاب می کنند. با پریاب یک کیسه در سورا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از بین بردن - بی ارزش کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نشنیده گرفتن - گوش شنوا نداشتن - بی اعتنایی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوران سختی را پشت سر گذاشتن - سختی کشیدن - کار کشته شدن

پیشنهاد
١

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همکاری کردن - دست دو نفر در یک کاسه بودن

پیشنهاد
٣

کسی یا چیزی را خوب جلوه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلافی کردن

پیشنهاد
١

کسی را بدنام کردن، اعتبار کسی را خراب کردنI hate him because he is trying to drag my name through the mud

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به اصل موضوع پرداختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

متناسب با مهارت و توانایی های یک شخص I think Ulysses might be a bit too advanced right now. Let's start with something more your speed, like A Portr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست تو جیب کردن - پول خرج کردن

پیشنهاد
٠

دیگه سایه ات هم دیده نشه - دیگه نمیخوام ببینمت ( never darken my door again )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

الم شنگه به راه انداختن - با داد و بیداد شکایت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

حسابی کار کشیدن - به سخت کار کردن وا داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرشر باران باریدن Rain cats and dogs

پیشنهاد
٠

از دو طرف سود بردن که اغلب از نظر مردم غیر منصفانه است - نون کسی در روغن بودن

پیشنهاد
١

مریض و رنگ پریده به نظر رسیدن

پیشنهاد
١

اعتبار کسی را خراب کردن - آبروی کسی را بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سابقه بد داشتن

پیشنهاد
١

بادمجان پای چشم کسی کاشتن - بدنامی به بار آوردن ( that food critic’s negative review really gave my restaurant a black eye )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت جمعی اعتراض کردن, نارضایتی خود را نشان دادن ( اغلب به صورت جمعی ) ، شکایت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت جمعی اعتراض کردن , نارضایتی خود را اعلام کردن ( اغلب به صورت جمعی ) - شکایت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

، به صورت جمعی اعتراض کردن، نارضایتی خود را نشان دادن، شکایت کردن

پیشنهاد
١

از در و دیوار بیرون ریختن - از اختفا در آمدن - مثل مور و ملخ ظاهر شدن ( بیشتر برای افرادی است که مدت ها فعالیتی نداشته اند )

پیشنهاد
٤

از در و دیوار بیرون ریختن - از اختفا در آمدن - مثل مور و ملخ ظاهر شدن ( بیشتر برای افرادی است که مدت ها فعالیتی نداشته اند )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

باور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

با کسی یا چیزی برخورد و رویارویی ( مختصر ) داشتن - تجربه کوتاه

پیشنهاد
٠

هر کس که فکرش را بکنی، همه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستمال کوچکی که وقتی نوشیدنی سرو میشود زیر آن قرار میگیرد