پریسا خضریان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

margin: پیرامون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: دوستان توجه داشته باشند که با حرف ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetual: تمام ناشدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invalid: اگر نقش صفت داشته باشد با تلفظ /ɪnˈ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: سر و کله کسی پیدا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implore: تمنا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nag: کلافه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rambling: پراکنده گویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

howling: کثیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viable: کارآ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stealthy: سرّی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: To be blame سزاوار سرزنش بودن ، تقص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belong: Belong to : to show ownership or po ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

navigating: برنامه ریزی و هدایت مسیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diaspora: is a scattered population whose ori ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horse: I could eat a horse به معنای خیلی خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put sth away: Put sth where you usually keep it, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think straight: منطقی و درست فکر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the name of the game: مهم ترین و اساسی ترین نکته در هر مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash through someones mind: فکری تو ذهن آدم جرقه زدن ⚡

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: Come up with solution to suggest o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scarf down: US, informal : to eat ( something ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarf down: US, informal : to eat ( something ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciation: recognition and enjoyment of the go ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the stars align: بخت با کسی یار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

helicam: Helicam is a remote - controlled mi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fire up: برانگیختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold: make one's blood run cold به این مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry the day: Win the approval of the majority مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good riddance: شرّ کم ، عزت زیاد 😉

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through and through: به طور ۱۰۰ درصدی 👌

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nutshell: جانِ کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peristalsis: انقباض موجی شکل دیواره های روده که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

euphorically: با رضایت مندی ، با شادمانی ( بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: فرض کنید یک کاغذ دارید ، وسط یا هرج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peck: peck somebody on the cheek/forehead ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as gold: If you say that a child/pet is bein ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hero: : Hero to zero a situation in which ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interweaving: to twist together or combine two or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mild: Not spicy. It doesn't have a strong ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: Easy to chew or cut through, typica ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slap up meal: غذای فراوان و البته مجلل که بالطبع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decadent: در مورد دسرها به کار میرود وقتی یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speech: Speech bubble a round shape next to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nose: Have someone's nose in a book : To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poignant: causing or having a very sharp feel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bow: Bow to sth /sb to agree to do what ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chug: لاجرعه سرکشیدن ( آب یا هرمایعات دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plow into: If a vehicle plows into something o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plow into: If a vehicle plows into something o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

name: To name someone after someone : to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phase: Go through a phase: a period of str ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be into something: If you're into something, it means ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free falling: سقوطِ آزاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the end: At the end of the day, we go to bed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the beginning: In the beginning Means that someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the end: At the end of the day, we go to bed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put through: Put someone through something: To c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass: Pass the river: ( idiomatic, euphe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frowned: to bring your eyebrows together so ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lady's finger: Cambridge dictionary : the long sti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lady's finger: Cambridge dictionary : the long sti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jailer: یک نکته جالب 😉 Jail و prison هردو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sob: to cry noisily, taking in deep brea ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great tit: Great tit" bird" پرنده ای است از شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fingers crossed: = break a leg

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite: Quite در بریتیش انگلیش و امریکن ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: to make a small hole or holes in th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump in: فقط وسط صحبت پریدن نیست ، میتواند ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bitter cold: سرمای طاقت فرسا سوز و سرمای گزنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toodle oo: informal old - fashioned or humorou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: تلفظ آن در بریتیش /əˈsəʊ. si. eɪt/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crush: این دوستانی که گفتند کسی رو دوست دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

party animal: someone who enjoys parties and part ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite: / "What's the difference between "b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur: سوق دادن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های پریسا خضریان