پریسا خضریان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semitic: another word for Jewish واژه ای دی ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: a stick with soft material attached ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indigent: مُفلِس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorable: تمام ناشدنی / نشدنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interminable: دائمی ، ادامه دار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statement: Bald statement without any extra e ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decent: dressed or wearing clothes: لباس پو ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: ( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخ ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

float serve: ( در والیبال ) سرویس موجی ، یک سروی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump set: ( در والیبال ) پاس با پرش ، تکنیکی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underhand serve: ( در والیبال ) سرویس از پایین ، نوع ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backset: البته بین back و set فاصله است Bac ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut shot: ( در والیبال ) آبشار زاویه تند ، آب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defence: ( در والیبال ) دفاع داخل میدان / عق ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff block: ( در والیبال ) دفاع روی تور که منجر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم سرعتی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم بلند زن ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spur: سوق دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coroner's inquest: in British English law the full na ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mistress: Games mistress in British English ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

games: Games mistress in British English ...

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swarm: a large group of people all moving ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweat: don't sweat it! ( mainly US info ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asleep: ADV. Deeply , fast , heavily , soun ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crush: این دوستانی که گفتند کسی رو دوست دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick: Stick اگر اسم باشد countable] a th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coroner's inquest: in British English law the full na ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far: At the far end of در منتها الیهِ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell: Put a spell on sb کسی را طلسم کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

increase: increase. verb ( ɪnˈkriːs ) to mak ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the upside: when the good parts or advantages a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tornado: The most obvious difference between ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrivals: Arrivals and departures the part of ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pseudonym: لقب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a racket: To cause a lot of noisy disturbance ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decent: dressed or wearing clothes: لباس پو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: a stick with soft material attached ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whimsical: unusual and strange in a way that m ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bar: Behind bars means : in prison: He's ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meddlesome: Meddle به معنای فضولی و دخالت است پ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put sth away: Put sth where you usually keep it, ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: Just as ( = exactly at the moment ) ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalent: مردد، مبهم

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desert: /dez. ət'/ کمبریج دیکشنری این تلفظ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

belong: Belong to : to show ownership or po ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inaugural: نخستین

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitter cold: سرمای طاقت فرسا سوز و سرمای گزنده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

noise: Slight noise : ( collocation ) Sudd ...

٨ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enslaved: به بردگی گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enslaved: به بردگی گرفتن

٨ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog and pony show: A meeting or event that is organize ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugarcoat: To make sth seem nicer or better th ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuff block: ( در والیبال ) دفاع روی تور که منجر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

target: ( در والیبال ) یک محوطه خاص از زمین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tempo: ( در والیبال ) میزان سرعت پاس ، سرع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم سرعتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

second tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم بلند زن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tooling: ( در والیبال ) استفاده از مدافع روی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transition: ( در والیبال ) جابجایی از یک مرحله ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transition attack: ( در والیبال ) حمله برگشتی ، انتقال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underhand serve: ( در والیبال ) سرویس از پایین ، نوع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attack: ( در والیبال ) آبشار ، یک حرکت تهاج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backset: البته بین back و set فاصله است Bac ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

block: ( در والیبال ) دفاع روی تور ، یک با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover: ( در والیبال ) پوشش ، دفاع کردن از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross court: ( در والیبال ) آبشار زاویه / قطری/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut shot: ( در والیبال ) آبشار زاویه تند ، آب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dig: ( در والیبال ) توپگیری ، تکنیکی که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dink: ( در والیبال ) جاخالی ، یک آبشار آر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dink: ( در والیبال ) جاخالی ، یک آبشار آر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dive: ( در والیبال ) شیرجه ، یک تکنیک که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: ( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float serve: ( در والیبال ) سرویس موجی ، یک سروی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump set: ( در والیبال ) پاس با پرش ، تکنیکی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill block: ( در والیبال ) دفاع روی تور منجر به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kill shot: ( در والیبال ) آبشار منجر به امتیاز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lateral set: ( در والیبال ) پاس از پهلو ، نوعی پ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

libero player: ( در والیبال ) یک بازیکن که فقط می ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line shot: ( دروالیبال ) آبشار مستقیم / راست ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

middle blocker: ( در والیبال ) مدافع میانی ، بازیکن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

middle blocker: ( در والیبال ) مدافع میانی ، بازیکن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multiple offense: ( در والیبال ) حمله چند گانه ، یک س ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offence: ( در والیبال ) تهاجم ، استراتژی و ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offside blocker: ( در والیبال ) مدافع آزاد ، بازیکن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offspeed spike: ( در والیبال ) آبشار آرام و فریبنده ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overhead pass: ( در والیبال ) ارسال از بالا / با پ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pipe: ( در والیبال ) پاسی که برای دریافت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rollshot attack: ( در والیبال ) آبشار آرام ، یک آبشا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screen: ( در والیبال ) مسدود کردن دید دریاف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

away from: اُفت ، مخالف

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: میانبُر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exterior: قسمت بیرونی چیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exterior: Exterior# Interior می باشد . Inter ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eccentric: Out of center

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misanthropy: هم نوع گریزی در برابر نوع دوستی یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misanthropy: هم نوع گریزی در برابر نوع دوستی یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swine: خوک ، خوکها خوبه بدونیم جمع و مفرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unanimity: اتفاق نظر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: چون پیشوند circum به معنای اطراف، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interact: تعامل کردن ، عمل متقابل انجام دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procrastinate: سر دوانیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equivocally: دوپهلو

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: غلبه نمودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

symbiotic: همزیستی مسالمت آمیز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asymmetrical: نا متوازن ، نابرابر a پیشوند منفی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalent: مردد، مبهم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: مثل موم در دست گرفتن ، کنترل کردن ز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: برجسته

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitulate: سر تعظیم فرود آوردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capitulate: سر تعظیم فرود آوردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

veracity: اعتبار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revitalize: روح تازه دمیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceivable: قابل درک

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discern: کشف کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discern: کشف کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: معتبر و منطقی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indefatigable: مصمم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: منحصر به فرد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concise: چون پسوند cise به معنای بریدن ، cut ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uneventful: چون پسوند ful معنی full of سرشار می ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fanciful: Ful پسوندی است به معنای سرشار از Fa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fanciful: Ful پسوندی است به معنای سرشار از Fa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meddlesome: Meddle به معنای فضولی و دخالت است پ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destitute: بی خانمان

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pointless: بی هدف

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contend: دست و پنجه نرم کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

margin: پیرامون

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: دوستان توجه داشته باشند که با حرف ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetual: تمام ناشدنی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invalid: اگر نقش صفت داشته باشد با تلفظ /ɪnˈ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: سر و کله کسی پیدا شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implore: تمنا کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nag: کلافه کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rambling: پراکنده گویی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

howling: کثیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viable: کارآ

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stealthy: سرّی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: To be blame سزاوار سرزنش بودن ، تقص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belong: Belong to : to show ownership or po ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

navigating: برنامه ریزی و هدایت مسیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diaspora: is a scattered population whose ori ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horse: I could eat a horse به معنای خیلی خ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put sth away: Put sth where you usually keep it, ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think straight: منطقی و درست فکر کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the name of the game: مهم ترین و اساسی ترین نکته در هر مو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash through someones mind: فکری تو ذهن آدم جرقه زدن ⚡

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: Come up with solution to suggest o ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scarf down: US, informal : to eat ( something ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarf down: US, informal : to eat ( something ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciation: recognition and enjoyment of the go ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the stars align: بخت با کسی یار بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

helicam: Helicam is a remote - controlled mi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fire up: برانگیختن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold: make one's blood run cold به این مع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry the day: Win the approval of the majority مو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good riddance: شرّ کم ، عزت زیاد 😉

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through and through: به طور ۱۰۰ درصدی 👌

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nutshell: جانِ کلام

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peristalsis: انقباض موجی شکل دیواره های روده که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

euphorically: با رضایت مندی ، با شادمانی ( بسیار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: فرض کنید یک کاغذ دارید ، وسط یا هرج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peck: peck somebody on the cheek/forehead ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as gold: If you say that a child/pet is bein ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hero: : Hero to zero a situation in which ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interweaving: to twist together or combine two or ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mild: Not spicy. It doesn't have a strong ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: Easy to chew or cut through, typica ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slap up meal: غذای فراوان و البته مجلل که بالطبع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decadent: در مورد دسرها به کار میرود وقتی یک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speech: Speech bubble a round shape next to ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nose: Have someone's nose in a book : To ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poignant: causing or having a very sharp feel ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bow: Bow to sth /sb to agree to do what ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chug: لاجرعه سرکشیدن ( آب یا هرمایعات دیگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plow into: If a vehicle plows into something o ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plow into: If a vehicle plows into something o ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

name: To name someone after someone : to ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phase: Go through a phase: a period of str ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be into something: If you're into something, it means ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free falling: سقوطِ آزاد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the end: At the end of the day, we go to bed ...

٨ ماه پیش

مدال‌های پریسا خضریان