پریسا خضریان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangible: مهم و گویا

١ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pup: در دیکشنری کالینز آمده mainly Brit ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bar: Behind bars means : in prison: He's ...

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crow: As the crow flies / idiom/ used to ...

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bite: / "What's the difference between "b ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

FLY: no flies on someone idiom/ If you ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great tit: Great tit" bird" پرنده ای است از شا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

banana: دوستانی که معنی عصبانی یا بسیارهیجا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green: A green thumb: the ability to make ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meter: Metre در انگلیسی بریتانیایی با Mete ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

party animal: someone who enjoys parties and part ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

screen: ( در والیبال ) مسدود کردن دید دریاف ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump in: فقط وسط صحبت پریدن نیست ، میتواند ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semitic: another word for Jewish واژه ای دی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: a stick with soft material attached ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indigent: مُفلِس

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorable: تمام ناشدنی / نشدنی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interminable: دائمی ، ادامه دار

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statement: Bald statement without any extra e ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decent: dressed or wearing clothes: لباس پو ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

float serve: ( در والیبال ) سرویس موجی ، یک سروی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: ( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump set: ( در والیبال ) پاس با پرش ، تکنیکی ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underhand serve: ( در والیبال ) سرویس از پایین ، نوع ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backset: البته بین back و set فاصله است Bac ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut shot: ( در والیبال ) آبشار زاویه تند ، آب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defence: ( در والیبال ) دفاع داخل میدان / عق ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff block: ( در والیبال ) دفاع روی تور که منجر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم سرعتی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم بلند زن ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spur: سوق دادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coroner's inquest: in British English law the full na ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mistress: Games mistress in British English ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

games: Games mistress in British English ...

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swarm: a large group of people all moving ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweat: don't sweat it! ( mainly US info ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asleep: ADV. Deeply , fast , heavily , soun ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crush: این دوستانی که گفتند کسی رو دوست دا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick: Stick اگر اسم باشد countable] a th ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coroner's inquest: in British English law the full na ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far: At the far end of در منتها الیهِ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell: Put a spell on sb کسی را طلسم کردن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

increase: increase. verb ( ɪnˈkriːs ) to mak ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the upside: when the good parts or advantages a ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tornado: The most obvious difference between ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrivals: Arrivals and departures the part of ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pseudonym: لقب

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a racket: To cause a lot of noisy disturbance ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decent: dressed or wearing clothes: لباس پو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: a stick with soft material attached ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whimsical: unusual and strange in a way that m ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bar: Behind bars means : in prison: He's ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meddlesome: Meddle به معنای فضولی و دخالت است پ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put sth away: Put sth where you usually keep it, ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as: Just as ( = exactly at the moment ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalent: مردد، مبهم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desert: /dez. ət'/ کمبریج دیکشنری این تلفظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

belong: Belong to : to show ownership or po ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inaugural: نخستین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitter cold: سرمای طاقت فرسا سوز و سرمای گزنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

noise: Slight noise : ( collocation ) Sudd ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lady's finger: Cambridge dictionary : the long sti ...

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sob: to cry noisily, taking in deep brea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

block: ( در والیبال ) دفاع روی تور ، یک با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great tit: Great tit" bird" پرنده ای است از شا ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fingers crossed: = break a leg

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dig: ( در والیبال ) توپگیری ، تکنیکی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: to make a small hole or holes in th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: میانبُر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump in: فقط وسط صحبت پریدن نیست ، میتواند ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swine: خوک ، خوکها خوبه بدونیم جمع و مفرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bitter cold: سرمای طاقت فرسا سوز و سرمای گزنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: چون پیشوند circum به معنای اطراف، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toodle oo: informal old - fashioned or humorou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

symbiotic: همزیستی مسالمت آمیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate: تلفظ آن در بریتیش /əˈsəʊ. si. eɪt/ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

veracity: اعتبار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crush: این دوستانی که گفتند کسی رو دوست دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: منحصر به فرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

party animal: someone who enjoys parties and part ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concise: چون پسوند cise به معنای بریدن ، cut ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite: / "What's the difference between "b ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uneventful: چون پسوند ful معنی full of سرشار می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur: سوق دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fanciful: Ful پسوندی است به معنای سرشار از Fa ...

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle: دوستان توجه داشته باشند که با حرف ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enslaved: به بردگی گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetual: تمام ناشدنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enslaved: به بردگی گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invalid: اگر نقش صفت داشته باشد با تلفظ /ɪnˈ ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: سر و کله کسی پیدا شدن

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

navigating: برنامه ریزی و هدایت مسیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog and pony show: A meeting or event that is organize ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diaspora: is a scattered population whose ori ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugarcoat: To make sth seem nicer or better th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think straight: منطقی و درست فکر کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuff block: ( در والیبال ) دفاع روی تور که منجر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the stars align: بخت با کسی یار بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

target: ( در والیبال ) یک محوطه خاص از زمین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fire up: برانگیختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tempo: ( در والیبال ) میزان سرعت پاس ، سرع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good riddance: شرّ کم ، عزت زیاد 😉

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم سرعتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nutshell: جانِ کلام

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

second tempo: ( در والیبال ) پاس به مهاجم بلند زن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: Easy to chew or cut through, typica ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tooling: ( در والیبال ) استفاده از مدافع روی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slap up meal: غذای فراوان و البته مجلل که بالطبع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transition: ( در والیبال ) جابجایی از یک مرحله ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decadent: در مورد دسرها به کار میرود وقتی یک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transition attack: ( در والیبال ) حمله برگشتی ، انتقال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jailer: یک نکته جالب 😉 Jail و prison هردو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underhand serve: ( در والیبال ) سرویس از پایین ، نوع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quite: Quite در بریتیش انگلیش و امریکن ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attack: ( در والیبال ) آبشار ، یک حرکت تهاج ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backset: البته بین back و set فاصله است Bac ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover: ( در والیبال ) پوشش ، دفاع کردن از ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross court: ( در والیبال ) آبشار زاویه / قطری/ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut shot: ( در والیبال ) آبشار زاویه تند ، آب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dink: ( در والیبال ) جاخالی ، یک آبشار آر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dink: ( در والیبال ) جاخالی ، یک آبشار آر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dive: ( در والیبال ) شیرجه ، یک تکنیک که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: ( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float serve: ( در والیبال ) سرویس موجی ، یک سروی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump set: ( در والیبال ) پاس با پرش ، تکنیکی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill block: ( در والیبال ) دفاع روی تور منجر به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kill shot: ( در والیبال ) آبشار منجر به امتیاز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lateral set: ( در والیبال ) پاس از پهلو ، نوعی پ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

libero player: ( در والیبال ) یک بازیکن که فقط می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line shot: ( دروالیبال ) آبشار مستقیم / راست ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

middle blocker: ( در والیبال ) مدافع میانی ، بازیکن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

middle blocker: ( در والیبال ) مدافع میانی ، بازیکن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multiple offense: ( در والیبال ) حمله چند گانه ، یک س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offence: ( در والیبال ) تهاجم ، استراتژی و ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offside blocker: ( در والیبال ) مدافع آزاد ، بازیکن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offspeed spike: ( در والیبال ) آبشار آرام و فریبنده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overhead pass: ( در والیبال ) ارسال از بالا / با پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pipe: ( در والیبال ) پاسی که برای دریافت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rollshot attack: ( در والیبال ) آبشار آرام ، یک آبشا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screen: ( در والیبال ) مسدود کردن دید دریاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

away from: اُفت ، مخالف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exterior: قسمت بیرونی چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exterior: Exterior# Interior می باشد . Inter ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eccentric: Out of center

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misanthropy: هم نوع گریزی در برابر نوع دوستی یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misanthropy: هم نوع گریزی در برابر نوع دوستی یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unanimity: اتفاق نظر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interact: تعامل کردن ، عمل متقابل انجام دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procrastinate: سر دوانیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equivocally: دوپهلو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: غلبه نمودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asymmetrical: نا متوازن ، نابرابر a پیشوند منفی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalent: مردد، مبهم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: مثل موم در دست گرفتن ، کنترل کردن ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: برجسته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitulate: سر تعظیم فرود آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capitulate: سر تعظیم فرود آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revitalize: روح تازه دمیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceivable: قابل درک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discern: کشف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discern: کشف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: معتبر و منطقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indefatigable: مصمم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fanciful: Ful پسوندی است به معنای سرشار از Fa ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meddlesome: Meddle به معنای فضولی و دخالت است پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destitute: بی خانمان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pointless: بی هدف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contend: دست و پنجه نرم کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

margin: پیرامون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implore: تمنا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nag: کلافه کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rambling: پراکنده گویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

howling: کثیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viable: کارآ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incensed: خشمگین

١١ ماه پیش

مدال‌های پریسا خضریان