دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٣,١١٣
رتبه در دیکشنری
١,٢١٢
لایک
٣٠٤
دیسلایک
٣٠
جدیدترین پیشنهادها
٥ ماه پیش
١
به قیمت قربانی کردن . . . .
١ سال پیش
١٢
به قهقرا رفتن بدتر شدن یا از کنترل خارج شدن
١ سال پیش
٠
To not feel physically or mentally well; to not feel as one normally does or should. حال خوبی نداشتن
١ سال پیش
١
به زندگی عادی برگشتن
١ سال پیش
٥
برای مو هم به کار میره حالتی که روی سر کسی ( معمولا بچه ها ) دست می کشی و موهاشون رو بهم میریزی
جدیدترین ترجمهها
٣ سال پیش
In 1947, African American Jackie Robinson broke baseball's color barrier.
٠
جکی رابینسون در سال1947 سد نژادپرستی بیسبال رو شکست.
٣ سال پیش
They had to break into the emergency food supplies.
٠
آن ها مجبور بودند به آذوقه اضطراری دستبرد بزنند
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.