پیشنهادهای نارامسین (٢١٧)
برابر پارسی آفرودباز / آفرودسوار
فراخ لیوان ✅
فراخ لیوان ✅
بریدن / قطع کردن
تورماهی
مَدخَل
آویزاک
برابر پارسی = رُخ کَپراس ✅
برابر پارسی = رُخ کَپراس ✅
پف شکرینه
در فضای مجازی : شناخت مایه
گوش بند، گوش پیچ
منطقی = کرویزانه - کرویزیک - کرویز مندانه منطق = کرویز
رواندرمانگر ✅
رواندرمانگر - درمانگر ( ایرانی باور کن اگه به جای رواندرمانگر بگی تراپیست باکلاس نمیشی )
پارتی = مَیَزد ( مهمونی که توش عیش و نوش و بزن و بکوب هست ) مهمانی / میهمانی = مهمونی ساده و خانوادگی ( هر دو واژه ایرانی هستند )
خودال یا کَسال ( مانند personal )
مان ویستا / ویستا مانند ( دانش = علم نیست )
اَندُرُست / �ndorost علاقه
دبیر فیزیک کنکور در ایران
دبیر زیست شناسی کنکور در ایران
ماردیس✅
ماساژ : ورزمان ماساژ دادن : ورزاندن
سُهیدَن ، سُهِستَن
ایشکامند / ایشکاور
حذف کردن To delete, to remove بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
حذف برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی ...
حذف شده / محذوف برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst د ...
زیهیدن = حذف کردن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
زیهسته برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگر ...
زیهش = حذف برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه ...
زیهیدن / زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
آسنایش بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
آسناییدن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
تارگردان ✔️✅
تراش یا تراشیدن
دَفزناک
زوزه کشیدن
روان کوبشیده ، روان کوبیده، روان کوفته
معلول = کم توان معلول ها کم توان هستن نه علت دار با بی توان
عده ای بی سواد و بی مطالعه رو می بینیم که فقط می دونن حرف نادان های دیگه رو تکرار و بازگو کنن پویا و زنده بودن یک زبان به معنی این نیست که تا میتونه ...
توقع
بیوسیدن = توقع داشتن بیوسش = توقع
پَزا یا پیتزا
کانشگاه ( بر وزن دانشگاه و آموزشگاه و آزمایشگاه ) کانشگاه = معدن : )
واژه ( های ) برنهاده : تراوپرده / تراواپرده / تراوش پرده
ازدانگاشت ، ازدنگا شت
ازدایش = اینفورمیشن ازدانگار یا ازدانگاشت = اینفوگرافیک
اَرگا = قیمت گران اَرگا = گران قیمت
اُشتاپیش = عجله اُشتاپیشیدن = عجله کردن بن گذشته : اُشتاپیشید / بن اکنون = اُشتاپیش نمونه : زمان کمه، بی اُشتاپیش! / باید بی اُشتاپیشم وگرنه دیر میرس ...