تشنج

/taSannoj/

مترادف تشنج: جنبش، لرزه ، بحران، تنش، ناآرامی ، ترنجیده شدن

متضاد تشنج: سکون، آرامش

برابر پارسی: لرزش، لرزه، تکان، تنش، ناآرامی

معنی انگلیسی:
convulsion, spasm, confusion, [fig.] confusion, fit, tension

لغت نامه دهخدا

تشنج. [ ت َ ش َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) انجوغ گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). درکشیدگی و ترنجیدگی پوست. یقال : تشنج جلده ؛ ای تقبض. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کشیده شدن عضو که از حرکت انبساطی بازماند، خواه از برودت ، خواه از یبوست. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بهم بازآمدن و کوتاه شدن عضله ها و عصب ها باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). تقلصی است که بر عصب عارض گردد و مانع انبساط اعضاء شود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از بحر الجواهر ) :
بود کمپیری نودساله کلان
پرتشنج روی و رنگش زعفران.
مولوی.
از تشنج رو چو پشت سوسمار
رفته نطق و طعم دندانها ز کار.
مولوی.
برف گشته موی همچون پرّ زاغ
وز تشنج روی گشته داغ داغ.
مولوی.
|| لرزیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی معاصر بهم ریختگی ، هیجان وآشوب را گویند: بازار متشنج است. اوضاع متشنج است. اوضاع دچار تشنج شده. و رجوع به متشنج شود.

فرهنگ فارسی

درهم کشیده شدن، ترنجیده شدن، کشیده شدن اعضای بدن
۱-( مصدر ) ترنجیده شدن در هم کشیده شدن اعضای بدن انجوغ گرفتن . ۲- لرزیدن. ۳- ( اسم ) ترنجیدگی لرزش . جمع : تشنجات .

فرهنگ معین

(تَ شَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - انقباضات پی درپی و غیرارادی ماهیچه ها. ۲ - در فارسی به معنای ناآرامی ، آشفتگی .

فرهنگ عمید

۱. در هم کشیده شدن، ترنجیده شدن.
۲. کشیده شدن اعضای بدن، ترنجیدگی.
۳. (پزشکی ) انقباضات غیر ارادی عضلات که ناشی از تحریکات غیرعادی مغز است و گاه باعث بیهوشی می شود.

دانشنامه عمومی

تشنج ( به انگلیسی: Convulsion ) نشانه بروز یک فعالیت نورونی همزمان، غیرطبیعی و شدید در مغز است که می تواند به صورت تغییر در وضعیت روانی، سطح هوشیاری، حرکات تونیک و کلونیک بروز یابد. این عارضه معمولاً با حمله صرع اشتباه گرفته می شود که به بروز ناگهانی نشانه ها یا علائم تشنجی در افراد مبتلا به صرع اشاره دارد. تشنج علل غیر صرعی دیگری نیز مانند هیپوگلیسمی، تب و تشنج، افت فشار خون، میگرن، ضربه مغزی دارد. [ ۱]
معمولاً بیمار قبل از حالت تشنج علائمی را احساس می کند که احتمال تشنج قریب الوقوع را می دهد. در مواردی بدن بیمار منقبض می شود. در صورتی که فرد دچار حمله شد بیمار را به پهلو بخوابانید تا راه تنفس او باز شود و دچار خفگی نشود. برخلاف تصور رایج نیازی به بیرون آوردن زبان از دهان نیست، چرا که فردی که دچار تشنج شده است زبانش را نخواهد خورد! و فقط در صورتی که دهان فرد دچار تشنج باز است بهتر است جهت جلوگیری از گاز زدن زبان یک تکه دستمال بین دندان ها قرار دهید. اما بایستی احتیاط کنید که مبادا انگشتان شما لای دندان های بیمار گیر کند. نگه داشتن دست و پای بیمار نیز ابداً توصیه نمی شود زیرا حرکات شدید و انقباضی ممکن است موجب دررفتگی یا شکستگی دست و پای او شود. اما اگر حمله تشنج در مجاورت آتش یا لبه پله ها رخ داده برای جلوگیری از افتادن بیمار در محل خطر، وی را با احتیاط از محل خطرناک دور کنید. در صورتی که بیمار در حالت بیهوشی قرار دارد به اجبار به او دارو ندهید، زیرا خطر آسپیراسیون و مرگ وجود دارد. معمولاً حالت بیهوشی فرد بین ۲ تا ۳ دقیقه طول می کشد. در مواقعی رنگ پریدگی، کبودی و… امکان دارد که در اغلب موارد، جای نگرانی نیست. پس از بازگشت کامل هشیاری، به وی نوشیدنی شیرین بدهید اما راجع به جزئیات حمله تشنج، به بیمار توضیح ندهید. درمان دارویی:میدازولام، فنوباربیتال، فنو تویین، دیازپام
• تب بالا
• صرع
سکته مغزی
قند خون پایین
• ضربه مغزی
میگرن
تومور مغزی
سوء مصرف الکل
• کمبود ویتامین دی
• مصرف داروهای غیرقانونی یا مواد مخدر
• کمبود خواب
• میزان پایین سدیم خون هیپوناترمی
خونریزی مغزی ناشی از ترومای سر
• مصرف بعضی از داروها
• افت فشار خون
پزشکان به طور کلی تشنج را به دو دسته کانونی و عمومی بر اساس محل فعالیت غیرطبیعی مغز تقسیم می کنند:
عکس تشنج

تشنج (فیلم). تشنج ( به انگلیسی: Seizure ) فیلمی از الیور استون محصول سال ۱۹۷۴ شرکت اُرایون پیکچرز است.
عکس تشنج (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَشَنُّج (convulsion)
مجموعه ای از انقباضات شدید و غیرارادی ماهیچه ها، گاه همراه با بیهوشی. تشنج علل گوناگون دارد، از آن جمله است بیماری هایی مغزی مثل صرع، جراحت، تب زیاد، مسمومیت، و برق گرفتگی.

مترادف ها

fit (اسم)
حمله، هیجان، بیهوشی، بند، تشنج، غش، قسمتی از شعر یا سرود

tension (اسم)
بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط

convulsion (اسم)
اشوب، تشنج، شنج، تکان

hysteria (اسم)
حمله، تشنج، هیستری، هیجان زیاد، حمله عصبی

paroxysm (اسم)
تشنج، گهگیری، حمله ناگهانی مرض

spasm (اسم)
تشنج، تشنج موضعی، شنجه، الت تشنج و اضطراب

tenseness (اسم)
تشنج

tensity (اسم)
شدت، تشنج، قوه کشش، وخامت

tetanus (اسم)
تشنج، کزاز

yank (اسم)
امریکایی، تشنج، ضربه ناگهانی و شدید، تکان شدید و سخت، سرباز شمالی امریکا

فارسی به عربی

تشنج , داء الکزاز , هزة , هستیریا ، استفزاز

پیشنهاد کاربران

واژه تشنج
معادل ابجد 753
تعداد حروف 4
تلفظ tašannoj
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] ( پزشکی )
مختصات ( تَ شَ نُّ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی taSannoj
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
اندام شکنج ؛ تشنج. ( یادداشت مؤلف ) : و ( فوتنج ) آن اندام شکنج را که با. . . بود سود دارد. ( الابنیة عن حقایق الادویة ) .
تشنج از مصدر شکنج فارسی ساخته شده وهمان طور که درشعر بزرگان آمده تشنج بمعنی چین وچروک است که در شکنج گیسو ومانند آن منظور میشود شکنج درعربی شنج شده و. . . . .
حیف که سایت شما در گوشی بسختی دیده میشه وگرنه از واژه یاب موفقتر بودید

بپرس