موسی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assist: assist ( verb ) = benefit ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanically: یکی دیگر از معانیش: به طور بی اراده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blindly: blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blindly: blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow blindness: اختلال دردناک قرنیۀ چشم به علت قرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broadly: broadly ( adv ) = به طور گسترده و و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad: broad ( adj ) = جامع، گسترده، وسیع، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlarge: enlarge ( verb ) = broaden ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgeoning: burgeoning ( adj ) =رو به رشد، رو ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: conspicuous ( adj ) = نمایان، مشهود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endorsement: endorsement ( noun ) = تایید، امضاء ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enormously: enormously ( adv ) = به شدت، بسیار، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: tremendous ( adj ) = enormous ( adj ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entire: entire ( adj ) = کل، تمام، کامل، دس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entirety: entirety ( noun ) = تمامیت، کلیت، ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acid erosion: acid erosion یا سایش شیمیایی دندان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

erosion: erosion ( noun ) = فرسایش، فرسودگی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deteriorate: deteriorate ( verb ) = erode ( verb ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man on fire: منظور همان سوختن در شور و هیجان است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recovery: recovery ( noun ) = واحد مراقبت پس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrieve: retrieve ( verb ) = recover ( verb ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

report: report ( noun ) =گزارش، رپرتاژ، مقا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rumoredly: rumoredly ( adv ) = reportedly ( ad ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shifting: shifting ( adj ) = متغیر، نامنظم، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shift: shift ( noun ) = شیفت، کارشیفتی، نو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exude: از خود نشان دادن، از خود بروز دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shifty: shifty ( adj ) = ناصادق، فریب کار ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switch: switch ( noun ) = shift ( noun ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

susceptibly: به طور حساس، به طور آسیب پذیر ، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulnerable: vulnerable ( adj ) = susceptible ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crucially: crucially ( adv ) = بسیار مهم، به ص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play a crucial role: نقش مهم یا ضروری برای حل بحران ( نق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crucial in: نقش مهم ایفا کردن در ، کار مهمی انج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: critical ( adj ) = crucial ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to come by: به دست آوردن، به دست آمدن all his ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elusive: elusive ( adj ) = سخت دست یافتنی، گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evidence: evidence ( noun ) = مدرک، مدارک، شو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparent: apparent ( adj ) = evident ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

comprehensively: به طور جامع و کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensively: به طور جامع و کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhaustive: exhaustive ( adj ) = کامل، جامع، فر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air exhausting plant: دستگاه هواگیری، دستگاه خلاء ( مورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhausted: exhausted ( adj ) = خسته، کوفته، هل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhaustion: exhaustion ( noun ) = خستگی، فرسودگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deplete: deplete ( verb ) = exhaust ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facet: وجوه، جنبه، لحاظ مترادف = aspect ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extensively: extensively ( adv ) = به طور جامع، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extend: extend ( verb ) = گسترش دادن، افزای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extension: extension ( noun ) =تمدید، توسعه، خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensive: comprehensive ( adj ) = extensive ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confront: confront ( verb ) = face ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multifaceted view: دیدگاه چند جانبه، دیدگاه چند وجهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faceted: faceted ( adj ) = چند جانبه، چند وج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatry: idolatry ( noun ) = بت پرستی، شیفتگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linga: لینگا یا لینگام نمادی بسیار پیچیده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inaccessibly: inaccessibly ( adv ) = به طور غیر ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncoated paper: کاغذهای بدون روکش یا بدون پوشش:کاغذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wandered out: با سرگردانی خارج شدن ، با گیجی و من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obliviously: definition = به روشی که نشان دهد شم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliviously: definition = به روشی که نشان دهد شم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ignorant: ignorant ( adj ) = oblivious ( adj ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

offensiveness: Definition = ویژگی که مسبب اهانت یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exclude: 1. We should not exclude the possi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrictively: صرفا، منحصرا، به طور محدود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

routine: 1. Every morning, regardless of se ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suffice: 1. A few hours had sufficed to bri ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attribute: 1. Ancient writings can be attribu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attributable: 1. I find that his death was attri ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmed: 1. The Festival is finally abandon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmation: 1. We've got confirmation that B. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convenience: 1. the british enjoy inspecting us ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

core: 1. Tokuda went over everything his ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criticism: 1. Many of these essays are playfu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critic: 1. Many of these essays are playfu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critically: 1. Pop up a window when a disk get ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misallocated: تخصیص نادرست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diversely: 1. his various coloured ribbons wh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diversify: 1. If you diversify into activity ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperity: 1. Happy, united humans will enjoy ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purposely: 1. She took her hand and with no s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

привет: سلام گفتن برای افراد هم سن یا کوچکت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wild foods: غذای وحشی گروهی از میوه های تازه خو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheelsmen: سکاندار، سکانداران کسی که پشت وسیله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarce: 1. Oil and grain are scarce, price ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lack of scarcity: فقدان مشکل اقتصادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hardly: hardly= scarcely

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

здрасте: سلام دادن به صورت رسمی، سلام دادن ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theoretical: 1. Alexey Alexandrovitch devoted s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theorize: 1. They theorize, however, that it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypothetically: از لحاظ فرض عملی، فرضاً، به طور پیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

community spirit: روحیه اجتماعی ( علاقه مندی به برقرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

global accelerator: AWS Global Accelerator یک سرویس شبک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

klystron: یک لوله الکترونی که در آن دسته الکت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seamouse: یک کرم دریایی است که در اقیانوس اطل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waxing moon: به هر مرحله از ماه در طی چرخه ماه ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creeping: 1. Some polychaetes such as the se ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creep: Creep ( verb ) = Crawl خزیدن، سینه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grind: grind ( verb ) = Crush ( verb ) به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

successors: جایگزینان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inconveniece: ناراحتی، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivated: 1. Furthermore, in cultivated soil ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivation: 1. Britain took a more prominent r ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dictatorial: 1. She laughed at me, Russell wrot ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pussyfoot: فس فس کردن، طفره رفتن، تعلل کردن، ل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't pussyfoot around: طفره رفتن را کنار گذاشتن و متعد شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impose: Impose = dictate به معناهای تحمیل ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

distinguish yourself: کار خوبی انجام بده که مورد توجه قرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alumna: دختر یا زن فارغ التحصیل، دانش آموخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinguishing: 1. His most distinguishing feature ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminate: discriminate = distinguish به معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rewarding: ارزشمند، ارزنده، سودمند، پر پاداش، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engender: engender = produce به معنای پدید آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embittered: اگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embittered: اگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constant: constant = persistent به معناهای م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

engrossing: 1. The symmetry is pleasing, at th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engrossing: 1. The symmetry is pleasing, at th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage: engage = engross به معناهای: کاملا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flawed: 1. Their very piousness was rooted ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harvested: 1. The rustle of grain was gone, r ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harvest: harvest ( noun ) = محصول، برداشت، د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect: ( verb ) reflect ( verb ) = mirror ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain: gain ( verb ) = obtain ( verb ) به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragment: fragment = particle به معناهای: ذر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settled weather: به آب و هوای آرام یا ملایم می گویند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

falling over each other: به معنای اشتیاق شدید برای انجام کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambiguous: مبهم، گنگ، دو پهلو ( کلام ) Ambigu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settlement: 1. We were hoping for a quick sett ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colonize: colonize = settle به معناهای : ساکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

colonize: colonize = settle به معناهای : ساکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transportable: 1. The main criteria for its desig ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precise: ( adj ) precise ( adj ) = accurate ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncleared person: کسی که مجوز یا گواهی معتبر ندارد تا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ecclesiological: شاخه ای از الهیات که مربوط به ماهیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deeply: 1. I'm deeply in love with you. م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depth: 1. Dryland corn is rooting at the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thorough: thorough ( adj ) = deep ( adj ) به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expertise: کاردانی، کارشناسی، خبرگی، مهارت، سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

densely: 1. The book is densely argued and ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick: thick ( adj ) = dense ( adj ) به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spotlit: صحنه یا ساختمان یا سِنی که با یک یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solitary figure: یک فرد یا حیوانی که تنها است و زمان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken fingers: فیله مرغ سوخاری که اکثر در فست فود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chicken fingers: فیله مرغ سوخاری که اکثر در فست فود ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dimly aware: آگاهی داشتن نسبت به یک موضوع خاص 1 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dimly: 1. Although on the main road the s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dim view: نگاه تیره و تار یا دید تیره یا دید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dim: 1. Solar panels, now common even i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conjured up: خطور کردن به ذهن یا فراخوانی تصور ذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjured up: خطور کردن به ذهن یا فراخوانی تصور ذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dimness: 1. We hurried a few steps down the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faint: faint ( adj ) = dim ( adj ) به معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibit: exhibit ( verb ) = display ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exported: 1. exported goods are usually high ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign sales: foreign sales = exports به معنای صا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

export: 1. The opposite trend affected ani ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

naysayers: کسی که چیزی را انکار می کند ، امتنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gigantically: 1. Our enormous country is really ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enormous: enormous ( adj ) = gigantic ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virtuosic: نوازنده ای با توانایی ، تکنیک یا سب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impressively: 1. the latest version has impressi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upperclassmen: کسی که در کلاسهای عالی دانشگاه یا د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upperclassmen: کسی که در کلاسهای عالی دانشگاه یا د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impress: 1. Reminiscent of Borat's unforget ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impression: 1. everyone left with a good impre ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imposing: imposing ( adj ) = impressive ( adj ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

installation art: هنر چیدمان یا هنر اینستالیشن: هنر ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

installation art: هنر چیدمان یا هنر اینستالیشن: هنر ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

installation: 1. Window contractors are experts ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

installer: 1. If an installer changed your br ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

installer: 1. If an installer changed your br ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enduring: enduring ( adj ) = lasting ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contradictorily: به طور متناقضی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tender mindedness: ویژگی شخصیتی است که به عنوان تعیین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consistent: consistent ( adj ) =uniform ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uniformity: یکنواختی، متحد الشکلی، یکرنگی، یکری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vibrantly: 1. I like to be reminded of the sp ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodgy: مرموزانه، مرموز، آب زیر کاهی، پرمخا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinctly: 1. But his voice was perfectly aud ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrist shot: نوعی ضربه هاکی است که شامل استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beret: یک کلاه نسبتاً پهن و نمد مانند گرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

green beret: این کلاه ها به نام Green Beret یا ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green beret: این کلاه ها به نام Green Beret یا ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinctive: 1. Sadly, such distinctive rationa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinct: 1. Segmenting the business into th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pop culture: در غرب مدرن ، فرهنگ پاپ به محصولات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dominate: 1. The harsh and cruel elements of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domination: 1. The domination of media and adv ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inactive: inactive ( adj ) = dormant ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drably: Definition:به طور خسته کننده ، به و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drabness: definition: به صورت ( noun ) یا اسم ...

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potentially: 1. Looking forward, Croatia could ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

مدال‌های موسی