موسی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defying: defying ( adj ) = چالش برانگیز مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disprove: به معنی انکار کردن یا رد کردن He ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disprove: به معنی انکار کردن یا رد کردن He ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

defy: defy ( verb ) =مقاومت کردن، مخالفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resist: resist ( verb ) = defy ( verb ) به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defy somebody to do something: به کسی بگویید کاری انجام دهد که فکر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defy belief description explanation: بی نهایت یا بسیار عجیب و غریب و بنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diligence: diligence ( noun ) = کوشش، سعی، پشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

applied himself or herself: خود را به کار گرفتن، از خود کار کشی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enacted: enacted ( adj ) = تصویب شده، وضع شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enact: enact ( verb ) = وضع کردن، تصویب کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legislate: legislate ( verb ) = enact ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feigned sleep: خواب خرگوشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feigned amusement: نمایش ساختگی، شیطنت ساختگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simulate: simulate ( verb ) = feign ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it only takes one: فقط یکی لازم داره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

complete fertilizer: کود کامل:کودی که عناصر نیتروژن و فس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fertilizer: fertilizer ( noun ) = کود ( شیمایی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freshen: freshen ( verb ) = تازه کردن، طراوت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lacking freshness: بیات، مانده، کهنه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go green with envy: از حسادت غبطه خوردن، از حسادت خشمگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freshness: freshness ( noun ) = تازگی، طراوت، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

composting toilet: توالت کمپوست یا توالت زیستی نوعی تو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monocular: تک چشمی ( یعنی کسی که یک چشم دیگش م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hierarchical clustering: خوشه بندی سلسله مراتبی که نوعی دسته ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

functionally: functionally ( adv ) = از نظر عملکر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

books of every description: همه جور کتاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the description of a circle: ترسیم یک دایره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

functional food: غذای فراسودمند: غذای فراسودمند یا غ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

functional safety: ایمنی عملکردی: بخشی از ایمنی کلی یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

functional: functional ( adj ) = کاربردی، عملی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

function: function ( verb ) = کار کردن، عملکر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

role: role ( noun ) = function ( noun ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discriminately: به طور تبعیض آمیز، از روی تبعیض، از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indiscriminately: Definition: به طوری که انتخاب دقیق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arbitrary: arbitrary ( adj ) = indiscriminate ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bringing down: پایین کشیدن، تخریب کردن، سبب خرابی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selection: selection ( noun ) = انتخاب، گزینش، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminating: discriminating ( adj ) = selective ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

space: space ( noun ) = فضا، مکان، کیهان، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

durability: definition = کیفیت قابل دوام طولانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuck with each other: در دیکشنری انگلیسی Longman با کسی گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foster: foster ( verb ) = به فرزند خواندگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain: gain ( verb ) = به دست آوردن، جمع ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attain: attain ( verb ) = gain ( verb ) = o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haltingly: haltingly ( adv ) = مرددانه، با تام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unused to attention: بدون در نظر گرفتن توجه، بدون به کار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

halting gait: گام برداشتن لنگان لنگان، راه رفتن گ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stammered out: با لنکت چیزی را بیان کردن، به تته پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

halting traffic: توقف ترافیک، مانع حرکت شدن وسایل نق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

halting: halting ( adj ) = مردد، نامطمئن، مر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call a halt to something: Definition = برای جلوگیری از ادامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

halt: halt ( verb ) =متوقف کردن، ایستادن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: stop ( verb ) = halt ( verb ) = cea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: Bus stop = ایستگاه ( پایانه ) اتوبو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cutting out: cutting out the middleman meaning ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: cut out ( verb ) = جدا کردن، بریدن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ship handling: راهبری کشتی یا مانور کشتی: هدایت کش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ball handling: توپ گردانی>>>> در بسکتبال: توانایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cutting out the middleman: Definition = به جای گفتگو با نمایند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

focuses on: متمرکز بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handling: handling ( noun ) =کنترل، مدیریت، ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manage: manage ( verb ) = handle ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harbor: harbor ( noun ) = بندرگاه، لنگرگاه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harmfully: harmfully ( adv ) = به طور مضر، به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

campesinos: یک اصطلاح دربرگیرنده، شامل کشاورزان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insignificantly: insignificantly ( adv ) = به شکل نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traumas: traumas ( plural noun ) = زخم، آسیب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumas: traumas ( plural noun ) = زخم، آسیب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insignificance: insignificance ( noun ) = بی اهمیتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meaningless: meaningless ( adj ) = insignificant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pity: حسرت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

signalled: اگر به صورت فعل باشه به معناهای :با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stumbled around: یعنی به طور اتفاقی برخورد کردن مث ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stumbled across: برای یافتن یا فهمیدن در مورد ( چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stumbling around: 1 - در هنگام راه رفتن یا دویدن ، تل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mystery to me: اصطلاح ( idiom ) است به معنای: چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystery: mystery ( noun ) = راز، رمز، معما، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

losing temper: از کوره در رفتن مثال: to get angr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do something at your peril: انجام کاری که ممکن است برای شما بسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peril: peril ( noun ) =خطر، مخاطره Defini ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

promoter: promoter ( noun ) = بانی، برگزارکنن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promotion: promotion ( noun ) = ترفیع، ارتقاء، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promote: promote ( verb ) = بهبود بخشیدن، تر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boost: boost ( verb ) = Promote ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voluntary redundancy: بازپرداخت یا بازخرید داوطلبانه سنوا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundancy notice: اخطار یا هشدار برای آخرین روز کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redundancy: redundancy ( noun ) =فزونی، اضافی، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snuffed out: idiom ( اصطلاح ) = به معناهای خاموش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redundant: redundant ( adj ) = زائد، اضافه، تک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rejection: rejection ( noun ) = عدم پذیرش، رد، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substantial: substantial ( adj ) =مهم، قابل توجه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantially: substantially ( adv ) = به شکل قابل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantive: substantive ( adj ) = اساسی، بنیادی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

characteristic: characteristic ( noun ) = trait ( n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convey: convey ( verb ) =منتقل کردن، رساندن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encompass: encompass ( verb ) =در بر گرفتن، شا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expand: expand ( verb ) = گسترش دادن، افزای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expansion: expansion ( noun ) =انبساط، بسط، تو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

growth: growth ( noun ) = expansion ( noun ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in height: ارتفاع ( داشتن ) مثال : The wall ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

height: height ( noun ) = قد، ارتفاع، بلندی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heighten: heighten ( verb ) = بالا بردن، زیاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensify: intensify ( verb ) = heighten ( ver ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

highlight: highlight ( verb ) = هایلایت کردن م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emphasize: emphasize ( verb ) = highlight ( ve ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sped out of control: از کنترل خارج شدن مثال: through ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sped out of control: از کنترل خارج شدن مثال: through ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: Definition = برای رسیدن یا نائل شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watered down: اگر صفت باشه: اگر چیزی مانند طرح پی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inadvertently: inadvertently ( adv ) = سهواً، به ط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inevitably: inevitably ( adv ) = به ناچار، ناچا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inevitable: inevitable ( adj ) = اجتناب ناپذیر، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infantile jokes: شوخی های بچگانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be so infantile: انقدر بچگانه رفتار نکنید.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infancy: infancy ( noun ) = دوران آغازین، مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mimic: mimic ( verb ) = ادای کسی را در آور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imitate: imitate ( verb ) = mimic ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punched in: به صورت رسمی وارد محل کار شدن با ور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrieve: examples: 1 - ?Will Detroit retrie ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

system: system ( noun ) = دستگاه، سیستم، نظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

systematically: systematically ( adv ) = با قاعده ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

methodically: methodically ( adv ) = systematical ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unlikely: unlikely ( adj ) = بعید، غیر محتمل، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unjustified: unjustified ( adj ) = unwarranted ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zenith: zenith ( noun ) = اوج، حد اعلاء، قل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colorless: colorless ( adj ) = drab ( adj ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatically: definition 1: به عنوان کاری انجام م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

silat: هنر دفاعی از مالایا ، به عنوان یک ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost art: چیزی که معمولاً به مهارت خاصی نیاز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radio drama: سریال رادیویی که به آن نمایش رادیوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drama: 1. Randai is a folk theatre tradit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatize: 1. She explains that animation was ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emotional: emotional ( adj ) = dramatic ( adj ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repertoire: فهرست نمایش های آماده برای نمایش دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eclectically: definition = به روشی که فقط از یک س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eclectic: definition=متشکل از عناصر گرفته شده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diverse: diverse ( adj ) = eclectic ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elaborately: 1. From the top I can touch the el ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elaborate: 1. He went on to claim that she ha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elaboration: 1. With such refinement or elabora ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hazardously: 1. They were standing outside a di ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hazard a guess: با اصطلاح taking a chance on a gues ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hazard: 1. It is a wide - ranging inquiry ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

prime: 1 - اگر به صورت صفت ( adj ) به کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prepare: prepare ( verb ) = prime ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rudiment: 1. The handyman knew only the rudi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superciliously: به طور متکبرانه، به طور مغرورانه، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superficially: 1. Religious education is poorly a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shallow: shallow ( adj ) = superficial ( adj ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chafe: مالاندن دست ها به یکدیگر برای گرم ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vigorously: 1. We would vigorously oppose such ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigor: معانی:نیرو، قدرت، انرژی، توان، شور، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strong: strong ( adj ) = vigorous ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amenity: amenity ( noun ) = convenience ( no ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: wonder ( verb ) = در شگفت بودن، تعج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delighted: delighted ( adj ) = elated ( adj ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discovery of oil: کشف نفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mental stress: استرس ذهنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attractive: attractive = appealing به معناهای: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to find: سخت یافت شدن، سخت پیدا شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubber: به کائوچوی استخراجی از درختان ( کائ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispense: Dispense ( verb ) = Distribute ( ve ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

natural occurrences: رخدادهای کاملاً طبیعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avian: ماکیان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circulate: circulate ( verb ) = disperse ( ver ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dweller: معانی=ساکن، مقیم، پسوند نشین و زی ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to dwell on: زیاد وقت صرف کردن روی، متمرکز شدن ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell ( verb ) = سکونت کردن، ساکن ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elemental: elemental ( adj ) = بنیادی، ابتدایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elimination reaction: واکنش حذفی: گونه ای واکنش آلی است ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blacked out: اگر به صورت فعل در جمله بیاد: فعل ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blacked out: خاموش یا پنهان کردن همه چراغ های قا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emergence: بروز ، تکوین ، ظهور، فرآمدگی، نمایا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatic: تاکیدی، موکد، موکداً، قاطع، تاکید ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay emphasis on: مورد تاکید قرار دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatically: با تاکید، باقوت، به طور برجسته، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlight: highlight ( verb ) = emphasize ( ve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surround: surround ( verb ) = encircle ( verb ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erratically: definition=به طوری که الگو یا حرکت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: inconsistent ( adj ) = erratic ( ad ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exaggeration: exaggeration ( noun ) = اغراق ، افر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overstate: overstate ( verb ) = exaggerate ( v ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ecological justification: توجیه بوم شناختی : ارائۀ دلیل مبنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justification: justification ( noun ) = توجیه، دلی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justifiably: به طور قابل تصدیق، به طور قابل تبرئ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defend: defend ( verb ) = justify ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentioned: mentioned ( adj ) = ذکر شده، نامبرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remark: remark ( verb ) = mention ( verb ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevalence: prevalence ( noun ) = شیوع، شیوع بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commonplace: commonplace ( adj ) = prevalent ( a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

release print: نسخه پخش:نسخۀ کامل و نهایی فیلم که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

release on: به قید کفالت آزاد کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air release: هواگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

release: release ( noun ) = رهایی، خلاصی، آز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provides: فراهم کردن/مهیا کردن/ایجاد کردن/به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefit: benefit ( noun ) = فایده، سود، نفع، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneficiary: beneficiary ( noun ) = ذینفع، بهره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beneficially: beneficially ( adv ) = به طرز سودمن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneficial: سودمند، مفید ، نافع ، پرخاصیت ، پرم ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های موسی