⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
مصیب مهرآشیان مسکنی
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
151
کرو
کرو=ثروت زیاد با لای میلیون و میلیارد است
١٣٩٨/١٢/١٤
0
|
0
152
کرو
کرو=میلیون میلیون
١٣٩٨/١٢/١٤
0
|
0
153
کرو
شعر سعدی بایدچنین باشد
جوانی پاکبازو پاک رو بود
که با پاکیزه روئی درک رو بود.
بعنی صورت زیبایی را درک کرد و عاشق گردید. چون عشق یک کودت ...
١٣٩٨/١٢/١٤
0
|
0
154
کوس
کوس شعر=چون هنگام اعلان خبر یا مجازات مجرمین کوس میزدند شاعران در باری در پای کوس مدح شاعرانه میخواندند چون حاکم و پادشاه لایق مدح نبودند مردم به ان ...
١٣٩٨/١٢/١٤
8
|
1
155
کوس
کوس عید=تاخبر روئیت ماه از شهری معتبر می رسید فورا عالم محل به کوس زن دستور زدن کوس عید را میداد این اتفاق را با وجود رادیو من در کودکی در زمان ایت ا ...
١٣٩٨/١٢/١٤
2
|
1
156
کوس
کوس سحر=طبل سحری خوردن ماه صیام ماه مبارک رمضان
١٣٩٨/١٢/١٤
8
|
1
157
کوس
کوس=طبل بزرگ دهل اعلام
١٣٩٨/١٢/١٤
4
|
1
158
ساروق
یک ساروق کاه= واحدی است که مقدار خوراک مصرف یک وعده گاو یا یکشبانه روز یک گاو بیشتر نیست و بیشتر آن را یک چادرشب میگوند که تغریبا پنج برابر ساروق است
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
159
ساروق
ساروق علف =پارچه ای که حدودا از ده کیلو علف بیشتر نگیرد
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
160
ساروق بند
بستن در پارچه چهارگوش
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
161
ساروق
بغچه طاس و لوازم حمام و لباس
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
162
ساروق
بغچه کالا
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
163
ساروق
دستمال چهارگوش بزرگ
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
164
ساروق
روسری زنانه یا سر پوش مردانه
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
165
ساروق
سفره نان
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
166
ساروق
ساروق =نام روستایی کوهستانی در بخش بلوک کاه باشتین سبزوار یا بیهق که امروز ه از توابع سهرستان داورزن گردیده ویک روستای ییلاقی خوش اب و هوا و سرد سیر ...
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
167
ساروق
ساروق=ستار وق بوده پارچه ای چهار گوشه که بر روق که روزنه است جایی که برق نور افتاب انرا روشن میکند و رواق خانه یا رواق دیده یا رواق منظر که حافظ فر ...
١٣٩٨/١٢/١٣
0
|
0
168
تقدیر
تقدیر سرنوشت نیست و انچه سر نوشت است چیزی است که از جانب پروردگار مقرر شده و بر قرار می باشد مثلا در پست خواهرم زهره مسکنی در اینستا خواندم برای ب ...
١٣٩٨/١٢/١١
4
|
1
169
پین
در ضربی زدن خانه های خشت خام هم از سنگ ریزه و آجر شکسته ها یکنفر لای شکاف هفت مانند دو خشت پین گذاری یا گاز گذاری میکنند
١٣٩٨/١٢/١٠
2
|
0
170
پین
پین واحدی هم در بنایی و مهندسی سنتی است و بنا میگوید یک پین خشت جهت ضربی طاق یا سقف خانه های گنبدی بده که با هما پین طاق بسته میشد و استاد رج دیگر ر ...
١٣٩٨/١٢/١٠
0
|
0
171
پینگو
پینگو همان فینگو است که معرب شده است
١٣٩٨/١٢/١٠
0
|
0
172
پینگو
کسی که بینیش ذاتا بسته است و نا جور سخن میگوید
١٣٩٨/١٢/١٠
0
|
0
173
پین
بسته شدن بینی را هم پین میگویند و این واژه از پارسی کهن و شاید از سنسکریت به لاتین هم رفته است
١٣٩٨/١٢/١٠
4
|
1
174
پین
بستن منافذ و سوراخ ها و کانال قنات را پین میگویند
١٣٩٨/١٢/١٠
0
|
1
175
Resonator
طنین افکن صدای ارتعاشات خنیا گری آواز رامشگران
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
0
176
محلا
این نام زنانه عمدا در ثبت سجل مهلا شده مثل خسرو گرد شده خسروجرد رباط گز رباط جز پندگو شده بنقن تگرگی شده تجرجی بیژن بیوه زن نوشته هیچ روستایی ک ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
177
محلا
محلا نام جنس مونث و انثی است نه مهلا و این غلط انگاری یا مغرضانه بوده یا از حهالت چون در کل کشور انچه پارسی بوده عربی و آنچه عربی با معنی زیبا بوده ب ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
1
178
محلا
محلا نام دخترانه است که بر اثر بی سوادی مسئولین ثبت احوال برای اولین بار که بر روی قرطاس و سند ثبت و مسجل شد غلط مهلا به ثبت رسید
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
1
179
مهلا محلا
مهلاً تقاضای مهلت است و محلا نام دخترانه و یا کنیه مونث است که معنی حلاوت و شیرینی را دارد
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
180
مهلا محلا
مهلت بده مدارا کن ای شیرین نگار من
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
181
مهلا مهلا
مدارا کن و مهلت بده که مقصود وقت خدا حافظی و در تودیع و وداع گفته میشود
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
182
مهلا مهلا
مهلت بده مدارا کن بسیار کار برد شعری دارد بلکه این ارایش زیبا پارسی است و حق به حق دار رسیده عرب تمام وازگانش واژگان مسروقه پارسی است که بر اثر جهل و ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
183
مهلا
مهلا مهلا عزیزم =یواش یواش عزیزم
١٣٩٨/١٢/٠٩
15
|
1
184
مهلا
مهلا = مهلت دار فرصت دار و یواش و صبورانه این واژه زیبا در اشعار عاشقانه ومرثیه و نوحه عربی زیاد کار برد دارد یعنی با فرصت خدا حافظی کن و یواش برو
١٣٩٨/١٢/٠٩
8
|
1
185
بسم الله قاصم الجبارین
با سلام متاسفانه در این واژه احساسات بر عقل غالب شده و عزیزان غیرتمندایرانی فراموش کرده اند که این یک دیکشنری و یک فرهنگستان کاربردی و یک قاموس عرب ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
13
|
1
186
هوخشتر
هونری یا هونره یاهونر=نیکو مرد و نیکو دلاور است و نیکو پهلوان است و این نام زیبا را بیگانگان از ما ربوده اند مانند هونری کیسینجر یا هنری کیسینجر وزیر ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
0
187
هوخشتر
هردوت در تاریخ خود نام اورا کراآکساریا یا کیاکسار یا نوشته ولی باستان شناسان نام اورا از کتیبه های بیستون هوخشتر بدست اورده اند و هردو ادعا درست است ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
0
188
هوخشتر
پسر فرورتیش اولین پادشاه ماد که از بس دلاور بود اورا افرا ارتش یا فرا ارتش میخواندند یعنی به تنهایی یک ارتش بود و همان سبب شد پسرش هوخشتر پادشاه ن ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
0
189
هوخشتر
هو خشتر=نیکو شاهنشاه است مانند هو نر که نیکو نر که به معنی مرد است و نر تنها جنس مذکر نیست بلکه پهلوانان را نر یا نره پهلوان میخواندند
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
0
190
هوتن
هوخشتر= نیکو پادشاه
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
191
هوتن
هو خرت =نیکو خرد نیکو اندیشه
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
192
هوتن
هو کرت= نیکو ساز و نیکو آفرین
١٣٩٨/١٢/٠٩
8
|
1
193
هوتن
هوتن =نیکو تن نیکو سرشت چون تن و پیکر همان سرشت است مثلا گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند یعنی از گل پیکر سرشتند
١٣٩٨/١٢/٠٩
13
|
0
194
هو
هو= اهورایی
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
195
هو
هو= نیکو فر و بافر ایزدی
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
196
هو
هو=به معنای نیکو و منزه و پاکیزه و ایزدی است و از پارسی به عربی رفته و عرب استراقومستسرق وا ژگان مسروقه ماست و آنها را غط غلوط به جهان اسلام صادر کر ...
١٣٩٨/١٢/٠٩
2
|
1
197
سندل برانی
سکوت و ستودن و ساییدن بدن دلبران در بستر است که در لهجه محلی خراسان شده سندل بلانی
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
198
سندل برانی
همان سندل بلانی است
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
199
سندل بلانی
سَندَلبَلانی= ستودن دلبرانی یا سکوت دلبرانی که نه خواب است و نه بیداری و نه سکوت و صامت است و در گذر ایام شده سندل بلانی
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
200
سندل بلانی
سَندَل بَلانی=همخوابی دوجان در یک قالب
١٣٩٨/١٢/٠٩
0
|
0
>
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
<