محسن پاشنا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonconformist: دگراندیش

١ هفته پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schooling: تحصیلات رسمی مدرسه ای ( در مدرسه ) ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

render: . To render something OR somebody i ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcast: Noun:فرد طرد شده/فرد منفور Adjectiv ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reject: 1 - کالای مرجوعی ( کالا های ایراد د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonconformist: دگراندیش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonconformist: دگراندیش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

racial purging: پاکسازی نژادی racial purging=racial ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labourer: کارگر یدی ( کارگری که کارش وابسته ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handcraft: دست ساز ( چیزی که با مهارت ساخته شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handcraft: دست ساز ( چیزی که با مهارت ساخته شد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay top dollar: پول قلمبه دادن ( معمولا برای چیزی ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay top dollar: پول قلمبه دادن ( معمولا برای چیزی ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pendulum clock: ساعت پاندولی یا آونگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pendulum clock: ساعت پاندولی یا آونگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seat: کرسی مجلس To win/gain/lose a seat* ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

die out: از نظرها دور شدن/از نظرها محو شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twin engine: دو موتوره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twin engine: دو موتوره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taxing: پر زحمت/پر گیر و دار Synonym =deman ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kit: یک مجموعه از قطعات جداگانه که برای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

SIT: دست نخورده و بی استفاده ماندن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collect dust: خاک خوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collect dust: خاک خوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass on within the family: دست به دست شدن درون یک خانواده ( مع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on within the family: دست به دست شدن درون یک خانواده ( مع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic free zone: محدوده عاری از تردد وسائط نقلیه ( ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic free zone: محدوده عاری از تردد وسائط نقلیه ( ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

highway code: علائم رانندگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highway code: علائم رانندگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard shoulder: حاشیه توقف اظطراری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

productivity: معنای دقیق آن "بهره وری" است و با ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut and thrust: - چم و خم To deal with the cut - an ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

multifaceted: چند وجهی/چند بعدی ( فردی که توانایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

product placement: جایگذاری محصول/تبلیغ نامحسوس:یک روش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consumer society: جامعه مصرف گرا جامعه مصرف زده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to enjoy someone's company: از همنشینی و معاشرت با کسی لذت بردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to enjoy someone's company: از همنشینی و معاشرت با کسی لذت بردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike up a relationship: شروع کردن یک رابطه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to grab a bite to eat: یه لقمه زدن ( مقدار کمی غذا را سریع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make mouth water: دهان را آب می اندازد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a quick snack: خوردن یک میان وعده کوچک و سریع

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoil sb's appetite: جلوی اشتهای کسی را گرفتن Don't have ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a take away: غذای بیرون بر ( در رستورانها )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wine and dine: - به صرف شام و نوشیدنی پذیرایی کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wine and dine: - به صرف شام و نوشیدنی پذیرایی کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

learn something by heart: از بحر کردن چیزی ( چیزی را بخوبی حف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self reliant: متکی به خود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horrendous: *ترسناک - وحشتناک *خیلی بد - افتضاح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mix and match: ست کردن و هماهنگ کردن لباسهای مختلف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dress up to the nines: لباسهای فشن و طرح دار پوشیدن، معمول ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dress up to the nines: لباسهای فشن و طرح دار پوشیدن، معمول ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thieve: دزد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emmision: آلاینده Greenhouse gases emissions

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bond: Bond with some one پیوند برقرار کرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adoring fans: طرفداران پروپاقرص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adoring fans: طرفداران پروپاقرص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make resolution: با خودت عهد ببندی که کاری را انجام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak up for: صحبت کردن در حمایت از چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak up for: صحبت کردن در حمایت از چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mother nature: مادر طبیعت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch: گستره، گستردگی ( ناحیه ای در خشکی ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trigger: تحریک کردن - بر انگیختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sting: گزیده شدن بوسیله انتقاد کسی ( usual ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disruptive pupil: شاگرد مخل/اخلالگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engrossed: to be engrossed with sth=غرق در چیز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry a tune: ادا کردن یا خواندن صحیح یک ملودی ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cosmopolitan: ( فرد ) دنیا دیده ( کسی که افراد وم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salvage: از خطر نابودی نجات دادن ( مثلا اشیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

artifact: شیه تاریخی ( اشیائی مثل ابزارالات، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: - فاعل - موضوع - دروس تحصیلی ( ch ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cattle: گاوهای نر و ماده اهلی که برای تولید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coordinating conjunction: حروف ربط بین دو جمله مستقل ( indepe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

craft: استادانه با دست ساختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: نامحسوس ( اگر دقیق بهش توجه نکنی مت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hall: 1 - حال پذیرایی 2 - ورودی ساختمان=h ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mule: 1 - قاطر 2 - کسی که بمنظور قاچاق بی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hindsight: گذشته نگری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy up: قبضه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

booked up: This course gets booked up quickly ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laud: تمجید کردن - ستایش کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round off: به خاتمه رساندن - جمع بندی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babble: اد اد کردن نوزادان

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landfill: اما پر شدن محل های دفن زباله در حال ...

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcast: با او مانند یک طردشده اجتماعی ( منف ...

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unorthodox: روش های وکیل غیر معمول بود اما غیر ...

٤ ماه پیش

مدال‌های محسن پاشنا