MohHoVN - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public sphere: عرصهٔ عمومی، گستره ی همگانی به بیا ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

computational irreducibility: کاهش ناپذیری محاسباتی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retinal ganglion cells: سلول های گانگلیونی شبکیه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make do: زندگی را با چیزی سر کردن یا گذراندن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight off the bat: فورا، بی درنگ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinpoint: نقطه زنی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

envelope theorem: قضیه پوش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

numeraire good: کالای شمارشگر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indispensable: ( جزء ) لاینفک

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fab: کارخانه تولید قعطات الکترونیکی مثل ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steal a march on: گوی سبقت را ربودن

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recoil: جا خوردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loan loss provision: ذخیره ی زیان وام

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

treatment group: گروه آزمایش

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by extension: به همین ترتیب، همین گونه

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make do: زندگی را با چیزی سر کردن یا گذراندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enshrined: مورد تاکید و صیانت بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enshrined: مورد تاکید و صیانت بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight off the bat: فورا، بی درنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: اطلاعات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivator: انگیزنده دهنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sympathetic nervous system: دستگاه عصبی غیرارادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sympathetic: غیرارادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight or flight response: پاسخ فرار یا قرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight or flight: فرار یا قرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recoil: جا خوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infobesity: سرریز اطلاعات یا داده ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: در رفتن حساب از دست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick figure: آدمک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

running commentary: گزارش کامل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

observer effect: [فیزیک] اثر مشاهده گر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self seeking: منفعت طلب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groupthink: گروه زدگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disorienting: سردرگم کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenacious: سِمِج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junkie: خوره، مثل game junkie: خوره ی بازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posture: موضع، رویکرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

savvy: وارد ( از لحاظ آشنایی وتخصص )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flimsiness: شل و ول بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoiled: بدعادت شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skewer: به صلابه کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: هم اندیشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entry: آثار ارائه شده به جشنواره یا مسابقه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unknowns: مجهولات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

characterisation: توصیف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insights: اطلاعات ترجمه این واژه به �بینش� به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burdened: پرمشغله، تحت فشار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow up: متعاقب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impression: ذهنیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

budget constraint: محدودیت بودجه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: عقب نماندن، جا نماندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

volatile: نوسانی، پرنوسان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to ing and fro ing: برو و بیا، رفت و آمد بیهوده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pragmatic: مصلحت اندیشانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finances: منابع مالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

response rate: میزان پاسخگویی، میزان مشارکت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

witch hunting: پرونده سازی، پاپوش درست کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

witch hunt: پرونده سازی، پاپوش درست کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buzzing: پرهیاهو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigil: 1. یادبودشبانه با شمع روشن کردن 2. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indispensable: ( جزء ) لاینفک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole and entire: تمام و کمال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not surprisingly: همان طور که انتظار می رفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grit your teeth: دندان روی جگر گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

codify: به صورت قانون درآوردن در قالب قانون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidestep: دور زدن ( بیشتر در مورد قوانین بکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big time: در دو معنای اسمی و قیدی به کار می ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home improvement: نوسازی خانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call out: به روی کسی آوردن انتقاد علنی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: معنی به فکر فرو رفتن هم می دهد. He ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonate with: ارتباط برقرار کردن ( فیلم، کتاب و . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visibility: تو چشم بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perspective plan: برنامه بلندمدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bps: مخفف basis points به معنای یک صدم د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

presentation currency: [حسابداری] واحد پول ارائه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstay: پای ثابت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buy cheap and sell dear: ارزان خریدن و گران فروختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

political integration: یکپارچگی سیاسی

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های MohHoVN