پیشنهادهای م -ص- ت (١٠٠)
در مناطق کردی میگن پشیله شور peshila shur
ریش با تلفظ رِش یا رِژ به معنای خط و خراش یا جراحت سطحی در حال حاضر در زبان کوردی کاربرد دارد.
دِشوار دِش وار دِش=دِژ دش=دژ= قلعه= مسیر سخت دِشوار=دِژوار= سخت = مشکل
پَستَک: لباس گرم نیم قد نمدی
کپنکkapanek:لباس بلند گرم نمدی از جنس پشم گوسفند ویژه هوای سرد
پِژمان= پِشمان= پِش مان پِش در زبان کوردی همان پیش امروزی در زبان فارسی است. مان= ماندن پِش مان= پیشمان پِشمان = پیشمان : یعنی کسی که جلودار است ودر ...
خرمن= خرمان خِر= جمع خِر کردن = جمع کردن مان= ماندن خِرمن یا خِرمان= محل جمع آوری غله از قبیل گندم ، جو، نخود و. . . جهت کوبیدن و جدا کردن دانه از ک ...
زیر و رو کردن فصل زیر و رو کردن کشاو ورز = کش او وزر کشاو= اب کشیدن یا ابیاری کردن کشاورز= ابیاری و زیر و رو کردن
قرقره تغییر یافته غَرغَره میباشد غرغره چاه اب ، بالابرها، بنایی و یا خیاطی در گویش امروزی غرغره را قرقره می خوانیم همانند غذا که قضا تلفظ میکنیم بط ...
جانور = جان ور ور یعنی دارنده، صاحب جانور= دارای جان موجود زنده معمولا به حیوانات وحشی جانور گفته میشود. مثلا سخنور یعنی صاحب سخن
فلکه= پلکه پل pal = شاخه = شعبه=بازو= تکه به شاخه های درخت و بازوی انسان پل میگن به تکه تکه کردن چیزی میگن پل پل کردن فلکه یا پلکه مکانی است که از ان ...
در زبان کُردی به اردک میگن سونه یا سونا Sona
دوا یک واژه عربی است در زبان فارسی بجایش درمان گفته می شود
لردگان= لر ده گان= لر ده گان یا کان لر ده کان= روستای لرها ده= روستا
شُماره ابتدا شِماره بوده اون هم از تبدیل حرف ژ به حرف ش اتفاق افتاده است شِماره=ژِماره به معنی دانه و به زبان عربی به معنای رقم و عدد میباشد. شِمار ...
Warz ورز در زبان کردی یعنی فصل کاشت ورز= کشت و کار= کاشتن = زیر و رو کردن همانند کشاورز = کشاو ورز کشاورز = ابیاری کردن و زیر و روکردن برزگر یا ورزگر
ورزقان=ورزگان= ورز گان ورز= فصل = کاشتن و شخم زدن . زیر و رو کردن
زال در زبان کردی به معنی پیروز و چیره میباشد.
سهراب= زُراو = زُر آب زُر=زیاد زُر= پُر زور= قوی در زبان کردی سهراب زُرآو تلفظ میشه
بابک= باوک= پدر در زبان کردی به پدر میگن باوک
شینا ترکیب شین و حرف ا مثل بینا ، سیما ، دنیا، شین بن مضارع به معنی سبز شدن ، رشد و نمو الف هم پسوند فاعلی شینا= سرسبز
ناحیه ای که کوه آن را در بر گرفته و احاطه کرده است
دامنه= داوین= بغل = اغوش دامنه کوه= ناحیه ای که توسط کوه احاطه شده و در اغوش گرفته شده
دمن= دامِن=دامِنه= دامنه دامِن کوه= دامنه کوه= پایین کوه= جای پست و هموار دامن= لباس پایین تنه زنان دامن= داوِن= اغوش= بغل
التماس کردن= کمک خواستن خواهش کسی را کردن
درگاه =درگه=درب خانه=ورودی خانه= جلو در در= درب
گاه = خانه =محل سکونت = منزلت= مقام درگاه= درب خانه بارگاه= برگاه=بر گاه= جلو خانه بَر= جلو پیش گاه= پیشِ خانه = پیشخانه= پیش خان
مناقشه نادرست است بلکه درست ان مناغشه هست و یک کلمه عربی بوده و به معنای درگیری و نزاع می باشد و از ریشه ن غ ش
پهلوان = پالوان palawan پالَ وان پهل=پال=یعنی پهلو پاله وان یعنی کسی که میتواند دیگران را جابجا کند یا انها را هول دهد ویا به انها پهلو ( تنه ) بزند ...
روشن=روژن=روزن= روزنه روشن= متضاد تاریک
زمستان=زم ستان زم= زمین یا زوی zawi ستان یعنی ستاندن و گرفتن زمستان یا زوی ستان یعنی زمین گیر زن باردار را زوی ستان میگویند مردم در زمستان به علت وجو ...
مرداد= مرmer داد مر= مرگ احتمالا در این ماه که هوا گرم میباشد و الودگی زیاد است حیوانات بیشتر می میرن
کوشن kawshan ترکیبی از کوش Kawsh و حرف ن کوش به معنای کفش است الان هم به جای کفش ، در زبان کردی کوش گفته میشه. حرف" و "و حرف " ف" قریب المخرج هستن ...
آذر = اتش = آورAver or Awer= آگر Ager ماه اذر برای گرم شدن نیاز به روشن کردن اتش میباشد
خسته= خست ه خست khest یا khst در گویش کوردی یعنی افتاد یا انداخت مثلا سنگ را در چاله انداختی ، در گویش کردی میگن به رده خست ه ناو چال خسته = افتاده ...
دارایی ، دار و ندار ، ثروت و فرزند مال= دارایی منال = مندال= فرزند فرزند هم جزو دارایی می باشد.
ابیاری = اب دادن = اب رساندن
شوره زار= زمینی که شوره زده باشد جایی که برای مدتی در ان اب جمع میشود و تا اواخر تابستان اب تبخیر شده و پولکهای از نمک بر روی زمین جا می ماند. زمین ...
آبداری= اب دادن= اب رساندن=ابیاری
شورَکات یعنی شورزار shora kat زمینی که در فصل بهار در ان اب جمع میشود وتا اواخر تابستان آب تبخیر شده و فقط نمک به جای میماند به این زمین میگویند زمین ...
زاغ= اسم نوعی پرنده زاغ= زاج، همان زاج سفید
سبلان= ساولان=سهولان=سهول ان سهول= یخ
ساولان= سهولان= سهول ان سهول= یخ
سهند یعنی جایی که خنک و سایه باشد.
مدت زمان انجام کاری ، نوبت، دفعه، مثلا وعده غذا یا وعده سر رسید چک، وعده رسیدن انجام
تابان= تابیدن تابان یعنی ذوب کننده خورشید تابان یعنی گرمای سوزان تابستان که بر اثر ان فلزات ذوب شده و براق و منور میگردن تابستان هم بر گرفته از تاب و ...
لباسی از جنس پشم گوسفند و همانند نمد به جای کاپشن می پوشیدن.
قیسی، نام قدیم زردآلو است
با=پا قل ghal = بوقلمون پاقله= پای بوقلمون این نوع لوبیا شباهت زیاد با پای بو قلمون دارد در بعضی موارد حرف پ به ب تغییر پیدا کرده
گاومیش= گاو میش میش=گوسفند گاومیش= هم گاو و هم میش هیکل گاو رو دارد شیرش همانند گوسفند چرب است همانند شتر مرغ
گاگول= گا=Ga گول=Gol حرف ل غلیظ تلفظ می شود درزبان کردی گا= گاو گول= نر گاگول = گاو نر
پارسه = پارسا= پارِس= پارِز parez= پرهیزکار کسی که خودش را از بدی ها دور نگه میدارد مترادف زاهد در زبان عربی پارِز گار در زبان کوردی به معنای محافظ ...
سارا = زارا= زهرا زهرا در زبان کردی زارا تلفظ میشود
شیر کو = shir kev Kew یا kevیا kef = کوه شیرکو= شیرکوه
قول gholl در زبان کردی و ترکی به معنای بازو هست
شار = محل تجمع شار = شهر هورامان = اورامان هَنار = انار شار بجای شهر ، در حال حاضر هم تلفظ می شود هوشار hawshar = اوشار awshar = افشار حرف" و" و حرف ...
لاوان= لاو ان لاو= جوان لاوان= جوانان
ملوان= مله وان مله= شنا مله وان=شناگر کلمه مله برای شنا کردن درحال حاضر هم بکار می رود
تالاب= تال آب تال= تلخ تالاب= اب تلخ = اب مانده= اب گل آلود=اب بد مزه تالاب = انباشته شدن آب غیر قابل استفاده تال متضاد شیرین
پشیمان= پش ی مان پش = پس پش=پاش پاش= عقب پس = عقب مان=ماندن پشیمان=پشمان= پسمان=پسماندن = پس ماندن =پاش ماندن برگشت به عقب ویا برگشت به پس حرف ش و ...
جان= معرب گِیان یا ژیان می باشد جان= گیان ، ژیان گیان ، ژیان = زندگی ژن از ریشه ژیان میباشد ژن =زن همانند جان برکف ، جانم به لب رسید ، جان دادن یا ج ...
سردار= سر دار معنا: دارنده سر ، پیشوا ، جان بر کف ، سر بر دار دار همان چوبه دار و متاسفانه چوبه اعدام میباشد.
دار= چوب = درخت دارقالی دارو درخت
داروبرد= دار برد دار= درخت = چوب دارو درخت برد= سنگ
استر اباد استر دومعنا دارد ۱ - ستاره astera 2 - استخر aster هردو در زبان کردی رایج هستن
دِژ =دِش= ضد مترادف " ضد" در زبان عربی دشمن = دژمن= ضدمن در زبان فارسی حرف ژ به مرور به حروف ز یا ش و یا ج و. . . تبدیل شده است همانند ژِن به زن د ...
بُرج=بلند= بَرز بَرج وند =بَرژ وند=برز وند= منظره = ویو
اران= آران جایی که هوای نسبتا گرم و آرام دارد. کوهستان درمقابل آران کوهستان = کو ه ستان آران و کوهستان همراه هم میان همانند قشلاق و ییلاق قشلاق کلمه ...
آران جایی که هوای نسبتا گرم و آرام دارد کوهستان درمقابل آران کوهستان = کو ه ستان آران و کوهستان همراه هم میان همانند قشلاق و ییلاق قشلاق = گرمسیر یی ...
دلدار= دل کسی را بدست اوردن
دل دار دار پسوند دارندگی مثل پولدار دلدار = دلی کسی را صاحب شدن دلداری = دل همدیگر را بدست اوردن دلجویی و غمخواری کردن
پیچاق = پیچاک - پِ چاک همان چاقو ( چاکو ) پِ چاک= وسیله چاک کننده پِ= باهاش ، وسیله چاک= درست کردن، خوب کردن پِ چاک = وسیله خوب کننده ( کارد چاقو )
شوخی ( shokhi ) ( شوخی کردن ) ۱ - حرف خنده دار ۲ - حرف غیر جدی ۳ - کسی را مسخره کردن ۴ - سر به سر کسی گذاشتن
شوخان = شوخ ان ان برای جمع می باشد شوخ: قشنگ ، خوش اندام . خوشرو ، شوخی باز ، بی مانند ، خوش رو ( ( در زبان کوردی ( kordi ) ) )
فرهی با تلفظ fra ee یا فرَیی به معنای فراوانی به مردی ودانایی و فرهی بزرگی و آیین شاهنشهی. فردوسی
تاران= تار ان یعنی پراکنده شدن
شرمین: شرم ین با شرم و حیا مودب قشنگترین اسم دخترخانمها
توران =toran قهر کردن قهر کردن و از اینجا ( ایران یا اِران ) رفتن
ایران = اِران=ئیران هرسه با تلفظ eran = ارانا با لفظ erana اِرانا و اِران یعنی اینجا هستن توران با لفظ toran یعنی قهر کردن و رفتن از اِران ( اینجا ...
جندی شاپور عربها حرف گ رابا ج جابجا کرده ان با این حساب گُندی شاپور یا گندی شاهپور درست میباشدgund یعنی روستا گندی شاهپور یعنی روستای شاهپور همانند ...
خیابان = خیاوان = خی اب ان محل خروج ابهای اضافی رجوع شود به معنی خی و خیاو در همین فرهنگ زبان ابادیس با تشکر
به نام خدا خیاو یا خیاب خی او ( آب ) خی را مَشک معنی میکنیم البته معنی دیگر هم دارد از مشک حاوی آب ، آب میچکد این اب چکیده را خیاو میگویند همانطو ...
خی: khi یا خیکkhik کیسه ای از پوست حیوانات که در قدیم برای نگهداری روغن حیوانی از ان استفاده میشد
بیژن = با تلفظ bejen بِ ژن کسی که ژن یا زن نداشته باشد
واز = باز دروازه = در واز ه در باز هست خوشبختانه این کلمه چون اسم می باشد همانند خودش مانده است گرنه آن را به دربازه تغییر میدادن. در فارسی امروزی ...
آوان= فارسی امروزیش میشه آبان آبان = آب ان جایی که اب داشته باشد و به دنبال آن آبادی یا ابادانی و سکونتگاه ایجاد می شود ابادانی یا اودانی حرف ( ( و ...
خویش = خوی ش خوی = khoy ب معنی ( خودیا خویشتن ) فارسی ش ضمیر هست یعنی او خویش = خوی ش یعنی خود او خویش =خویشاوند، فامیل ، خودی ، مقابل بیگانه خویش ه ...
به نام خدا معنی تاب ( تاو ) بترتیب اولویت: ۱ - توان و طاقت ۲ - گرما ، حرارت و تب ۳ - پیچاندن ( ریسمان تاباندن ) ۴ - کج شدن ( تاب برداشته ) ۴ - تاب ...
هور ( هه ور ) با تلفظ Hawr ب معنای ابر می باشد بدان گهی که هور قیرگون شود چو روی عاشقان شود ضیای او. منوچهری از معنی شعر بالا استنباط میشه که ابر ( ...
بیابان = بی ابان بی ابان= بی اوان = بیاوان: یعنی جایی که ابادی ندارد ابان=اوان = اب ان یعنی ابادانی جایی که اباد شده
پسوند وان ؛ این پسوند دو معنا دارد یکی دارنده و نگهدارنده است ویکی هم مثل و مانند مثال؛ نردوان یا همان نردبان : دارای نرده شیر وان به معنی مانند شیر ...
دسه لات : dasalat حرف ل غلیظ خونده میشه به معنی توانایی در زبانهای کردی و ترکی رایج است
استر Ester: قاطر استر asterah: ستاره هردو کلمه در زبان کردی رایج میباشند
رامیان= رام یان
استر ester یا hester : به معنای قاطر میباشد
تاورژ Tawrezh Tawبه معنای تب Rezhبه معنای ریز یا ریختن
کیوی kewi: به معنای کوهی
چم cham به معنای رود سرsar سر چم : لب رودخانه
تبریز تبtab =ته و taw " ته و" یک کلمه کردی است و به معنای تب میباشد ریز riz = رِژ rej حرف ر با علامت کسره رِژ در زبان کردی یعنی ریختن ته و رِژ taw ...
بنام خدا دمر = دم رو دم = دهان رو= رخسار دمر = در کل اصطلاحی برای صورت در زبان کردی میگن دمرو خوابیده یعنی از طرف صورت خوابیده یا روی شکم خوابیده دم ...