تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنار در خانه شهریار دو سکو ( تقا ) بود. کتاب مذهب عشق دکتر پاپلی یزدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

و باز پرولتاریای جهان متحد شوید، وقتی دیوار دژ پرولتاریا فروریخته بود و . . . از آینه های دردار - هوشنگ گلشیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

و قیسه هرگز ندانست و هنوز هم نمی تواند بداند چه حس عجیب و ساده ای از رفاقت و یگانگی را به او منتقل می کرد آن نگاه که یکپارچه پر می شد از رضایت و از ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلکان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خانم خودتی و خودم، خودتی و خودم، و خودت. خودتی و خودم. خاک بر سر احمقت کنن. خودمی و خودت! مرتیکهٔ الدنگ دبنگوز! جونمرگ شده عجب گرفتارم کرده ها. چه کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکینه بلندتر بگین دیگه. خانم نمی خوام بلندتر بگم، می خوام اون جوری که دلم می خواد بگم. دِ زنیکه آپارادی بی حیا، داری همی جوری در میری؟ نمایشنامه وای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چهارپایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرب دوم [از کیسه اش پارچه ای بیرون می آورد] این حریر؟ عرب اول فریب نمی خورد. عرب دوم [از یک کیسه خرما بیرون می آورد] این پنگ خرما؟ عرب اول شکمباره ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

همین نیما یوشیج بنیان گذار شعر نو اگر ترسیده بود هنوز شاید شعر نو نضج نگرفته بود. از کتاب شازده حمام اثر دکتر محمد حسین پاپلی یزدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

امیدوارم آتش ها خاموش شده، و کدورت ها و دلخوری ها از بین رفته و رسیدن این وجیزه تو را عصبانی و دلخور نخواهد کرد. از نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زندگی خسته کننده و مهوع را بهر ترتیبی شده تحمل می کنم. از نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حال من بی تفاوت و علی السویه است. از نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زندگی از گونه هایش تُتُق می کشد. از کتاب سلوک محمود دولت آبادی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زانوهام می سوخت و سفیدی پام را پشنگه های خون قرمز کرده بود. از کتاب سالتو نوشته مهدی افروزمنش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

امیرحسن گفت�در شب نخست مرا سوگند دادی که جز تو زنی نگیرم. امروز امیران را دیدم که هر یکی پسری همراه دارد. مرگ را به خاطر آوردم و از اینکه مرا پسری و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آقای اشراقی خیلی جدی گفت: �اصلاً مسئله لطف و این چیزها در کار نیس، خاکی ترین آدمی که من بین جوان ها دیدم ایشونن، بی اعتنا به جیفه ی دنیا. . . � از کت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لیلا هووی تاج ماه خانم شده بود و تاج ماه خانم هم این بلا را از چشم ثریا خانم می دید. مادر {تاج ماه} با دخترش {ثریا} قهر کرده بود. شب و روز نفرین می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کتاب آشفته حالان بیداربخت از موسسه انتشارات نگاه: فصل دوم ( شنبه شروع شد ) : اولین ملاقات عاشقانه شان در یک پاپ ( میخانه ) روز شنبه انجام گرفته. ...