محدثه فرومدی

محدثه فرومدی سرآغاز هر نامه نام خداست
که بی نام او نامه یکسر خطاست

لیسانس مترجمی از دانشگاه پیام نور ( با معدل ۱۷ )
مترجم دو کتاب نظام های بقا و شهرهای فوق العاده ( در دست چاپ )

سعی کرده ام فقط معانی جدید را به این فرهنگ اضافه کنم؛ از دوستان هم خواهش دارم از درج معانی تکراری خودداری کنند. سپاس

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



resonate with١١:٤٩ - ١٣٩٨/١٢/٢٢هم آهنگ بودن باگزارش
16 | 1
imagined١١:٤٠ - ١٣٩٨/١٢/٢٢واهی، موهوم، وهمی، فرضی، تخیلی، خیال پردازانه، تصوری، ذهنی، غیرواقعیگزارش
67 | 1
in reference to١١:٢٩ - ١٣٩٨/١٢/٢٢با عطف/ارجاع/اشاره بهگزارش
7 | 1
with reference to١١:٢٨ - ١٣٩٨/١٢/٢٢با عطف/ارجاع/اشاره بهگزارش
16 | 1
more recent١٠:٢٠ - ١٣٩٨/١٢/٢٢اخیرگزارش
21 | 1
muse٢٠:٤٨ - ١٣٩٨/١٢/٢١غور کردنگزارش
9 | 1
well crafted١٧:٠٧ - ١٣٩٨/١٢/٢١استادانه، ماهرانه، چیره دستانهگزارش
14 | 0
oil dependency١٧:٠١ - ١٣٩٨/١٢/٢١وابستگی به نفتگزارش
5 | 1
one and only١٩:٥٩ - ١٣٩٨/١٢/٢٠تک و تنهاگزارش
23 | 3
in simplest terms١٧:٤٩ - ١٣٩٨/١٢/٢٠به عبارت ساده تر، به ساده ترین بیانگزارش
7 | 1
in memory of٠٨:٥٦ - ١٣٩٨/١٢/٢٠به یادِگزارش
41 | 0
amassed١٧:٤٨ - ١٣٩٨/١٢/١٩گردآمده، انباشته، جمع شدهگزارش
7 | 1
fit with١٦:٤٧ - ١٣٩٨/١٢/١٩جور /مناسب/متناسب/هماهنگ/مقتضی/برازنده/زیبنده/موافق/منطبق/سازوار/همخوان بودن باگزارش
23 | 1
maintenance١٦:١٩ - ١٣٩٨/١٢/١٩پاسداشتگزارش
9 | 2
self evidently١٦:٠٢ - ١٣٩٨/١٢/١٩پرواضح است که، کاملا آشکاراگزارش
5 | 1
stewardship١٥:٥٩ - ١٣٩٨/١٢/١٩حفاظتگزارش
7 | 1
look for١٥:٥٥ - ١٣٩٨/١٢/١٩به دنبال/در پی چیزی بودنگزارش
12 | 2
unknowability١٥:٢٢ - ١٣٩٨/١٢/١٩شناخت ناپذیریگزارش
5 | 1
speculation١٥:٢٥ - ١٣٩٨/١٢/١٩گمانه پردازیگزارش
46 | 1
knowability١٥:٢٢ - ١٣٩٨/١٢/١٩شناخت پذیری، قابلیت شناختگزارش
7 | 1
knowable١٥:١٧ - ١٣٩٨/١٢/١٩شناختنی، قابل شناخت، شناخت پذیرگزارش
14 | 1
harbinger١٣:٣٤ - ١٣٩٨/١٢/١٩طلایه، طلایه دار، طلیعه دار، نویدبخشگزارش
12 | 1
art exhibit١٢:٣٣ - ١٣٩٨/١٢/١٩نمایش آثار هنریگزارش
12 | 1
homecare١٢:٣٠ - ١٣٩٨/١٢/١٩مراقبت خانگیگزارش
9 | 1
southeasterly٠٧:٣٧ - ١٣٩٨/١٢/١٩از/در/به سوی جنوب شرقیگزارش
5 | 1
invisible hand١٨:١٥ - ١٣٩٨/١٢/١٨دست نامرئی ( منشا این اصطلاح کتاب ثروت ملل به قلم ادام اسمیت است. بر اساس این کتاب فرد در تعقیب منافع شخصی خود به طور خودکار به حداکثر سازی منافع جا ... گزارش
18 | 1
making jobs١٨:٠٧ - ١٣٩٨/١٢/١٨اشتغال زاییگزارش
0 | 1
unorthodox١٦:٠٦ - ١٣٩٨/١٢/١٨نامتعارفگزارش
30 | 1
egalitarianization١٥:٤٢ - ١٣٩٨/١٢/١٨مساوات طلبی، مساوات خواهی، تساوی گرایی، برابرخواهیگزارش
5 | 1
egalitarian١٥:٤٠ - ١٣٩٨/١٢/١٨مساوات خواهیگزارش
5 | 1
remains a question١٥:٢٤ - ١٣٩٨/١٢/١٨همچنان جای سوال داردگزارش
0 | 1
محقق شدن١٥:٠٥ - ١٣٩٨/١٢/١٨تحقق یافتنگزارش
14 | 1
fully booked١٥:٠٨ - ١٣٩٨/١٢/١٨( رستوران و هتل و هواپیما و غیره ) پرگزارش
23 | 1
realized١٥:٠٥ - ١٣٩٨/١٢/١٨محقق ( شده )گزارش
34 | 1
liberator١٤:٥٨ - ١٣٩٨/١٢/١٨رهایی بخشگزارش
18 | 1
liberatory١٤:٥٧ - ١٣٩٨/١٢/١٨آزادی بخش، رهایی بخش، آزادکننده، آزادسازگزارش
5 | 1
start with١٤:٣٩ - ١٣٩٨/١٢/١٨شروع/آغاز کردن باگزارش
12 | 1
spring to mind١٤:٣٦ - ١٣٩٨/١٢/١٨به ذهن متبادر شدنگزارش
16 | 1
irony١٤:٣٠ - ١٣٩٨/١٢/١٨طنز تلخ، ریشخند، مایه خندهگزارش
34 | 1
undynamic١٤:٢٢ - ١٣٩٨/١٢/١٨غیرپویاگزارش
0 | 1
duplicate١٤:٠٨ - ١٣٩٨/١٢/١٨یکسان، یکدست، یک شکل، یکجور، مشابه، شبیهگزارش
12 | 1
finish with١٣:٥٢ - ١٣٩٨/١٢/١٨کار کسی با چیزی تمام شدن Could I see the newspaper when you finish with it : وقتی کارت با روزنامه تموم شد می تونم ببینمش؟ تمام کردن با، به هم زدن با ... گزارش
16 | 1
used up١٣:٣١ - ١٣٩٨/١٢/١٨کاملا به مصرف رسیده، تماما مصرف شده، تحلیل رفته، تمام شده، تا آخر استفاده/بهره برداری شده، تماما به کار رفتهگزارش
39 | 1
throes١٣:١٠ - ١٣٩٨/١٢/١٨کشاکش، گیرودار، گرماگرم، بحبوحه، اوجگزارش
16 | 1
in the throes of١٣:٠٩ - ١٣٩٨/١٢/١٨در کشاکشِ، در گیرودارِ، در گرماگرمِ، در بحبوحه ی، در اوجِگزارش
14 | 1
neo luddism١٢:٥١ - ١٣٩٨/١٢/١٨نئولودیسم، فلسفه پیشرفت گریزی/ضدتکنولوژیگزارش
0 | 1
purging١١:٣٠ - ١٣٩٨/١٢/١٨پالایش، تصفیه، تطهیرگزارش
2 | 1
nonstop١١:١٨ - ١٣٩٨/١٢/١٨بی وقفه، بی توقف، یک ریز، مدام، پایسته، پیوستهگزارش
5 | 1
dueling١١:٠١ - ١٣٩٨/١٢/١٨دوئلگزارش
0 | 1
imagine١١:٠٧ - ١٣٩٨/١٢/١٨متصور شدنگزارش
39 | 2

فهرست جمله های ترجمه شده