محدثه فرومدی

که بی نام او نامه یکسر خطاست
لیسانس مترجمی از دانشگاه پیام نور ( با معدل ۱۷ )
مترجم دو کتاب نظام های بقا و شهرهای فوق العاده ( در دست چاپ )
سعی کرده ام فقط معانی جدید را به این فرهنگ اضافه کنم؛ از دوستان هم خواهش دارم از درج معانی تکراری خودداری کنند. سپاس
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
have had enough٠٧:٤٤ - ١٤٠١/٠٩/١٣بس بودن، کافی بودن I'd had enough of the neighbors' noise, so I called the police. سروصدای همسایه ها دیگه بسم بود/ دیگه کافی بود، برای همین به پلیس ... گزارش
12 | 0
tall poppy syndrome٢٢:٥٦ - ١٤٠١/٠٣/١٩بیماری زیرآب زنی/ چوب لای چرخ گذاری ( تمایل به خرابکاری موفقیت و اعتبار افراد برجسته )گزارش
12 | 1
artemis٢٣:٣٣ - ١٤٠١/٠٢/١٢الهه شکار ( در اساطیر آمده که زئوس هرچه که آرتمیس خواست به او عطا کرد که کنایه از این است که زن آرتمیس به تمامی اهدافش در زندگی دست می یابد، به اصطلا ... گزارش
14 | 1
hestia٢٣:٣١ - ١٤٠١/٠٢/١٢الهه معنویت ( هستیا زنی معنوی است که با خود یگانه و کامل است و برای کامل بودن به مایملک و قدرت و مقام و مردان و . . . هیچگونه نیازی ندارد )گزارش
12 | 0
persephone٢٣:٢٨ - ١٤٠١/٠٢/١٢الهه خامی و بی تجربگی و بازیگوشی و جوان ابدی ( پرسفون جهان زیرین را که کنایه از نیمه تاریک وجود و اختلالات ذهنی و روانی است تجربه می کند و در صورتی ک ... گزارش
12 | 0
aphrodite٢٣:٢١ - ١٤٠١/٠٢/١٢آفرودیت الهه آفرینش است؛ در زبان کردی به زن آفرت میگویندبه معنای آفرینشگر؛ آفرودیت همچنین زنی مسحورکننده و اغواگر است که حدس میزنم کلمه عفریت برگرفته ... گزارش
18 | 1
fru١٩:٠٧ - ١٤٠٠/١١/٢٩واحد قابل تعویض field - replaceable unit در سخت افزار الکترونیکی، به خصوص سیستم کامپیوتری، واحد قابل تعویض ( FRU ) صفحه مدار یا بخشی است که کاربر ی ... گزارش
5 | 0
روان بنه٠٩:٢٤ - ١٤٠٠/٠٨/١٣روان بنه یا طرحواره: نخستین واحدهای روانی ( شناختی یا عاطفی ) فرد است ( که مرجع پذیرش و سازماندهی داده هاست. اساسی ترین واحد شناخت است. رفتار و طرز و ... گزارش
34 | 1
manipulative١٠:٠٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٢ملعبه کننده، ملعبه ساز، کسی که دیگران را آلت دست/ملعبه/بازیچه خود قرار می دهدگزارش
25 | 1
fork lift truck١٥:٠١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٨افرازه یا لیفتراک ماشینی است دارای دکل، شاخک و ملحقات که با توجه به نوع فعالیت برای حمل و نقل، جابجائی و انبار نمودن بار در اشکال و ظرفیت های مختلف ط ... گزارش
16 | 1
فهرست جمله های ترجمه شده
conventional١٢:٠٣ - ١٤٠٠/٠٥/٢٧
• Her very conventional parents could not understand why she had no desire to get married.
والدین خیلی سنتی او نمی توانستند بفهمند چرا او هیچ تمایلی به ازدواج ندارد28 | 1
generation٢١:١٢ - ١٣٩٩/٠٤/٢٧
• My grandmother's generation did not have television.
نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند.51 | 4
center١٢:١٩ - ١٣٩٨/١٢/١٩
• We will call the center of the circle point A.
ما مرکز این دایره را نقطه آ خواهیم نامید39 | 5
dysfunctional١٧:٥٢ - ١٣٩٨/١٢/٠٨
• Because I grew up in a dysfunctional family, anger is a big issue for me.
از آن جا که در خانواده ای نابسامان بزرگ شده ام، عصبانیت مشکل بزرگی برای من است.23 | 1
convincing١٤:٤٨ - ١٣٩٨/١٢/٠٦
• I found his argument pretty convincing.
من استدلال او را بسیار قانع کننده یافتم18 | 1
explore١٨:٣٦ - ١٣٩٨/١٢/٠٤
• The scientists explored the forest in hope of sighting certain rare birds.
دانشمندان، جنگل را به امید رویت پرندگان کمیاب بخصوصی کاوش کردند37 | 2
application٢٠:٣٠ - ١٣٩٨/١١/٠٧
• After the first application of paint, he stepped back to look at his work.
پس از اولین رنگ زنی، قدم به عقب گذاشت تا کارش را نگاه کند39 | 1
application٢٠:٢٨ - ١٣٩٨/١١/٠٧
• Those are interesting facts, but they have no application to this matter.
این ها حقایق جالبی اند، اما هیچ کاربردی در این خصوص ندارند25 | 1
take out١٦:٥٣ - ١٣٩٨/١١/٠٣
• Take out accident insurance before you go on your trip.
بیخیال آشپزی، بیا بریم غذای بیرون بر بگیریم30 | 5
account for١٢:٥٢ - ١٣٩٨/١٠/١٦
• How do you account for the fact that unemployment is still rising?
این واقعیت که بیکاری هنوز دارد افزایش می یابد را چگونه توضیح می دهید؟؛ توضیح شما برای افزایش کماکان بیکاری چیست؟37 | 2
measure٠٨:٥٣ - ١٣٩٨/١٠/٠٢
• She made a careful measure of the distance.
او مسافت را به دقت اندازه گرفت؛او فاصله را دقیقا براورد کرد؛او اندازه گیری دقیقی از فاصله به عمل آورد.97 | 5
HI١٤:٣٣ - ١٣٩٨/٠٩/٢٤
• All the girls nodded and said "Hi".
همه دخترها سر تکان دادند و گفتند"سلام".28 | 2
fall down١٥:١٢ - ١٣٩٨/٠٩/٢٢
• Kim slipped on the ice and fell down.
کیم روی یخ سر خورد و افتاد؛ کیم روی یخ لیز و زمین خورد32 | 4
total٠٧:١١ - ١٣٩٨/٠٩/٢٢
• The total number of points scored was six.
تعداد کل امتیازات گرفته شده برابر شش بود.44 | 3
total٠٧:٠٨ - ١٣٩٨/٠٩/٢٢
• I paid the total amount that I owed.
من کل مبلغ بدهیم را پرداختم؛ من کل مبلغی را که بدهکار بودم پرداختم ( به جای قرارگیری حرف اضافه را توجه کنید )46 | 7