پیشنهادهای معین پورباقر (٨٣)
سرشت ماده ( هیولی ) .
جای شهد گل را گویند.
راهبان روحی، رُهبانان معنوی اقلیت کوچکی از طرفداران فرانسیس آسیزی قدیس که بعد از مرگ وی به تعلیمات اش وفادار ماندند. بسیاری از این گروه به جرم الحا ...
انتقال پست، واگذاری/واگذاشتن چیزی مانند سِمَت. املای نامرسوم تفویذ.
در معنایی دیگر: بدعتگذارانه، الحادی، منسوب به کفر
دوگانه پرست. رک ثنویت.
فِرَقِ ضالّه منظور فرقه های بدعت گذار و الحادی تکفیر شده. ر. ک. تاریخ فلسفه غرب
فرقه ضالّه ی عرفای باطنی.
فرقه ضالّه ی عرفای باطنی.
فِرَق ضالّه.
روش؛ مثال: به نحوی از انحاء یعنی به روشی از طُرق، به هر طریقی.
اقسام جوهر: در فلسفه مَشائی جوهر پنج قسم دارد جسم، صورت، ماده، نفس و عقل.
همان علم نَحو است. ر. ک. صَرف و نَحو عربی.
اعراب گذاری متون.
Logos:کلمه. انجیل یوحنا: در ابتدا Logos ( کلمه ) بود، . . .
بدنام کردن، اعدام غیرقانونی در ملاءعام، ضرب و جرح منجر به مرگ. مانند عملی که طالبان با فرخنده ملک زاده داشتن.
تمایزات، تمایزات مفهومی، تمایزات کلامی. دقایق در اینجا به معنای نکته های ظریف است. در فلسفه و زیبایی شناسی قرون وسطی میان کلماتی که در محاورات عم ...
احتجاج نظری همان دیالکتیک است. به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع ک ...
افلاطون می گفت که کلیات مقدم بر اشیاء هستند. ر. ک. مسئله ی کلیات افلاطون
جَدَل منطقی ( مُجادِله ) مثال: مَسلَک و مَشرَب جمعی مَدْرَسیان بیشتر جَدَل منطقی و باریک بینی و موشکافی است تا روش عرفانی. ر. ک. تاریخ فلسفه غرب را ...
بَدْوی یعنی مبتدی وبا لغت بَدَوی و بادیه نشین متفاوت است. مثال: تسلیم قاضی بَدْوی به راءی محکمهء استیناف. این کلمه در حقوق کاربرد دارد.
در طول تاریخ و در بیشتر اوقات یک �پاپ معارض� یا مدعی جایگاه پاپی جدای از پاپ اصلی وجود داشت. به یک نمونه از آن که در کتاب تاریخ فلسفه ی راسل آمده اش ...
ترکیب، گونه.
لاتین: صدا تاریخ فلسفه غرب راسل فصل یازدهم: Flatus vocis یعنی صدای نفس/نَفَسِ صدا.
نَفَس ر. ک. تاریخ فلسفه غرب راسل ترجمه نجف دریابندری فصل یازدهم: روسلین می گفته است که �کلیات� چیزی جز Flatus vocis یعنی �نَفَسِ صدا� نیست. ( یا در ن ...
قسم جلاله یعنی قسم به ذات الهی. رجوع به �قسم به ذات الهی� شود.
مردود و مطرود، طرف شده.
در علوم و ریاضیات: صورت بندی شده، �قراردادی�/منسوب به صورت.
کُنْکوردا وُرمس یا وُرمز بمعنای قرارداد/موافقت نامه ی ورمس ( ورمس شهریست در آلمان و محل انعقاد این قرارداد است ) شرح: نخستین توافق نامه میان پاپ ...
برانگیختن بمثابه انگیزش.
قرون مَظْلَمِه همان قرون وُسطی/وُسطا یا سده های میانی است. ر. ک. تاریخ فلسفه ی غرب برتراند راسل ترجمه نجف دریابندری فصل فرهنگ و فلسفه اسلامی صفحه ی ...
تصدیق همگانی، پذیرش فراگیر، تایید توده مردم
حکمت با فلسفه تفاوت دارد. فلسفه یکی از اجزای حکمت است. حکمت بیشتر متعلق به شرق است و فلسفه بیشتر در غرب مطرح است. حکیم کسی است که چهار رکن علم را ...
تألیف و تدوین و تصنیف کتب موارد متفاوتی از هم هستند. تألیف آن است که مولف از منابع متعدد مواردی را اخذ کرده و جمع آوری کند. اما تصنیف آن است که مصن ...
همان اُقنوم سه گانه ی مسیحیت/پدر، پسر، روح القُدس.
اسقف ادسا که به پیروان او یعقوبیه گویند و طرفدار مونوفیزیت هست.
فرقه ای که در مبانی آن به دو طبیعت انسانی و روحانی برای حضرت مسیح قائل اند گویند که پایه گذارش نسطوریوس است.
همان زندیق بمعنای کافر، مانوی، مرتد.
در دوره ی باستان وید در پارسی به معنای ایضا بود که در دوره ی اسلامی ایضا جایگزین تازی آن شد بهمچنین بمرور لغات و کلمات دیگر عربی شدن.
بیستویه در فارسی باستان به معنای یک بیستم است که در دوره ی اسلام لغت نصف عشر جایگزین آن شد به مانند آن دهویه ( یک دهم ) یا عشر. کاتبان و دبیران دیوا ...
دهویه در فارسی باستان به معنای یک دهم است که در دوره ی اسلام عشر جایگزین آن شد به مانند آن بیستویه ( یک بیستم ) یا نصف عشر. کاتبان و دبیران دیوان ها ...
فهرست داروها و چگونگی تهیه ی آن ها �اقراباذین� خوانده میشد که واژه ای یونانی است. نخستین اقراباذین را در دوره ی اسلامی، یوحنابن ماسویه تالیف کرد، ام ...
با پیوستن عمر و بن عبید ( محدث اهل سنت ) ، محدث سنی مذهب به معتزله ی بصره، این گروه گرایشی ضد شیعی پیدا کرده بود. معتزله ی بصره امامت امام علی را قبو ...
محدثان: عالمان حدیث
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...
positivistic: این کلمه از واژه positif در زبان فرانسه گرفته شده که از نظر لغوی کمابیش به معنای چیزی است که دارای قطعیت علمی و ما به ازای خارجی باشد و ...