تصنیف

/tasnif/

مترادف تصنیف: ترانه، سرایش، سرود، قول، نشید ، تالیف، تحریر، تدوین، گردآوری، کتاب، رساله

متضاد تصنیف: نوحه

برابر پارسی: ترانه، سرود، سروده

معنی انگلیسی:
composition, musical composition, popular song, ditty, air

لغت نامه دهخدا

تصنیف. [ ت َ ] ( ع مص ) گونه گونه ساختن چیزی را و جدا کردن بعض آن را از بعض و تمیز دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). صنف صنف کردن و نوع نوع گردانیدن و جدا ساختن بعض نوع را از بعض. و در بعض کتب چنین نوشته که تصنیف نوع نوع گرفتن و جمع کردن. مأخوذ از صنف که بالکسر است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تصنیف کتاب از آن است.( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کتابی را از خود نوشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || برگ برآوردن درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و در اساس آمده : «صنف النبات و الشجر و تصنف ؛ صار اصنافاً». ( از اقرب الموارد ).
|| نوع نوع کردن مطالب و جمعآوری آنها. || ( اِ ) ایجاد و اختراع و انشاء مباحث علمی. ج ، تصانیف. ( از ناظم الاطباء ). کتاب. نامه ، که باب باب و فصل فصل کرده اند مطالب آن را. ج ، تصانیف و تصنیفات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باداین پیر را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175 ). پس از یک چند رسولان... بخوبی بازگردانیدند سوی ترکستان سخت خوشنود و نامه ها برفت در این باب سخت نیکو و همه در رساله ای که تصنیف من است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 434 ). دراین تصنیف مردان کار بر چه جمله فرمود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 462 ).
خراسان چو بازار چین کرده ام من
به تصنیفهای چو دیبای چینی.
ناصرخسرو.
مرا جز به تأیید آل رسول
نه تصنیف بود ونه قیل و نه قال.
ناصرخسرو.
و او را [ انوشیروان را ] خود تصنیفات وصایاست که تأمل آن سخت مفید باشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 9 ).
زیشان شنو دقیقه فقر از برای آنک
تصنیف را مصنف بهتر کند بیان.
خاقانی.
|| ترکیب و ترتیب نواهای موسیقی. ( ناظم الاطباء ). در تداول امروزین ، قول. حرارة.کخ کخ. حال. کاری. موالیا. قوما. کان و کان. عروض البلد. ملعبه. زجل. موشح. موشحة. شرقی. سرود. ملمع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : حافظ شربتی در علم موسیقی علم بوده و نقش ها و تصنیفهای او در میان مردم مشهور است. ( مجالس النفائس ص 267 ).

فرهنگ فارسی

صنف صنف کردن، گونه گونه ودسته دسته کردن چیزی
۱ - ( مصدر ) صنف صنف کردن دسته دسته کردن . ۲ - گرد آوردن فراهم ساختن . ۳-نوشتن کتاب یارساله . ۴ - شعر گفتن . ۵ - گرد آورده مصنف (( گلستان تصنیف سعدی است . ) ) ۶ - ( اسم ) نوعی شعر که با آهنگ موسیقی خوانده شود ترانه . جمع تصانیف تصنیفات . توضیح بعضی بین تصنیف و تالیف فرق گذارند : آشکار است و در تالیف بیشتر از نوشته های دیگران استفاده میشود .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دسته دسته کردن . ۲ - نوشتن کتاب یا رساله . ۳ - (اِ. ) نوعی شعر که با آهنگ خوانده شود. ج . تصانیف .

فرهنگ عمید

۱. نوشتن کتاب و مرتب کردن آن.
۲. (اسم ) (موسیقی ) قطعه شعری که به آهنگ طرب انگیز خوانده می شود.
۳. (اسم ) کتاب.
۴. شعر گفتن.
۵. گونه گونه و دسته دسته کردن چیزی، صنف صنف کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تصنیف کلامی موزون که همراه با آهنگ خوانده می شود.
برای تصنیف تعاریف گوناگونی داده شده که از آن جمله است: سخنانی شعر مانند، مرکّب از پاره های مساوی یا نامساوی اغلب دارای قافیه و وزن عروضی و گاه بدون آن، که معمولاً همراه موسیقی خوانده می شود و امروزه اینگونه سخنان را ترانه نیز می خوانند؛ تلفیق شعر و موسیقی به روش استقرار موسیقی بر شعر یا شعر بر آهنگ آهنگ سازی و شعرِ آهنگین.

[ویکی فقه] تصنیف (موسیقی). تصنیف کلامی موزون که همراه با آهنگ خوانده می شود.
برای تصنیف تعاریف گوناگونی داده شده که از آن جمله است: سخنانی شعر مانند، مرکّب از پاره های مساوی یا نامساوی اغلب دارای قافیه و وزن عروضی و گاه بدون آن، که معمولاً همراه موسیقی خوانده می شود و امروزه اینگونه سخنان را ترانه نیز می خوانند؛ تلفیق شعر و موسیقی به روش استقرار موسیقی بر شعر یا شعر بر آهنگ آهنگ سازی و شعرِ آهنگین.
رواج سنت خنیاگری
این سنّت که شخصی هم شعر بسراید و هم برای آن آهنگ بسازد، از دیرباز در ایران وجود داشته است. واژه پارتی (پهلوی اشکانی) «گوسان» که معادل واژه « خنیاگر » است، می تواند نشان دهنده رواج سنّت خنیاگری در زمان هخامنشیان و ساسانیان باشد. گوسانها، راویان شعر و موسیقی و افسانه ها و اساطیر قوم خود بودند و افسانه های کهن از طریق آنان جمع آوری و برای اولین بار کتابت شد. در دوره ساسانی ــ که شعر و موسیقی با یکدیگر ارتباط چشمگیری داشتند ــ معمولاً هر کس که قادر به سرودن شعر بود، تحصیل موسیقی می کرد و هر کس ذوق موسیقی داشت، شعر نیز می سرود. باربد، موسیقیدان و شاعر عصر ساسانی، از نامدارترین این هنرمندان بود.
خنیاگری در فرهنگ ایرانی
سنّت خنیاگری در فرهنگ ایرانی تا دوره معاصر در وجود موسیقیدانان شاعر و شاعران موسیقیدان ادامه یافت. عارف قزوینی (متوفی ۱۳۱۱ ش) و علی اکبرخان شیدا (متوفی ۱۲۸۵ ش) از آخرین بازماندگان این دسته از هنرمندان بودند. عارف هم شعر می سرود، هم آهنگ می ساخت و هم اجرای تصنیفها را توأمان بر عهده داشت؛ اما این شکل بسیار عالی و موفق، با تخصصی تر شدن موسیقی در سالهای اخیر، تقریباً متوقف شد.
سه نوع شعر در دوره ساسانی
...

دانشنامه آزاد فارسی

تَصنیف
نوعی موسیقی با کلام در موسیقی ایران. تصنیف به صورت گوشه ای مستقل در ردیف موسیقی وجود ندارد. امروز تصنیف به آهنگی موزون گفته می شود که روی آن کلام سروده باشند؛ از آن جمله است: تصنیف مرغ سحر یا موسم گُل، و نیز تصنیف های عارف قزوینی، که هم شعر را خود می سرود و هم آهنگ را خودش می ساخت؛ مانند از خون جوانان وطن در دشتی، و تصنیف های امیرجاهد که او نیز شعر و آهنگ را خود می ساخت؛ مانند امان از این دل در سه گاه یا هزار دستان در چهارگاه، همچنین تصنیف های علی اکبر شیدا که او نیز شعر و آهنگ تصنیف هایش را خود می ساخت. برخی از تصنیف سازان یا ترانه سرایان دیگر عبارت اند از نواب صفا، بیژن ترقی، و معینی کرمانشاهی. در جامع الالحان در مورد برخی از الحان موزون در موسیقی قدیم ایران چنین آمده است: «... پس باید دانست که اصناف تصانیف در این فن نُه است بر این موجب: نوبت مرتب بسیط، ضربین، کل الضروب، کُل النغم، نشید عرب، عمل، پیشرو، زخمه»؛ که برخی از آن ها مانند «پیشرو»، بی کلام بوده اند. برخی از ادیبان، تصنیف سازان را شاعر نمی دانستند؛ ازجمله ایرج میرزا که در عارف نامه چنین آورده است: تو آهویی مکن جانا گُرازی/تو شاعر نیستی، تصنیف سازی.

مترادف ها

song (اسم)
غنا، اواز، سرود، تصنیف، شعر، ترانه، سرود روحانی، نغمه، خنیا

sing (اسم)
اواز، سرود، تصنیف

ballad (اسم)
تصنیف، شعر افسانه ای، یک قطعهء رومانتیک

chanson (اسم)
سرود، تصنیف، ترانه

melody (اسم)
اهنگ، تصنیف، ترانه، نغمه، لحن، اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا، نواخت

فارسی به عربی

ارتجالا , اغنیة , غن

پیشنهاد کاربران

بپرس