heresy

/ˈherəsi//ˈherəsi/

معنی: ارتداد، الحاد، کفر، مسلک خاص، بدعتکاری
معانی دیگر: از دین برگشتن، کژآیینی، کافر کیشی، وی ستودی، بدعت گذاری، (مجازی - اندیشه ی مخالف سنت و عقاید رسمی و مورد قبول) خلاف اندیشی، دگراندیشی، ناهمرایی، ناهم اندیشی، کیاگنی، فرقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: heresies
(1) تعریف: a religious belief or doctrine not in keeping with the established doctrine of a church, esp. the rejection of or dissent from any aspect of Roman Catholic Church dogma by a baptized church member.

- The view that the sun rather than the earth might be the center of the universe was considered heresy by many in the seventeenth century.
[ترجمه گوگل] این دیدگاه که ممکن است خورشید به جای زمین مرکز جهان باشد، توسط بسیاری در قرن هفدهم بدعت تلقی شد
[ترجمه ترگمان] این دیدگاه که خورشید به جای زمین ممکن است مرکز جهان باشد، در قرن هفدهم، بدعت تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any opinion or belief that challenges deeply established social, academic, political, or religious views.

- This notion that disease could be caused by microbes was heresy.
[ترجمه گوگل] این تصور که بیماری می تواند توسط میکروب ها ایجاد شود بدعت بود
[ترجمه ترگمان] این تصور که بیماری ممکن است از سوی میکروب ها ایجاد شود، بدعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: adherence to such opinions or beliefs.

- The astronomer Galileo was accused of heresy for his support of the heliocentric view of the universe.
[ترجمه گوگل] اخترشناس گالیله به دلیل حمایتش از دیدگاه خورشیدمرکزی از جهان به بدعت متهم شد
[ترجمه ترگمان] گالیله، ستاره شناس، به خاطر حمایتش از نظریه خورشید مرکزی جهان متهم به بدعت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. political heresy
دگراندیشی سیاسی

2. they found him guilty of heresy and burned him alive
او را محکوم به ارتداد کردند و زنده زنده سوزاندند.

3. the church rejected his opinions as utter heresy
کلیسا اندیشه های او را کفر محض و مردود شناخت.

4. what used to be considered as scientific heresy is now scientific truth
آنچه که سابقا ارتداد علمی محسوب می شد اکنون واقعیت علمی است.

5. he tried to purge himself of the charge of heresy
او کوشید که خود را از تهمت ارتداد مبری کند.

6. Radical remarks like this amount to heresy for most members of the Republican party.
[ترجمه گوگل]اظهارات رادیکال مانند این برای اکثر اعضای حزب جمهوری خواه بدعت است
[ترجمه ترگمان]اظهارات رادیکال مانند این مقدار به بدعتگذاری اکثر اعضای حزب جمهوری خواه دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It might be considered heresy to suggest such a notion.
[ترجمه گوگل]ممکن است ارائه چنین تصوری بدعت تلقی شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است بدعت گذاری در نظر گرفته شود تا چنین تصوری را القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was executed for heresy.
[ترجمه گوگل]او را به جرم بدعت اعدام کردند
[ترجمه ترگمان]او را به جرم بدعتگذاری اعدام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was burned at the stake for heresy.
[ترجمه amir] او بخاطر بدعتگذاری به اتش - اعدام - کشیده شد
|
[ترجمه گوگل]او را به جرم بدعت در آتش سوزاندند
[ترجمه ترگمان]او را به جرم بدعتگذاری به آتش کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mellors was preaching heresy and had to be immediately defrocked.
[ترجمه گوگل]ملورز موعظه بدعت می کرد و باید فوراً از قدرت خلع می شد
[ترجمه ترگمان]Mellors در حال موعظه گری بود و باید سریعا خلع لباس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She committed the heresy of playing a Madonna song on a classical music station.
[ترجمه گوگل]او مرتکب بدعت نواختن آهنگ مدونا در یک ایستگاه موسیقی کلاسیک شد
[ترجمه ترگمان]او مرتکب شده بود که یک آهنگ \"مدونا\" را در یک ایستگاه موسیقی کلاسیک اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We should denounce a heresy.
[ترجمه گوگل]ما باید یک بدعت را محکوم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید بدعت را محکوم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He said it was a heresy to suggest that women should not conduct services.
[ترجمه گوگل]او گفت که این یک بدعت است که پیشنهاد کنیم زنان نباید خدمات انجام دهند
[ترجمه ترگمان]وی گفت که این بدعت است که نشان می دهد زنان نباید خدمات خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Heresy provided a threat to civil as well as ecclesiastical order, to political settlement and to peace.
[ترجمه گوگل]بدعت تهدیدی برای نظم مدنی و کلیسایی، صلح سیاسی و صلح بود
[ترجمه ترگمان]فرقه فرانسیسیان تهدیدی برای نظم مدنی و همچنین نظم کلیسا برای حل و فصل سیاسی و صلح فراهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Although sympathetic to this heresy I found myself intoxicated but also somewhat inhibited by de Santillana's impressionistic style.
[ترجمه گوگل]با وجود همدردی با این بدعت، خود را مست، اما تا حدودی تحت تأثیر سبک امپرسیونیستی د سانتیلانا قرار دادم
[ترجمه ترگمان]با وجود همدردی با این بدعت، من خود را مست یافتم، اما سبک impressionistic de تا حدی مهار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is an age-old heresy to see the world as a battleground between the forces of good and evil.
[ترجمه گوگل]این یک بدعت دیرینه است که دنیا را میدان نبرد بین نیروهای خیر و شر بدانیم
[ترجمه ترگمان]این بدعت پیری است که جهان را میدان نبرد بین نیروهای خیر و شر می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارتداد (اسم)
abjuration, apostasy, heresy, defection, heterodoxy, tergiversation

الحاد (اسم)
heresy, atheism, paganism, lapse

کفر (اسم)
heresy, atheism, blasphemy, infidelity, profanity

مسلک خاص (اسم)
heresy

بدعتکاری (اسم)
heresy, schematization

انگلیسی به انگلیسی

• unorthodox religious belief; belief or idea which is in opposition to established views
heresy is a belief or way of behaving that seriously disagrees with the principles of a particular religion.
heresy is a belief or way of behaving that disagrees with generally accepted beliefs.

پیشنهاد کاربران

کفرگویی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : heresy / heretic
✅️ صفت ( adjective ) : heretical
✅️ قید ( adverb ) : heretically
بدعت
مثال:
Every heresy is a misguidance, and every misguidance will end in hell.
noun
: a belief or opinion that does not agree with the official belief or opinion of a particular religion
[noncount]
◀️They were accused of heresy.
[count]
◀️He was preaching dangerous heresies.
...
[مشاهده متن کامل]

— often used figuratively
◀️To disagree with the party leadership was heresy.
Other forms: plural - sies
They found him guilty of heresy and burned him alive
- او را محکوم به ارتداد کردند و زنده زنده سوزاندند.
- The church rejected his opinions as utter heresy.
- کلیسا اندیشه های او را کفر محض و مردود شناخت.
- political heresy
- دگراندیشی سیاسی
- What used to be considered as scientific heresy is now scientific truth.
- آنچه که در گذشته ارتداد علمی محسوب می شد، اکنون واقعیت علمی است.

کاذب
عقیده ای که به نظر اکثر مردم نادرست است زیرا خلاف باورهای رایج عموم است.
blasphemy
کفر
الحاد
ارتداد
بدعت
معصیت
عقیده ای خلاف نظر دیگری داشتن
To make a choice to do something that was different from what everyone else was doing
دیکشنری long man

بپرس