محمد م - جزئیات مدال‌ها

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resent: او از خواهرش به خاطر اینکه او را در ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power strip: چند راهی برق به عنوان مثال power s ...

٥ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let alone: جا به اندازه کافی برای ما نیست ، چه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in alignment with: هم راستا بودن با

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steem: کلمه درست با معنی لایق دانستن و عزت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

collate: معادل انگلیسی این فعل collect and c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collate: معادل انگلیسی این فعل collect and c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

page turner: این کلمه به معنی کتاب جذاب و هیجان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ramble on: حرف زدن بی محتوا و طولانی ( چرت و پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ramble on: حرف زدن بی محتوا و طولانی ( چرت و پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retain age: این کلمه بیشتر در قراردادهای حقوقی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retain age: این کلمه بیشتر در قراردادهای حقوقی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power strip: چند راهی برق به عنوان مثال power s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phantom usage: وسایل الکتریکی با وجود خاموش بودن ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدادادی: در زبان انگلیسی God - Given می توان ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: من فکر نمیکنم که آنها حتی او را برا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consider: من قبل از تصمیم گیری نیاز دارم که د ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: آیا به این فکر کرده اید که بقیه ما ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: قبل از گرفتن تصمیم، برای بررسی بیشت ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: تصادف توسط یک راننده مست ایجاد شده ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vacancy: استعفای او یک پست خالی در هیات مدیر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eventually: گل های بریده شده در نهایت پژمرده خو ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exceptional: بارش برف در این قسمت از کالیفرنیا ع ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descend: نزول کردن ساده تر از صعود کردن است

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vanish: خلق خوب او وقتی دید که هزینه غذا چق ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regret: او از اشتباهاتی که به عنوان پدر کرد ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resent: او از خواهرش به خاطر اینکه او را در ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excel: تیم فوتبال برزیل در فوتبال برتر هست ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excel: او نمی خواهد که فقط خوب انجامش دهد، ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

annoying: هم اتاقیش عادت بدی دارد و لباس های ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frank: لطفا در مورد داستان کوتاه من، نظر ب ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

convenient: وقتی که شما زمان کمی برای پخت و پز ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horror: با دیدن جسد، تمام وجود آنها را ترس ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doodle: من همیشه در حال مکالمه با تلفن، خط ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adventure: او یک کتاب در مورد ماجرا جویی های خ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guy: شما بچه ها چرا با ما نمی آیید ؟

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: یک برنامه فشرده

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

late: به دانش آموزانی که تاخیر داشتند، اج ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown: غرق کردن گربه در رودخانه یک ظلم است

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown: به دلیل افسردگی ، پیتر سعی کرد که خ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refuse: من از قرض دادن پول بیشتر به او امتن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blink: ما نور چراغ چشمک زن هواپیما را در آ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: من شنیدم که شوهرش با زن همسایه رابط ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: او بعد از ظهر ها پیانو تمرین میکند ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess: او قبلا عادت داشت دائم به وزنش فکر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess: برخی خانم ها ذهنشان همیشه درگیر ران ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess: من باید اعتراف کنم که آن نقشه ها ذه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: ما باید با لذت همانگونه برخورد کنیم ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through: من بواسطه پدرم آنها را ملاقات کردم.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

besides: این یک کار جالب است و بعلاوه حقوق پ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall apart: بعضی وقت ها چیزهایی باید از هم پاشی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pungent: یک خردل خوب و تند ، اشک شما را در خ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

solution: حل معما چندین ماه از وقت پلیس را گر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remedy: هیچ علاج ساده ای برای بیکاری زیاد ( ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tough: سربازان سرسخت ( محکم ) به جنگ تحت ش ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: من تو را نزدیک ترین دوستم در نظر می ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

find out: هنوز اسم او را نفهمیدی ؟ ( هنوز به ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherit: او چندین میلیون دلار بعد از مرگ پدر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherit: من این ساعت را از عمویم به ارث بردم ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine: من وقتی یه شراب رو مزه کنم ، میفهمم ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feed: این کباب چهار نفر را سیر خواهد کرد.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stuff: آیا تو مراقب وسایلم هستی ؟

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe: ما فهمیدیم که او نمرده است چون هنوز ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regular: ما فردا در جای همیشگی همدیگر را ملا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occur: او رویای برنده شدن جایزه را تصور کر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: مادرخوانده اش به قدری خرده گیر بود ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure out: این یک بازی پیچیده است و یاد گیری ن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: وقتی بیرون میری در رو باز نگه دار ( ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attention: من توجه آنها را با تکان دادن چترم ج ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quiet: چون که اون یک پسر بچه آرام ( خونسرد ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quiet: موتور ماشین جدید بی سر و صدا است .

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stew: تا زمانی که بچه ها به منزل برسند، ا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

company: ما به مدت دو هفته مهمان داشتیم.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

company: من از مصاحبت با شما لذت میبرم.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break up: یک نفر باید دعوا را خاتمه دهد ( تما ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stew: او خیلی کلافه است چون که همین الان ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overcome: برای عملی کردن این هدف ، ما باید بر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fear: من میترسم که تو در حال فریب خوردن ب ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fluently: او می تواند انگلیسی را به صورت روان ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: بدون عزم قاطع ( قوی ) او نمیتوانسته ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imitate: تصمیم بگیر که میخواهی چکار کنی . فق ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imitate: جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: نزدیک شدن یک روباه ، جوجه ها را بید ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: من علاقه ای به دیدن آن فیلم ندارم ز ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

above: هواپیما بالاتر از ابرها در حال پروا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: او ادعا کرد که کشف جدید مال او بود ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay: وقتی مهمانان وارد شدند ما داشتیم رو ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charity: درخواست پول از دیگران برای او خیلی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suspect: من شک دارم ( به گمانم ) او بیشتر از ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footprint: پلیس معتقد است که ردپای آغشته به خو ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let alone: جا به اندازه کافی برای ما نیست ، چه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anger: در عصبانیت حرف هایی زد و منظوری ندا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

actually: عامیانه : واقعا میخوای همشو بخوری ؟ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrusive: او فضول است و من سوالات او را مداخل ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so it is: پس اینطور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so it is: پس اینطور

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

other day: If you say that something happened ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let's go dutch: هر کی دنگ خودشو بده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it occured to me: یهو یادم افتاد که . . . با اضافه ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it occured to me: یهو یادم افتاد که . . . با اضافه ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sportsperson: شخص ورزشکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sportsperson: شخص ورزشکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

makepeace: آشتی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

correspond: تطابق داشتن ، متناظر بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by the way: هر دو عبارت anyway و by the way هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

snorkelling: غواصی سطحی : غواصی سطحی که غواصی کم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

scuba diving: طبق گفته دوستمون مجتبی ، مخفف ِ Sel ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken breast fillet: فیله سینه مرغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

help your self: این عبارت بطور دقیق معادل این جمله ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the elderly: به افراد مسن ( به عنوان یک گروه گفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the elderly: به افراد مسن ( به عنوان یک گروه گفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elderly: این کلمه همراه با the به عنوان اسم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lyric poet: شاعر ترانه سرا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life hack: روش یا تکنیکی که باعث می شود یک کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

life hack: روش یا تکنیکی که باعث می شود یک کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give it a try: تجربه کردن یک موضوع خاص ، امتحان کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give it a try: تجربه کردن یک موضوع خاص ، امتحان کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

increasement: افزایش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decreasement: کاهش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convinent: راحت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convinent: راحت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quinceanera: جشن پانزدهمین سال تولد یک دختر و عب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quinceanera: جشن پانزدهمین سال تولد یک دختر و عب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quinces: جشن پانزدهمین سال تولد یک دختر و عب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a walk: علاوه بر معنی پیاده روی کردن و قدم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

futsal court: زمین بازی فوتسال ( زمین فوتبال داخل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

push up: افزایش دادن ( مخصوصا در مورد قیمت ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump through hoops: هفت خان رستم را طی کردن I had to ju ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump through hoops: هفت خان رستم را طی کردن I had to ju ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pro and con: نکات مثبت و منفی موافق و مخالف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get screw: 1 - داشتن رابطه جنسی با جنس مخالف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring up: به معنای شروع یک موضوع و یک بحث هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prenuptial: nuptial به معنای عروسی است و prenup ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prenuptial: nuptial به معنای عروسی است و prenup ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in alignment with: هم راستا بودن با

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

design classic: A design classic is an industrially ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i say so myself: اگر تعریف از خودم نباشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if i say so myself: اگر تعریف از خودم نباشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erosional: فرسایشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eroding: فرسایش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eroding: فرسایش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ambitious: این کلمه به معنی جاه طلب می باشد ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plough through: یک فعل phrasal به معنی عبور با سختی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plough through: یک فعل phrasal به معنی عبور با سختی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osmotic: این صفت همراه با communication دارا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold a meeting: فعل مناسب برای برگزاری جلسه hold می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold a meeting: فعل مناسب برای برگزاری جلسه hold می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are in for it: ما احتمالا به دردسر افتادیم ( بخاط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ear catching: بر اساس معنی eye catching که چشم نو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ear catching: بر اساس معنی eye catching که چشم نو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surrogacy: Surrogacy is an arrangement, often ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

going rate: نرخ استاندارد و یا مرسوم یک کالا یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

going rate: نرخ استاندارد و یا مرسوم یک کالا یا ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های محمد م