⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
مینا مهرآذر
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
heads up display
نمایشگر سربالا
سامانه هاد(نمایشگری فرانما است که اطلاعات را در جلو دید و منظر بیننده، بدون اینکه بیننده مجبور باشد جایی دیگر را بنگرد، نمایش می ...
١٣٩٩/١٢/٢٠
2
|
0
2
hospitality industry
صنعت مهمانیاری ( [گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ فعالیت های مؤسسات و سازمان هایی که تسهیلات لازم را برای رفاه گردشگران و جهانگردان فراهم کنند)
١٣٩٩/١٢/١٣
2
|
0
3
hospitality
مهمانیاری (به عنوان یک صنعت)
١٣٩٩/١٢/١٣
2
|
0
4
cashless
غیرنقدی - اعتباری
١٣٩٩/١٢/١٠
0
|
0
5
rm
rm مخفف Repetition Maximum
حداکثر تکرار
١٣٩٩/١١/٣٠
2
|
0
6
all bark and no bite
کسی که زیاد حرف میزند ولی عمل نمیکند،
طبل توخالی
١٣٩٩/١١/٢٠
4
|
0
7
care less
جدی نگرفتن (چیزی یا کسی)
مهم نشمردن
١٣٩٩/١١/١٩
0
|
0
8
pick your ear
گوش به زنگ باش ، با دقت گوش بده
١٣٩٩/١١/١٢
2
|
0
9
bare facts
حقایق یا اطلاعات دقیق، درست (بدون جزئیات اضافی)
١٣٩٩/١١/٠٩
2
|
0
10
availability bias
تعصب راهحل دمِ دست
١٣٩٩/١١/٠٨
2
|
0
11
sample size
جامعهی نمونه (تعداد واحدهایی که در آزمایشها یا تحقیقات به عنوان نمونه مورد بررسی قرار میگیرند)
١٣٩٩/١١/٠٧
6
|
0
12
cargo cult
آیین بارپرستی یا محموله پرستی
آیین محمولهپرستی یا بارپرستی (Cargo Cult) آیینی نسبتاً جدید مربوط به قرن نوزدهم تا بعد از جنگ جهانی دوم است که در ...
١٣٩٩/١١/٠٥
4
|
0
13
well off
مرفه
پولدار (در حد زندگی خوب)
بی نیاز
متمکن
١٣٩٩/١١/٠٣
10
|
0
14
fast track
مسیر میانبر (به سمت موفقیت)
١٣٩٩/١٠/٢١
6
|
0
15
looking over his shoulder
looking over some one's shoulder
کارهای کسی را زیر نظر داشتن ، کسی را پاییدن
١٣٩٩/١٠/١٩
2
|
0
16
International Energy Agency
آژانس بینالمللی انرژی IEA
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
17
intergovernmental panel on climate change(ipcc)
هیئت بیندولتی تغییر اقلیم (IPCC)
١٣٩٩/٠٩/٢٨
0
|
0
18
subject matter experts
متخصصین خبره
١٣٩٩/٠٩/٢٧
6
|
0
19
consciousness
لطفا دقت کنید دوستان هم به دیکته هم به معنی
conscience = وجدان باطن شعور
consciousness = آگاهی یا خودآگاهی
consciousness mind = ضمیر خو ...
١٣٩٩/٠٩/١٧
21
|
0
20
core values
ارزشهای بنیادی یا بنیادین
ارزشهای اصلی
١٣٩٩/٠٩/٠٢
4
|
0
21
input
راهنمایی - مشارکت - نظر
١٣٩٩/٠٧/٢٨
21
|
0
22
Empirical studies
مطالعات تجربی
field survey = بررسی میدانی
Field research = تحقیق میدانی
١٣٩٩/٠٧/١٣
4
|
0
23
second guessed
1- anticipate or predict (someone's actions or thoughts) by guesswork. پیش بینی یا قضاوت کسی یا چیزی از روی حدس و گمان
2-criticize (someone or so ...
١٣٩٩/٠٧/١٠
6
|
0
24
to be clear
بدیهی است که...
١٣٩٩/٠٧/٠٦
6
|
0
25
rescue
ناجی
نجات دهنده
١٣٩٩/٠٧/٠٢
4
|
0
26
sit tall
صاف بنشین (جمله امری)
١٣٩٩/٠٧/٠٢
6
|
0
27
conscience
conscience با consciousness و self consciousness تفاوت معنایی داره
conscience = وجدان باطن شعور
consciousness = آگاهی یا خودآگاهی
consci ...
١٣٩٩/٠٦/٣١
19
|
0
28
it bears repeating
ارزش تکرار را دارد
to be important enough to state more than once
١٣٩٩/٠٦/٢٩
4
|
0
29
in the middle of
در بحبوحهی
در اواسط
در گرما گرم ...
١٣٩٩/٠٦/٢٨
19
|
1
30
leap of faith
قدم با ایمان
با ایمان قدم برداشتن
١٣٩٩/٠٦/٢٨
2
|
0
31
this is not to say that
این بدان معنا نیست که ...
منظور این نیست که ...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
8
|
0
32
stare one in the face
it is very easy to see or obvious:
برای او کاملا واضح و شفاف است
جلوی چشمان او است
١٣٩٩/٠٦/٢٣
2
|
0
33
stare in the face
it is very easy to see or obvious:
کاملاً واضح و شفاف است
جلوی چشم مان است
١٣٩٩/٠٦/٢٣
0
|
0
34
closed mindedness
obstinate , inflexible
انعطاف ناپذیر، کله شق، خودرای
١٣٩٩/٠٦/٢٣
6
|
0
35
pasteboard
مقوا
١٣٩٩/٠٦/١٧
0
|
0
36
now
در ابتدای جمله، به عنوان پل ارتباطی نکات قبل و جدید :
پس حالا، (به نشان رفتن از یک نکته به نکته ی جدید یا برای تاکید) خاطر نشان می شود، باید توجه ...
١٣٩٩/٠٦/١٤
17
|
0
37
dive into
To start a task enthusiastically, perhaps without much forethought.
شروع کاری با شور و شوق و بدون تعلل
١٣٩٩/٠٦/١٣
4
|
0
38
self awareness
خویشتن آگاهی
با خودآگاهی (consciousness) تفاوت دارد
١٣٩٩/٠٦/١٠
8
|
0
39
calling
رسالت شغلی،
حرفهای که بیشتر با هدف کمک به دیگران و با رضایت قلبی جهت تحقق آرزوها و خواستههای درونی فرد برای تمام عمر انجام میشود و میزان درآمد، ...
١٣٩٩/٠٦/١٠
17
|
0
40
don't throw the baby out with the bathwater
اصطلاح :
تر و خشک را با هم نسوزان
یعنی چیزهای ارزشمند همراه با زباله ها درو نریز
ترجمه تحت لفظی میشه : آب تشت و بچه رو با هم دور نریز...
١٣٩٩/٠٤/١٧
6
|
0
41
blend
چقدر جالب دو تا معادل �شیوانیدن� و �شیویدن� برای این فعل پیشنهاد شده که از کلمات اصیل فارسی هستند و در زبان لری روزمره استفاده میشن
به معنی کار ...
١٣٩٩/٠٤/١٦
10
|
1
42
fall through the crack
از قلم افتادن کسی یا چیزی
نادیده گرفته شدن بطور غیرعمد
١٣٩٩/٠٤/١٣
2
|
0
43
pencil out
- estimate or calculate تخمین زدن یا محاسبه کردن
١٣٩٩/٠٤/٠٥
4
|
0
44
gentrifier
اعیانساز، مرفه کننده (محله یا شهر)
١٣٩٩/٠٣/٢٧
0
|
0
45
foreclosure
اجرائیه سند رهنی ( یکی از اصطلاحات حقوقی و به معنی فروش زودهنگام اجباری یک دارایی است) ویکیپدیا
١٣٩٩/٠٣/٢٢
2
|
0
46
place
دیار، سرزمین،
زیستگاه، خانه
١٣٩٩/٠٣/١٤
2
|
1
47
graspable
قابل درک
قابل فهم
ملموس
قابل تصور
١٣٩٩/٠٣/٠٣
6
|
0
48
walkability
پیادهراهوری
پیاده راهوری معیاری است برای اندازه گیری میزان مناسب بودن یک محیط برای عابر پیاده
١٣٩٩/٠٢/٢٩
13
|
1
49
caller
تماس گیرنده، کسی که زنگ زده است
١٣٩٩/٠٢/٢٦
4
|
0
50
worker
کارکنان (که هم شامل کارمند و هم کارگران می شود)
١٣٩٩/٠٢/٢٤
4
|
1
1
2
3
4
<