مهدی مهدوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intense: . Having a strong effect or feeling

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deepen: . Make more intense, stronger, or m ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something head on: با چیزی روبرو/رودر رو شدن to indica ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take something head on: با چیزی روبرو/رودر رو شدن to indica ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wail on someone: To attack or thrash something in a ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wail on someone: To attack or thrash something in a ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the salt of the earth: صادق و مهربان/ بی غل و غش/ بی ریا/ ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the salt of the earth: صادق و مهربان/ بی غل و غش/ بی ریا/ ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit make the big time: اسم و رسم در کردن/ مشهور و مهم شدن/ ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get on the wrong side of somebody: کسی رو عصبانی کردن/ روی سگ کسی رو ب ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on somebody's nerves: رو مخ یا اعصاب کسی راه رفتن=make so ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

paint the town red: عشق و حال/صفا سیتی=enjoy yourself/g ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something with five finger discount: از مغازه جنس بلند کردن=shoplift the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hard and fast rules: قوانین خشک و لازم الاجرا rules that ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put somebody away: کس را زندانی کردن یا به زندان انداخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

not sleep a wink: پلک روی پلک نذاشتن ( به قول معروف: ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be thrown in at the deep end get thrown into the deep end: سپردن کاری دشوار به کسی که آمادگی ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knock'em dead: ( انگشت به دهان ماندن ) کف کسی رو ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody something two thumbs up: مهر تأیید بر چیزی زدن/کسی رو تأیید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get cute with: سر کسی را کلاه گذاشتن/ خام کردن کرد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major credit cards: Major credit cards are any cards th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take out: غذای بیرون بر=take away a meal that ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social insurance number: شماره بیمه اجتماعی شماره ای است که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit make the big time: اسم و رسم در کردن/ مشهور و مهم شدن/ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beef chuck: استیک گوشت گردن گاو ( Chuck steak ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep your fingers crossed: التماس دعا/ برام آرزوی موفقیت کن=wi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chesterfield: مبل راحتی بزرگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get on somebody's nerves: رو مخ یا اعصاب کسی راه رفتن=make so ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with great power comes great responsibility: هر که بامش بیش برفش بیشتر. "With g ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take something with five finger discount: از مغازه جنس بلند کردن=shoplift the ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody the third degree: کسی را سئوال پیچ کردن، سین جیم کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

game: داوطلب بودن/پایه بودن=game ( Adj ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're done for: کارمون در اومد، گاومون زایید، فاتحم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put somebody away: کس را زندانی کردن یا به زندان انداخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it hits the fan: کارمون در اومد، گاومون زایید، فاتحم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be thrown in at the deep end get thrown into the deep end: سپردن کاری دشوار به کسی که آمادگی ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look out of place: مثل گاو پیشانی سفید، وصلۀ ناجور، تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take a raincheck: بعدا قولش رو میدم I won't play tenn ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a zoo out there: چه شیر تو شیری شده، چقدر شلوغه، چقد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give somebody something two thumbs up: مهر تأیید بر چیزی زدن/کسی رو تأیید ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

word: فقط لب و دهنی ( فقط حرف میزنی ) و ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the real mccoy: جنس اصل ( بدل یا تقلبی نیست ) = the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

con artist: کلاش/ شارلاتان/ گوش بر/ پاچه ور مال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the tip of the iceberg: تازه اول گرفتاریه ( به قول معروف: س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

end in tears: پایان غم انگیز/آخرت خوشی نداشتن/ ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lie through one's teeth: مثل سگ یا ریگ دروغ گفتن/ مادر دروغگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

kickback: back hander/bribe e. g. : you reall ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch 22: دور باطل/ پارادوکس/ گرۀ کور/ مخمصه/ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

major credit cards: Major credit cards are any cards th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

social insurance number: شماره بیمه اجتماعی شماره ای است که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chips: . ( Short form of "Cybernatic Heuri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beef chuck: استیک گوشت گردن گاو ( Chuck steak ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chesterfield: مبل راحتی بزرگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

with great power comes great responsibility: هر که بامش بیش برفش بیشتر. "With g ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: مشکلت چیه؟ از چی دلخوری؟ Synonym= W ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i only do it for kicks: فقط برای گذران وقت و عشق و حال انجا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give somebody the third degree: کسی را سئوال پیچ کردن، سین جیم کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit the sack: خوابیدن، کپیدن، تمرگیدن، خفتن Synon ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

we're doomed: کارمون در اومد، گاومون زایید، فاتحم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

we're done for: کارمون در اومد، گاومون زایید، فاتحم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

it hits the fan: کارمون در اومد، گاومون زایید، فاتحم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

we're screwed: کارمون در اومد، به فنا رفتیم، بدبخت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look out of place: مثل گاو پیشانی سفید، وصلۀ ناجور، تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

a fish out of water: مثل گاو پیشانی سفید، وصلۀ ناجور، تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stick out like a sore thumb: مثل گاو پیشانی سفید، وصلۀ ناجور، تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

siege engine: ادوات محاصره ( منجنیق، دژکوب، توپ ج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

leading figure: The leading person or thing in a pa ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

it’s a zoo out there: چه شیر تو شیری شده، چقدر شلوغه، چقد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get in someone's hair: سریش شدن، سر به سر کسی گذاشتن، ، رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

string someone along: سنگ قلاب کردن کسی، دنبال نخود سیاه ...

١١ ماه پیش

مدال‌های مهدی مهدوی