تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : پیاده راه [برساختهٔ خودم] نکته: واژهٔ ‹پیاده رو› می تواند به خودِ عابر نیز دلالت بکند، درحالیکه ‹پیاده راه› دقیقاً اشاره به گذرگاه عابرین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : چوشک [فارسی افغانستان]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : پیاده گذر [برساختهٔ خودم] مثـال: • Look both sides before stepping onto a crosswalk. ترجمه: پیش از پاگذاشتن روی پیاده گذر، هردو سو را نگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ فعل ( ) : پاگذاشتن، پا ماندن مثـال: • Look both sides before stepping onto a crosswalk. ترجمه: پیش از پاگذاشتن روی پیاده گذر، هردو سو را نگاه بکن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( shankesh ) : شنکش [برساختهٔ خودم] مثـال: • He tried to rescue his friend from a pit of quicksand. ترجمه: او کوشید تا دوستش را از چالهٔ شنکش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : سازگر [برساختهٔ خودم] روشنگری: وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( بَرمَه ) : ابزاری نوکدار که به اثر نیروی دورانی، در اجسام سخت سوراخ ایجاد می کند. مشتقـــــات: ⬅ برمه کردن ( فعل ) : انجامِ عملِ برمه بالای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( adapter/adaptor ) : وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : سازگر [برساختهٔ خودم] روشنگری: وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار می سازد تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم ( ) : فکاهی [مرّوجِ افغانستان] مثـال: • He told a joke about a lazy student. ترجمه: او دربارهٔ شاگردی تنبل، یک فکاهی گفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

❍ فعل ( jafidan ) : غوغو کردن، واق واق کردن {صدای سگ} • سگِ وی بر هر بیگانه ای می جفد. • با دیدنِ نامه رسان، سگ ها با صدای بلند جفیدند. ❍ اسم ( ) : ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ فعل ( jafidan ) : غوغو کردن، واق واق کردن {صدای سگ} • سگ او بالای هر بیگانه ای می جفد. • با دیدنِ نامه رسان، هردو سگ با صدای بلند جفیدند. ❍ اسم ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ فعل ( ) : جفیدن، غوغو کردن [فارسی افغانستان] مثـال: • The dog barked loudly when it saw the mailman. ترجمه: با دیدنِ نامه رسان، سگ با صدای بلند جف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ صفت ( ) : پایان رس، پایان یاب [برساختهٔ خودم] مثـال: • She is one of the four finalists for the scholarship. • He hopes to become an Olympic final ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

❍ اسم ( ) :نام گزین [برساختهٔ خودم] مثـال: • His handle on Facebook is @coolguy123. • She goes by the handle of Ladybug on the gaming forum. • What ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ اسم مرکب ( ) : نهاد غذابخشی [برساختهٔ خودم] مثال: • Food pantries give free or cheap food to the poor {نهادهای غذابخشی ــ غذای رایگان یا ارزان به ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

❍ فعل ( ) : سربه سر شدن، کله به کله شدن؛ بیروبار کردن [فارسی افغانستان]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

❍ اسم مرکب ( ) : سورتوت یا سرخ توت [برساختهٔ خودم]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم مرکب ( ) : ته تنه [فارسی افغانستان]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ صفت ( ) : ایستامند [برساختهٔ خودم]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

❍ اسم ( ) : ایستامندی [برساختهٔ خودم] مشتقـــــات: ⬅ staminal ( صفت ) : ایستامند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم ( ) : گوند/gund/ [فارسی افغانستان]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

❍ اسم ( ) : شیمه [فارسی افغانستان] مشتقـــــات: ⬅energize ( فعل ) : شیمه دادن ⬅energizer ( اسم ) : شیمه زا ⬅energy drink ( اسم ) : شیماب ⬅energetic ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

❍ اسم : ریگشخ [فارسی افغانستان]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

❍ صفت ( ) : پیشاعروسی، پیش گشنی • Prenuptial agreement • Prenuptial pregnancy