Moonlight - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow up: بزرگ شدن، رشد کردن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

callisto: نام یکی از قمر های سیاره مشتری

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

develop: شکل گرفتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایگو: معادل من یا خود ( در روانشناسی )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

souvenir: سوغاتی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run by: در میان گذاشتن چیزی با کسی، در جریا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

focus: تاکید کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زرق: دورویی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right amount of time: عبارت "right amount of time" به معن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quantities: Quantity ⬅️مقدار ، کمیت Quantities ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rose: گذشته فعل rise به معنای پیشرفت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surprisingly: به طور غافلگیر کننده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sitcom: برنامه طنز اجتماعی ، مثل Friends

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

projected: بیرون زده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

become extinct: Die out

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

following year: سال بعد

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opera: اپرا در اصل یک نوع تئاتر هست که موس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involved in: نقش داشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regard: در نظر گرفتن ، تلقی کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

genetic: ژنتیکی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up: سوار کردن my dad picked me up in h ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manage: از عهده کاری برآمدن، موفق شدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breed: تکثیر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

others: ( تفاوت other و others ) : otherاز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go straight ahead: مستقیم برو جلو ( یک عبارت کاربرد در ...

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicated: پیچیده ، دشوار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coast: تفاوت coast و beach : Coast: وقتی ب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vikings: وایکینگ ها. وایکینگ ها مردمانی دری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ذله: ذلّه شدن : خسته شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take away restaurant: رستوران بیرون بر در مقابل sit down ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

food bar: یک مکان یا مجموعه ای است که غذاها ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

per hour: در هر ساعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abbreviate: به اختصار نوشتن

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dance the tango: تانگو رقصیدن

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a big: کاملا بزرگ، خیلی بزرگ E. g. : I ha ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by the end of the year: تا پایان سال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

native: اصیل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit at the table: سر میز بنشین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

love song: آهنگ عاشقانه

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local environment: محیط زیست محلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical test: آزمایش پزشکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more than enough: بیش از نیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cattle: گله گاو و گوسفند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harder: سخت تر ، جدی تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clearer: واضح تر ، شفاف تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

browse: جست و جو کردن ، مرور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موی شکاف: دقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

souvenir: سوغاتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caused by: ناشی از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

candidate: گزینه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

europa: نام یکی از قمر های مشتری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

europa: نام یکی از قمر های مشتری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i o: نام یکی از قمر های مشتری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

callisto: نام یکی از قمر های سیاره مشتری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sense: درک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fields medal: مدال فیلدز . جایزه ای که هر چهار س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fields medal: مدال فیلدز . جایزه ای که هر چهار س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

olympiad: المپیاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

following year: سال بعد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

following year: سال بعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sharif university of technology: دانشگاه صنعتی شریف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stanford university: دانشگاه استنفورد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میگون: بی رنگ می ، شراب رنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oxygen rich: غنی از اکسیژن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traces: جمع trace ⬅️ نشانه ، اثر ، ردپا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

computer models: مدل های رایانه ای ، مدل های کامپیوت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

square kilometer: کیلومتر مربع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

square kilometer: کیلومتر مربع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

km2: Square kilometer , km� کیلومتر مربع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quantities: Quantity ⬅️مقدار ، کمیت Quantities ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

important factor: عامل مهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in years since: در سال های اخیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beads: ذرات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

international organization: سازمان بین المللی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

law system: نظام حقوقی، نظام قانونی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

across the world: سرتاسر جهان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

through most of history: در بیشتر زمان ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

developing country: کشور در حال توسعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sub saharan africa: جنوب صحرای آفریقا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sub saharan africa: جنوب صحرای آفریقا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gave up: گذشته give up به معنای تسلیم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grew up: گذشته Grow up به معنای بزرگ شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in some cases: در برخی موارد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in danger: At risk

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوبش: کوبیدن، ضربه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستهٔ لعل: لعل: از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep clean: تمیز نگه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lean on: تکیه دادن ، متکی و وابسته بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regularly: به طور مرتب و منظم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

climber: کوهنورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climber: کوهنورد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oxygen mask: ماسک اکسیژن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all in your head: If something is all in your head , ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسطر: خط کش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel proud of oneself: به خود بالیدن ، به خود افتخار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in contrast with: بر خلافِ. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in contrast with: بر خلافِ. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

netherlands: Netherlands= Holland

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

netherlands: Netherlands= Holland

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tree trunk: تنه درخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

england: تفاوت انگلستان ( England ) و بریتان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rose: گذشته فعل rise به معنای پیشرفت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

californian: کالیفرنیایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opening: ورودی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تتبع: پیروی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commonly: به طور رایج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صیقل کردن: جلا دادن ، تیز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be assured: مطمئن بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stood for: گذشته stand for به معنای نشانه چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spend the rest of life: To spend the remaining portion of o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوبالا: دو برابر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immorally: به شکل غیر اخلاقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abbreviate: به اختصار نوشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsolvable: غیر قابل حل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hundreds of years ago: صدها سال پیش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teaching system: سیستم آموزشی، نظام آموزشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

analytical skills: مهارت های تحلیلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turkish government: دولت ترکیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're early: زود اومدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break down into: به اجزای کوچکتر شکستن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be afraid to do something: از انجام کاری ترسیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any way you like: هر طور که دوست دارید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every few minutes: هر چند دقیقه، هر چند دقیقه یکبار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get less: کم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behaviourally: به طور رفتاری ( اخلاقی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behaviorally: رفتاری ( اخلاقی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطلق العنان: دارای اختیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرولتاریا: کارل مارکس، جامعه را به دو طبقه اسا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تزارینا: عنوان ملکه های روسیه در گذشته در وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شغف: عشقی که فرد را کر و کور کند.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

personality psychology: روانشناسی شخصیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health psychology: روانشناسی سلامت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

industrial and organizational psychology: روانشناسی صنعتی سازمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملط: ملط نام شهری معروف در یونان باستان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psychological growth: رشد روانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non twin: غیر دوقلو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عاریه دادن: قرض دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regulater: تنظیم کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undereating: کم خوری، متضاد overeating

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دگماتیست: جزم اندیش، متعصب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوپرایگو: معادل فراخود یا فرامن ( در روانشناس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rouble: واحد پول روسیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marc: اسم خاص مذکر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in origin: اصالتا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's time to bed: وقت خوابه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sport woman: زن ورزشکار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

postcode: Postcode بیشتر برای British کاربرد ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Moonlight