محمد خ1 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aggravated: worse

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sprained: پیچ خوردگی قسمتی از بدن مثل پا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprained: پیچ خوردگی قسمتی از بدن مثل پا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concussion: بیهوشی ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concussion: بیهوشی ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

strain: گرفتگی عضله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sit out: کناره گیری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit out: کناره گیری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bring up: اوردن یک بحث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over the hill: شخص پیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the hill: شخص پیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geeky: ادم خر خون ( از نظر درس )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

geeky: ادم خر خون ( از نظر درس )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheek dimple: تو رفتگی گونه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bite in the air: سوز داشتن هوا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheelie bag: کیف چرخ دار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tuck in: تو کردن لباس ( پیراهن روی شلوار باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck in: تو کردن لباس ( پیراهن روی شلوار باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carousel: نوار نقاله در فرودگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give up: از دست دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compliment: به حساب کسی چیزی خوردن یا نوشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refine: مرور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

headed: رفتن به یک جهت خاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

headed: رفتن به یک جهت خاص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loafer: کفش تخت کالج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loafer: کفش تخت کالج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strap: کفش بند دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slip ons: هرگونه کفش بدون بند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

width: سایز پا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tight: برای کفش تنگ بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: برای کفش تنگ بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep in mind: حواست باشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in mind: حواست باشه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk up: talk somebody up از کسی حمایت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk up: talk somebody up از کسی حمایت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get a grip: به اعصاب خود مسلط بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get a grip: به اعصاب خود مسلط بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worm guy: پیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worm guy: پیچ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walk out on: walk out on somebody قال گذاشتن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk out on: walk out on somebody قال گذاشتن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

move out: اسباب کشی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

un single: خودمانی متاهل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit on: hit on somebody مخ زدن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit on: hit on somebody مخ زدن کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sock in the kisser: sock somebody in the kisser پدر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under control: مدیریت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper plate: ظروف ی بار مصرف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paper cup: لیوان ی بار مصرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chip and dip: حله حوله مثل پفک چیپس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one now and then: گاه گداری، بعضی وقت ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a pass at: make pass at somebody to go past so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a move on: make a move on somebody to try to s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a move on: make a move on somebody to try to s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demand: دستور دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get wrong: get somebody wrong اشتباه برداشت کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: get somebody wrong اشتباه برداشت کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no offense: وقتی حرفی بزنیم و به طرف بر نخوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geeks: ادمی که مهارت اجتماعی نداشته باشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live long and prosper: موقع خداحافظی استفاده میشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: arrive

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: look at, check

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walk out: محو شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pick up the pieces: جفت جور شدن کارها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up the pieces: جفت جور شدن کارها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shut down: تیرخلاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut down: تیرخلاص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shut out: گم شو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

open up: خالی شدن جا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walkaway: آمدن و ملاقات کردن تغییر جبهه/ تغی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walkaway: آمدن و ملاقات کردن تغییر جبهه/ تغی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jackpot: پول خیلی کلان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jackpot: پول خیلی کلان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold breath: hold somebody breath به همین خیال ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold breath: hold somebody breath به همین خیال ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive on: continue driving

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive on: continue driving

١ سال پیش

مدال‌های محمد خ1