محمد خ1 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geeks: ادمی که مهارت اجتماعی نداشته باشد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my case: Stop nagging me!

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dos and donts: rules about actions and activities ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lets me see: used when you want to think for a m ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see how it goes: used to say that you will decide ab ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see how it goes: used to say that you will decide ab ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see you yourself: used to tell somebody to look at so ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip: شیر یا خط انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bath salts: grains of a substance that you diss ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if you like: used to say that a particular expre ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not at all: sed to be polite when someone has t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not at all: sed to be polite when someone has t ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same here: used to say that you feel the same ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same here: used to say that you feel the same ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not exactly: used as a reply to show that what s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not exactly: used as a reply to show that what s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not exactly: used to show that you mean the comp ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m not bothered: used for saying that something is n ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i’m not bothered: used for saying that something is n ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: used to ask someone to repeat what ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: used to ask someone to repeat what ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: used to say sorry when you have mad ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: used to show that you strongly disa ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tip: نصیحت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steal away: steal away ( from someone or someth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steal away: کش رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your own business: used to tell someone in a rude way ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind out: used to warn someone to be careful

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind out: used to warn someone to be careful

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch out: used to warn someone to be careful

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: used to suggest that someone should ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: used to say that the effect of an a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

might as well: یعنی بهترین کاری که میتونیم انجام ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hike: پاس دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take time: to do something slowly or carefully ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take time: to do something slowly or carefully ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave out: to not include someone or something

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blow off: همراهی نکردن ترک همراهی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: همراهی نکردن ترک همراهی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resist: to fight against something or someo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resist: to fight against something or someo ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goon: move on to

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clear off: go away

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear off: go away

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bloated: احساس سیری بیش از حد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fatigued: خستگی همراه با کوفتگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fatigued: خستگی همراه با کوفتگی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose feeling in: بی حس شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: admit somebody فرستادن یک نفر به بی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live through: to experience a difficult situation ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live through: to experience a difficult situation ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flick through: to look quickly at the pages of a m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flick through: to look quickly at the pages of a m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look through: to read something quickly

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look through: to read something quickly

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sleep through: If you sleep through a lot of noise ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep through: If you sleep through a lot of noise ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send back: to return something to the place it ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring back: to call someone who called you earl ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: started crying

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come along: arrive at a place

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come apart: separate into pieces

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: become conscious again

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come off: happen successfully or as planned

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come off: happen successfully or as planned

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come about: especially something which is not p ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come about: especially something which is not p ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come up against: encountered or had to deal with a d ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to: make ( a decision about somthing

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: make ( a decision about somthing

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to: depend mostly on or be influenced m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sparky: full of life and energy

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adam: کنایه از روز ازل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adam: کنایه از روز ازل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

textbook: مثل روز روشن بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

textbook: مثل روز روشن بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fight off: سر و کله زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight off: سر و کله زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mess: دردسر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mess: دردسر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

jot down: نوشتن سریع

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

step away: step away from something از چیزی دو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

step away: step away from something از چیزی دو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk on the water: عالی انجام دادن بهترین کار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

work up: work oneself up نگران شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work up: work oneself up نگران شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wound up: خیلی نگران

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a fog: to be in a fog هنگ کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do the trick: کارساز بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: کارساز بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after job: after somebody job دنبال شغل کسی بو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a pressure: تحمل استرس

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give hard time: give somebody a hard time کسی رو دس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: از کار افتادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do up: redecorating

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do up: redecorating

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn up: arrive

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get at: you are asking them what they mean ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tit for tat: این به اون در

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tit for tat: این به اون در

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

onside: on somebody side طرف کسی گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onside: on somebody side طرف کسی گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suck up: suck up to sb to try to make someon ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suck up: suck up to sb to try to make someon ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bump up: bump somebody up اخراج کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move in together: با هم زندگی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move in together: با هم زندگی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joined at the hip: همیشه با هم بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joined at the hip: همیشه با هم بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hold off: به تعویق انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dry run: rehearsal, practice session

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dry run: rehearsal, practice session

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give out: hand out

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand around: to pass or offer something to all t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand around: to pass or offer something to all t ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take seriously: to think that someone/something is ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take seriously: to think that someone/something is ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in rough: if you write or draw something in r ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in rough: if you write or draw something in r ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross out: to draw a line or lines through som ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the tip of the iceberg: a small sign of a problem that is m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at home: the house, apartment, etc. where yo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call it a day: decide to stop what you are doing

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call it a day: decide to stop what you are doing

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swap places: تعویض جا و مکان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swap places: تعویض جا و مکان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finish off: do the last part of sth

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

finish off: do the last part of sth

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up to: up to sb بستگی دارد به

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

up to: up to sb بستگی دارد به

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick out: اعتراض

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get back up: get somebody back up کسی عصبانی کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get back up: get somebody back up کسی عصبانی کرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make yourself understand: to communicate effectively

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say out loud: so that others can hear it

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say out loud: so that others can hear it

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get behind: not do sth on time or accept that y ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get behind: not do sth on time or accept that y ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: reach the level of others who are m ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick at: stick at sth continue with sth eve ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get there: achieve sth after a period of work ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brush up on: to improve your knowledge of someth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brush up on: to improve your knowledge of someth ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make sense of: Someone who makes sense is reasonab ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: to be able to understand or deal wi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sink in: If an unpleasant or surprising fact ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink in: If an unpleasant or surprising fact ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your mind on sth: to keep paying attention to somethi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your mind on sth: to keep paying attention to somethi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it up: used to encourage someone to conti ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it up: used to encourage someone to conti ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep it up: کارت عالیه، همین فرمون برو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rack your brain: to try very hard to think of or rem ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rack your brain: to try very hard to think of or rem ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the tip your tongue: about to be said if you can remembe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go in one ear and out the other: If you say that something you hear ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dos and donts: rules about actions and activities ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dos and donts: rules about actions and activities ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buzzkill: ضد حال

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

buzzkill: ضد حال

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put pressure: فشار اوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put pressure: فشار اوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep an eye on: keep an eye on someone/something to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break: ورشکست شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hitchhiker: to travel by getting free rides in ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitchhiker: to travel by getting free rides in ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an accident: to urinate or excrete ( = pass soli ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have an accident: to urinate or excrete ( = pass soli ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have a chat: to have a friendly talk with someon ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have difficulty: have/experience difficulty ( in ) d ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have difficulty: have/experience difficulty ( in ) d ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sooner or later: eventually, after a period of time

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sooner or later: eventually, after a period of time

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look at: give one's attention to; to watch

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tire out: to make very weary due to difficult ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tire out: to make very weary due to difficult ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call on: to ask for a response from; to visi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call on: to ask for a response from; to visi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

booger: دماغ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cry out: گریه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piece of cake: خیلی راحت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run through: تمرین کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run through: تمرین کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its not the end of the world: used for saying that something bad ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

try your best: to try as hard as you can in order ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip for it: شیر یا خط انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip for it: شیر یا خط انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brush up: بهبود دانش یا مهارت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brush up: بهبود دانش یا مهارت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheat on: If you cheat on your husband, wife, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheat on: If you cheat on your husband, wife, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in person: face to face

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

music to ears: music to sb ears خبر خوبی شنیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep to sth: to limit yourself to a subject or a ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

read through: to read something quickly from the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read through: to read something quickly from the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make sense: Someone who makes sense is reasonab ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go up: جلو رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

better off: to have more money than you had in ...

٤ ماه پیش

مدال‌های محمد خ1