کرام - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رخنه: رِخنیدن = رخنه کردن داخل چیزی یا جا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: پِلِکیدن/

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضعفیدن: ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضعفاندن: ضعفیدن = ضعیف شدن. م. ث بکارگیری ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نزاردن: نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نزاراندن: نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن. م. ث بد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون ستان: خوزستان

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وشکیدن: وشکیدن = در پهلوی به چم/معنای تقسیم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

معمولی: شونی/شونیک ( در پهلوی )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شونیک: شونیک/شونی ( در پهلوی ) به چم/معنا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شونیکیدن: عادی سازی/ معمولی جلوه دادن. از شو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرگان: به چَم ( origin, اصل، ریشه ) ( در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمپاییدن: دُمپاییدن = از دُم و پاییدن. دنبال ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پربالیدن: پَربایلدن ( از پربال در پهلوی به مع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوگندیدن: To make an oath سوگند یاد کردن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رخنیدن: رِخنیدن = رخنه کردن داخل چیزی یا جا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عفو: عفویدن. شما مارو بی دلیل نَدستگیر، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عفویدن: عفویدن/بخشیدن شما مارو بی دلیل نَدس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلاخیدن: سلاخیدن چجوری دلت میاد این حیوان ها ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذبحیدن: ذبحیدن. م. ث ذبحیدن این زبان بسته ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دگشتن: دگریدن. تغییر پیدا گردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برمستن: بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن. م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخمتخمیدن: اَخمتَخمیدن = اخم و تخم کردن. م. ث ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parameter: پیراحد/پیراسنج

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکگوییدن: Monologue فعل/کارواژه تکگوییدن = تک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reply: فعل/کارواژه آن پاسخیدن = پاسخ دادن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاسخیدن: فعل/کارواژه آن To answer. To respon ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فهرستیدن: فهرستیدن ( از ساخته های استاد ادیب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوگلیدن: To google گوگل کردن. م. ث بیشترین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چپاولیدن: چپاول کردن. م. ث دست از چپاولیدن ث ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرابیدن: خراب کردن. م. ث قبلِ خرابیدن این خ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرتافتن: پرتاب کردن. پرتابیدن. ساخته شده از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرتافتن: پرتاب کردن. پرتابیدن. ساخته شده از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خصمیدن: خصمیدن = دشمنی کردن. م. ث خصمیدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خصماندن: خصماندن = کسی را با کسی دشمن کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طوعیدن: اطاعت با میل .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پروازیدن: از آقا/خانم ایرزاد fly این واژه ی ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرواختن: از آقا/خانم ایرزاد fly این واژه ی ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تایپیدن: تایپیدن. م. ث تایپیدن این جُستار/م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جرقستن: جرقه زدن. جرقهیدن. از جرقیهدن ساخت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جرقهیدن: جرقه زدن. جرقهیدن. آتش نشانان می گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپاسیدن: سپاسگزاردن. سپاس گزاری کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homeopath: هماندرمانگر/هماندرماننده/

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homeopathist: هماندرمانگر/هماندرماننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homeopathically: هماندرمانیکانه/

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقلیدن: To quote نقل کردن. م. ث آیا در ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درمانیدن: اگر پیوسته نوشته بشه ( یعنی بدون ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sicken: مریضیدن = مریض شدن. مریضاندن/مریضو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مریضیدن: مریض شدن. م. ث اگه زمستان لباس نپ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مریضاندن: مریض کردن. م. ث این قارچ ها آدم رو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماریدن: بیمار شدن. م. ث خوردن گِلاب ( آب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماراندن: بیمار کردن. م. ث اگه ورزش نکنی راح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناخوشیدن: ناخوش شدن. م. ث وقتی عرق و الکل می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیاختن: نیازیدن/ نیاز داشتن/ مانند : سوختن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبرمیدن: از بَر شدن/ حفظیدن/ to memorize از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نگاهیدن: To look at s. th/s. b

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگاستن: از نگاهیدن. مانند کاهیدن - - > کاس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیمانیدن: پیمان بستن. عهد بستن. م. ث پیمانید ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عهدیدن: عهد کردن. پیمان بستن. م. ث من می ع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداریدن: نگهداشتن To keep/to hold

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defenestration: بُروپَنجِرهِش/بُروپَنجِرِست/ از ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بروپنجرهیدن: بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بروپنجرستن: بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دگشت: تغییر. از دگشتن به معنای تغییر کرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لذتیدن: لذت بردن. م. ث از همصحبتی با شما ل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لذتاندن: لذت دادن. م. ث اونجوری که یک وعده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیفیدن: کیف بردن. م. ث می کیفم وقتی عصبانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیفاندن: کیف دادن. م. ث بستنی خوردن تو تابس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

christianize: مسیحینیدن = مسیحی کردن. م. ث اگر ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسیحینیدن: Christianize مسیحی کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرستن: گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرهیدن: گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیگاریدن: فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیگاراندن: بیگاراندن = کسی را به بیگاری واداشت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberalise: رادیدن در پهلوی "راد". Liberal = ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیونیدن: شوین کردن/زدن م. ث وقتی که همه شروع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیکیدن: جایی را تَرکیدن، دور شدن از جایی. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بردهاندن: بردهاندن = به بردگی درآوردن. م. ث ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

islamize: اسلامینیدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بردهیدن: بَردِهیدن = مانند برده بودن. مانند ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vaccinal: واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vac ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vaccinate: واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vac ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaccinate: واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vac ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vaccinator: واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vac ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compatible: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compatibility: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compatibleness: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compatibilism: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compatibilization: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compatibly: به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breast feed: سینشیریدن = ( سینه شیر دادن ) م. ث ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modern: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernisation: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernise: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernised: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernist: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernistic: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernly: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernness: یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

controllability: Control = کنترل Controller = کنترلن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

controllership: Control = کنترل Controller = کنترلن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deriver: از derivare لاتین می آید ( de rivus ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

derivable: از derivare لاتین می آید ( de rivus ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absorbability: Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absorbable: Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absorbancy: Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absorbedly: Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absorbtance: Absorb = جذبیدن Absorbing = جذبیدن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interconnect: اَندَروَصلیدَن = Interconnect اندر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philosopher: Philosophy = فلسفه Philosopher = فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

philosopher: Philosophy = فلسفه Philosopher = فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

philosophical: Philosophy = فلسفه Philosopher = فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

philosophy: Philosophy = فلسفه Philosopher = فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philosophizer: Philosophy = فلسفه Philosopher = فی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radicalism: Radical رادیکال/ Radically رادیکا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radicalness: Radical رادیکال/ Radically رادیکا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radicalize: Radical رادیکال/ Radically رادیکا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteo: اُسختوُ -

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteopath: Osteopath اُستُخودَرمانَنده Ostepa ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteopathic: Osteopath اُستُخودرماننده Ostepath ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteopathically: Osteopath اُستُخودرماننده Ostepath ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteopathist: Osteopath اُستُخودرماننده Ostepath ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

osteopathy: Osteopath اُستُخودرماننده Ostepath ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chrono: پیشوند "زُرو - " کوتاهیده شده ( از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنربند: هنرمندی که وابسته و غلام - حلقه - ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هنربند: هنرمندی که وابسته و غلام - حلقه - ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنرگند: هنرمندی که کارش افتضاح باشه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neology: Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neologist: Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neologism: Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارادخش: Paradox

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همسنجیدن: همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contrast: همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دگرسنجیدن: دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرمایش: فعل/کارواژه سرماییدن خُنکیدن = خن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرماییدن: To heat گَرمیدَن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرماییدن: To cool سَردیدَن یا سرداندن = refr ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زجه: زجهیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عر: عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عر زدن: عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انشالله: بجای این واژه می شه گفت امیدوارم/ام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دالنده: Signifier

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دالیده: Signified

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سکس: سکسیدن. م. ث سکسیدن این حیوان ها ش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکسیدن: سکس داشتن/سکس کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سکسیدن: سکس داشتن/سکس کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fetishize: فتیشیدن م. ث همه چی که نباید بِفِ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fetishism: فتیشگرایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fetishist: فتیشگرا/

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوژیدن: خمیدن/خم شدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادران ابان: مادران کشته شدگان ماه آبان.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unbox: فعل/کارواژه آن = بُروجَعبیدَن ( از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرضیدن: فرض کردن/hypothesize انگاشتن/انگار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرونیدن: بیرون کردن. م. ث بیرونیدن تمامی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واردیدن: وارد کردن. Import م. ث باید مراقب و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صادریدن: صادریدن export م. ث صادریدن نفت، فق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فردینیدن: فردینیدن = مانند فردین رفتار کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخوندیدن: آخوندیدن = مانند آخوند رفتار کردن. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دگریدن: تغییر کردن یا تغییر دادن ( با توجه ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evolve: فرگشتن. که در زمینه زیست شناسی بسیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

netflix and chill: به گمونم همون "بیا بریم یه طوطی دار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atheist: بیخدا/خداناباور/

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seminar: من "سُخَنار" رو پیشنهاد می کنم. مان ...

٤ ماه پیش

مدال‌های کرام