جلیل جعفری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be a bright girl: It means loving and respecting your ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bend with the wind: To be resilient and adaptable to ha ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider the consequences: The consequences of something are t ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a woman of valor: The word itself, valor, can be defi ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

became a legend: مشهور شدن قهرمان شدن اسطوره شدن بر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swamp by someone: If you are swamped by things or peo ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time was pressing: If you say that you are pressed for ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tallow taper: The first dipped candles were made ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

booth: در رستوران معمولا منظور چنین جایی ا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

railway network: A railway network is the total of a ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quiet up: To become quiet or quieter : to bec ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch into: To put information into a computer ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swing someone or something: To try to hit someone or something. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take best shot: To do something as well as you can. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind someone's gears: To annoy someone. باعث عصبانیت شدن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wholesome fear: With the right perspective, our anx ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warrior elite: Elite warriors seek the severest tr ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pomade: یک ماده چرب، مومی یا بر پایه آب است ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perkily: مشتاقانه حریصانه با شور و شوق با چا ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charlottenburg palace: بزرگترین کاخ در برلین آلمان است که ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's annoyance: In a way that is annoying to someon ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supply someone with something: To provide somebody/something with ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half turn: A 180 - degree turn; a direct rever ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as one man: همگی با هم همزمان با یکدیگر همه یک ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep the eye on something or someone: If you keep an eye on something or ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go in something: To discuss, examine, describe, or e ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldbes: A person who wishes or pretends to ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foniasophobia: فونیاسوفوبیا For some, it's a real ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand for someone: To defend or support a particular i ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrong track: You are acting or progressing in a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chaos: اوضاع خرتوخر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

genie bottle: پری چراغ جادو ( در فرهنگ عامیانه غر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plead as an excuse: To say something as an excuse or ex ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give something or somebody away: To make known something that somebo ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ex servicemen law: قانون حمایت از نظامیان سابق ( بازنش ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

regular meeting: A scheduled meeting held in accorda ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transport center: A place where people await transpor ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of caution: In order to be extremely careful to ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remind oneself: Urging someone ( or yourself ) to r ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tabagie room: A Tabagie is a room designated for ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tabagie feast: A traditional festivity among the A ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high old time: An enjoyable and exciting time. او ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

horsewhip: چوب تعلیمی اسب سواری

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron table: An ironing board is a long narrow b ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

military surplus: Military surplus are goods, usually ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

door glazed: در شیشه خور

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood ancestry: Your bloodline is your heritage or ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breechcloth: لباس کمربندی لباس کمر عورت پوش

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significantly: حسابی، درست و درمان، بی تعارف، تمام ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no man’s land: زمین بین نیروی خودی و دشمن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buy the farm early: مردن، از دنیا رفتن، درگذشتن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bought the farm: کشته شده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught a lot of flak: مورد انتقادشدید قرار گرفتن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shuffle into: To move ( things, for example ) fro ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

atten shun: Used to bring a marching band or gr ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentally: دلسوزانه، همدلانه.

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peaked cap: کلاه خدمت سربازی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damned if: محال است، امکان ندارد.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get publicity: جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

common fellow: A member of a group having common c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beating up: ضرب و شتم، کتک کاری.

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترجمه جمله: مکبث حرف جادوگر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be left to one's own devices: کسی را به امان خدا رها کردن. متردا ...

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترجمه پیشنهادی: اون لبخند برای من ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the very man: "The very man" is a strange little ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamefaced: شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry on with someone: To have an often immoral sexual rel ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bit of the other: Idiomatic expression for sexual int ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexual magnetism: کشش جنسی مترداف با: Sexual attracti ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the bin: توی کف رابطه جنسی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something past someone: بعید نبودن، دور از انتظار نبودن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

written record: سند مکتوب، گزارش، شرح ماوقع.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incident book: دفتر ثبت وقایع روزانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artificial resuscitation: احیای مصنوعی ( مجموعه کارهایی از کم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still around: همچنان حضور داشتن همچنان سر کار بو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything at all: ( Ask me ) anything at all!: ( Ask ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go quietly: If someone does not go quietly, the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shovel shit: A person that you send to do all of ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoiled cow: A common phrase is to refer to a ch ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit shovel city: شهر هرت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the trail of somebody something: جمع آوری اطلاعات برای یافتن کسی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبختر: حق به جانب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep mystery: راز سر به مهر، سر مگو.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

royal: جناب قره غوزلو ( گوزلو: اول، قدم م ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that way madness lies: این ره که تو می روی به ترکستان است. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it to the bank: تاکید بر وقوع یک رویداد، اتفاق یا ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fatburger: همبرگر مخصوص ( شامل گوشت گوساله، کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a classic for a reason: A classic refers to something nosta ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy breezy: آرام، خونسرد، راحت.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surprise me: 1. "Surprise me" is an idiomatic ex ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike while the iron’s sizzling: تا تنور داغه بچسبون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a plus: That's/It's a plus means it is a go ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smooth you out: بی خیالی طی کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right touch: It means looking at the level of ri ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better regulation executive: اجرای بهتر مقرارت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raw veggies: سبزی خوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horn rims: عینک شاخی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give my five: بزن قدش!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things go as they go: این جوری نمی مونه، این نیز بگذرد، چ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bathroom break: A bathroom break is when you and yo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top it all off: Used to indicate a final thing that ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an easy lay: هر جایی، هرزه،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give someone a rush: The act of forcing someone to leave ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hunt through: جایی را به قصد پیدا کردن چیزی زیرور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having a viewing: آیین تماشای مُرده پیش از خاکسپاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glazed eyes: چشم های بی حال، چشم های خسته.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stocky build: چهارشانه و توپُر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holiday cheer: The joyful and generous attitude ex ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and: هر کلمه معانی بی شمار و بلکه بی پای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubbery legs: پاهای سر شده، پاهای کرخت شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit someone: متوجه شدن، پی بردن، به خاطر آوردن،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spine: دوستان لطفا قبل از ارایه هر برابرنه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me know what you think: نظرت رو بهم بگو، دوست دارم نظرت رو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pure truth: حرف دل، حقیقت محض،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winter people: To sum it up Winter people are utte ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insert electric fire: شومینه دیواری ( توکار ) برقی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narrow one's eyes: It means to glare at someone, to lo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eventually: سیصد هزار نفر ترجمه کردند ( در نهای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crying jag: گریه بی اختیار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chocolate box: Used to refer to something that loo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big town: A densely populated urban area, typ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

case opening: پرده خور ( شکاف میان دو فضا در ساخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

millwork: کارهای چوبی آماده مانند: دیوار کوب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

four top: میز غذاخوری چهارنفره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wine topper: دربازکن بطری، چوب پنبه کش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coffered ceiling: انواع سقف کاذب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bar mop: دستمال آشپزخانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed rack: طبقه یا رف مشروبات، چهارچرخ حمل نان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unadventurous: کسالت بار، خسته کننده، ملال آور.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commercial kitchen: آشپزخانه صنعتی و تجاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk in refrigerator: یخچال سردخانه ای یخچال سردخانه ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wine steward: شرابدار، ساقی،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sommelier: هم معنا با: wine steward شرابدار، س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a lot off of mind: خیال کسی را راحت کردن، کسی را از نگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house wine: ارزان ترین شراب در فهرست شراب رستور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wallowing time: to spend time experiencing or enjoy ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a thought: Spoken used to say that someone has ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strong back: با دست پر برگشتن، قدرتمند ظاهر شدن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steel spine: تسلیم ناپذیر، با اعتماد به نفس، خست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rock ribbed: متعصب، سرسخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wine bar: ساقی گری، شراب داری، شغل و عمل ساقی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bubbly hair: موی بافته یا گیس شده به شکل حباب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

killer blue eyes: چشم های آبی مَکُش مَرگِ ما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piss about: بازی درآوردن، سیاه کردن کسی، بازی د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oldest profession: تن فروشی، روسپی گری، فاحشه گری. هم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shape of a wreath: تاج گل، حلقه گل.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone talked: کسی حرف زده، کسی زبان باز کرده، کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

figuring the odds: از احتمال رو به شانس آوردن، به بخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guardsman: در گذشته و به طور مشخص در دوره قاجا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nouveaux: تازه تاسیس، جدید، نو، تازه به دوران ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clamoring for attention: با داد و فریادو عصبانیت چیزی خواستن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uprush: موج یا جریان ناگهانی رو به رشد، حس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send someone mad: موجب آزار و عصبانیت کسی شدن to anno ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thought it out: If you think something out, you con ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weight percent: موضوعی را سبک و سنگین کردن، متناسب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not making sense: غیر منطقی، بی معنی و غیر منطقی این ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make rank: Ability to make decisions and take ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any moment now: وقوع اتفاقی در احتمال خیلی نزدیک، چ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheka: چِکا یا کمیسیون بایستار سرنام کمیسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

then and only then: You can use it when you are referri ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proper woman: کامله زن، زن کامل ( از نظر رفتار و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

national dress: لباس ملی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirndl: دیرندل یا دریندل: نام لباس سنتی زنا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my son: جوان، پسر. توسط یک فرد مسن به عنوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick over the traces: British English old - fashioned to ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be on account of someone: به خاطر کسی، به خاطر خشنودی کسی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wifely: وظیفه همسری، وظیفه شوهرداری.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bocksbeutel: واژه آلمانی قابل شمارش و مذکر ( با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home region: ولایت، زادگاه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldn’t have it: مترادف با: have none of; not or wo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thorough man: Someone who is thorough is always v ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thorough person: آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

here he is: Someone or something has arrived he ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overwrought state: صفت: به سیم آخر زد.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ersatz coffee: قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penetrating questions: سئوال های زیرکانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bigness: بزرگی از نظر اندازه، رتبه و مقدار.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trace the trail: ردپا، رد و نشان.

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های جلیل جعفری