پیشنهادهای ایمان ملت دوست (١٢)
میوه و سبزیجات یک فصل متضادش هم میشه Out of season
به شخصی گفته میشه که نمیتونه بعضی اعمالشو کنترل کنه مثلا compulsive shopper کسی که خرید کردن دست خودش نیست Compulsive gambler کسی که نمیتونه قمار نکن ...
ابزارآلات کوچک
در یک بازه زمانی کاری را زیاد انجام دادن Spending spree یعنی مثل ریگ پول خرج کردن Shopping spree
داشتن یک هدف مشخص و اینکه بدونی چی میخوایی انجام بدی
مغازه گردی .
داشتن مهارت خاص برای دیدن و یا پیدا کردن چیزی مثلا Have an eye for a bargain کسی که همیشه اجناس خوب و با تخفیف میخره و میدونه واسه تخفیف خوب کجاها ...
جست و جو و تلاش برای به دست اوردن و یا داشتن چیزی. البته اگه بصورت فعل استفاده بشه After sth مثل After a job After a jacket
تلاش خوب
نقش بر آب شدن
احساس غریبی کردن
دست خوش چیزی شدن . مثلا دستخوش مرمت شدن دستخوش تغییر شدن