تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چطور قراره، چطور باید، من از کجا ( قراره ) ، چطور انتظار میره، چجوری میشه یا میتونم، چطوری ممکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازشگرانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشیدگی عضله هست گرفتگی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

افزایش تدریجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امواج عظیم پرزور یا سنگین جزر و مد، طوفان امواج عظیم و کشنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین وجهه جنبه یا نمود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرده برداری کردن، آشکار کردن، فاش کردن، غلبه کردن، از چیز یا وضعیتی فرار کردن، نجات پیدا کردن، در رفتن، به پایان رساندن، با موفقیت تمام کردن انجام دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط کردن، هم زدن، ترکیب کردن، با آدما قاتی شدن ( به مفهوم همنشینی و همصحبتی ) ، توی دعوا قاتی شدن یا خود را وارد دعوا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درجه صنعتی ( سطح کیفی استاندارد و معیارهای صنعتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درجه صنعتی ( سطح کیفی و استاندارد معیارهای صنعتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متراژ، مساحت، اندازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ نقاشی، رنگ روغنی، رنگ تزئینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رمز ( عددی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای بابا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجب!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از جنبه مثبت تر فکاهیتر یا شادتر، از بعد فکاهیتر شوخ طبعانه تر طنز آمیزتر بسته به جمله و زمینه ای که هست خودتون راست و ریسش کنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احتیاط کردن، محتاط بودن، مواظبت کردن، مواظب بودن، نظارت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصولا Cruise through باید باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به راحتی و سهولت سفر کردن، به راحتی و سهولت انجام دادن یا به پایان رساندن، از جایی ( بدون توقف ) گذشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شتاب دادن یا گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ایجاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از برگشتن کسی ( به گرمی ) استقبال کردن، ( با آغوش باز ) پذیرفتن، ( با خونگرمی ) پذیرای بازگشت کسی بودن رسیدن بخیر که دوستان گفتن خوب بود ولی چون تو ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جز معنی شریک جرم این معنی رو هم داره: دوست صمیمی، رفیق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جریان زنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستیار، همراه، وردست، همتیمی، همکار، شریک، یار، رفیق ( به عنوان یاریگر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزنگاه خالی خیلی مناسبتره

پیشنهاد
٢

جای پرت و دوردست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

و اینا I’m sorry I haven’t called or anything متأسفم که زنگو اینا نزدم، ببخشید که تماس مماس نگرفتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوب پیش رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سردرگم شدن