پیشنهادهای رامین حقجو (٦٤)
١٢٦
١٠ ماه پیش
٠
به راحتی و سهولت سفر کردن، به راحتی و سهولت انجام دادن یا به پایان رساندن، از جایی ( بدون توقف ) گذشتن
١٠ ماه پیش
١
شتاب دادن یا گرفتن
١٠ ماه پیش
٦
ایجاد کردن
١٠ ماه پیش
١
از برگشتن کسی ( به گرمی ) استقبال کردن، ( با آغوش باز ) پذیرفتن، ( با خونگرمی ) پذیرای بازگشت کسی بودن رسیدن بخیر که دوستان گفتن خوب بود ولی چون تو ی ...
١٠ ماه پیش
٢
به جز معنی شریک جرم این معنی رو هم داره: دوست صمیمی، رفیق.
١٠ ماه پیش
١
بیرویه
١٠ ماه پیش
٣
مشوق
١٠ ماه پیش
-١
جریان زنده
١٠ ماه پیش
١
دستیار، همراه، وردست، همتیمی، همکار، شریک، یار، رفیق ( به عنوان یاریگر )
١٠ ماه پیش
٠
بزنگاه خالی خیلی مناسبتره
١١ ماه پیش
١
جای پرت و دوردست
١١ ماه پیش
١
و اینا I’m sorry I haven’t called or anything متأسفم که زنگو اینا نزدم، ببخشید که تماس مماس نگرفتم
١١ ماه پیش
١
خوب پیش رفتن
١١ ماه پیش
٤
سردرگم شدن
٢