دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
🔸 سر کیسه را شل کردن ↪️ "The project went way over budget, and the company had to�foot the bill�for the extra costs. " پروژه از سقف بودجه گذشت و ...
دلدادگی، دلباختگی، شیدایی، واله گی 💡 "he was in the grip of an obsession he was powerless to resist" او آنچنان در گیر یک دلدادگی ( شده ) بود که برا ...
- ناتمام گذاشتن / ماندن - نیمه کاره رها کردن 🟢 Their conversation was cut short by the arrival of more guests. گفتگوی آن ها با رسیدن مهمانان بیشت ...
🟢 رخوت، کرختی He tried to smooth over the awkwardness of the situation. او کوشید که رخوت آن وضعیت را تلطیف کند.
He hadn’t stirred from his chair all morning کل صبح از صندلیش جُنب ( جُم ) نخورده بود.
جدیدترین ترجمهها
علی رغم انتقادات، او یک دندگی می کرد.
چندین رهبر دینی پیش مقامات برای زندانی محکوم شده پادرمیانی کردند.