فرهادی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barnacle: در زیست شناسی هم بارناکل، کشتی چسب ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's done it: a. an exclamation of frustration wh ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recklessly: با بی تفاوتی ای که از روی بی مسئولی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prickle: a stinging feeling as if made by a ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: بدون دلیل مشخص

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake one's head: تکان دادن سر به معانی اکثرا منفی، م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blank out: 1. To unexpectedly forget something ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sting: one's eyes sting اگر توضیح مشخص و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus: A bonus is also any result that is ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mileage: the advantage that you can get from ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

porch: a covered structure in front of the ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

racing thoughts: افکار پریشان افکار مشوش ذهن شلوغ

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close in: فضای بسته فضای خفه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

venture: If you venture a question or statem ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip away: to pass out of existence The aftern ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groggy: گیج وویج اول صبح ها معنیه خواب آلود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chewy: لاستیکی ( برای غذا )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hurl: to hurl=to vomit http://www. idioms ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muck around: وقت تلف کردن بی هدف با چیزی سروکله ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip: A slip is a woman's undergarment wo ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ER: مثل وقتی که ما موقع حرف زدن چیزی رو ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

راز مسائل شخصی مسائل خصوصی

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

زندگی پستی و بلندی داره. ...

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

همه‌شون توی بازار هستن. Sweet Pota ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would've: می توانست بشود اما نشد دلش می خواست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devastating: اگه میزان آسیب خیلی زیاد باشه: کُشن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grainy: سطوحی که روشون شن، ماسه یا گردوخاک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swill: kitchen refuse and scraps of waste ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trail off: trail away/off. —used to say that s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appealingly: in a way that is attractive or inte ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delicate: خوش ساخت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set someone's teeth on edge: ( especially of a harsh sound ) cau ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flip one's lid: عقل از سرش پریده قاطی کرده تشتکاش پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap at sb's heels: If an animal is snapping at your he ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

god awful: افتضاح حال به هم زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

god awful: افتضاح حال به هم زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paranoid: خیال برش داشته توهم زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bun: مدل موی گوجه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with it: بجنب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

windless: هوای راکد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lo tech: رجوع شود به Low tech یا low technol ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hissed: با صدای آرام و عصبانی حرف زدن to sa ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scenting: بو کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paternoster: این آسانسورایی که در ندارن و مدام د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angle: انگیزه ی یک نفر از انجام یک کار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got someone wrong: to not understand someone. You've g ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get someone wrong: سوتفاهم شدن منظور کسی را بد فهمیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get someone wrong: سوتفاهم شدن منظور کسی را بد فهمیدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to make out: Not clear enough to be read Low in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waterway: جوی آب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buttercup: A boy who thinks he's the biggest g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buttercup: A boy who thinks he's the biggest g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buttercup: کلا به عنوان یه حرف قشنگ هم استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bet on: روی چیزی شرط بستن ریسک کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bet on: روی چیزی شرط بستن ریسک کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pace back and forth: to walk over and over the same shor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pace back and forth: دور خود چرخیدن دور اتاق راه رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: بدون دلیل مشخص

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nutbag: آدم عجیب و غریب دیوونه خل مشنگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slow walk: ( idiomatic ) To delay a request or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

churning: حرکت خروشان آب یا مایعات حرکت پرتلا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jerk away: 1. To pull back or away from someon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snatch at: to grab or try to grab ( something ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a mental note: to make a particular effort to pay ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mental note: چیزی رو توی مغزمون فرو کردن چیزی رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck with: گیر کسی افتادن از شر چیزی خلاص نشدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pressed tea: Compressed tea, called tea bricks, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pointedly: عمداً مستقیماً با دلخوری با طعنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: دست دست کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

would've: می توانست بشود اما نشد دلش می خواست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold together: to keep ( a group or organization ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

death throes: حالت احتضار پیش از مرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throe: death throes حالت احتضار قبل از مر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clean sweat: you've worked out, you've showered, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

living quarters: the part of a building where people ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

living quarters: the part of a building where people ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

court: to risk something unpleasant, espec ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root vegetable: ریشه های گیاهان که به عنوان سبزیجات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root vegetable: ریشه های گیاهان که به عنوان سبزیجات ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your head around: فهمیدن موضوعی سخت درک موضوعی پیچیده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get your head around: فهمیدن موضوعی سخت درک موضوعی پیچیده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your mind around sth: فهمیدن موضوعی سخت درک موضوعی پیچیده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: To take in is to observe, absorb or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: PHRASAL VERB If you take something ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a name to: to think of and say the name of ( s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you think you are doing here: Why are you in this restricted or f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep soundly: خواب عمیق یا خواب خیلی آرام و راحت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sometime later: It can either mean "distant future" ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your mind to: set/put your mind to sth to decid ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extravagantly: بستگی به جمله داره: حسابی زیادی بیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seethe: جوش آوردن از عصبانیت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butter soft: Having an extremely soft, smooth te ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sharp featured: چهره ای که تمام اجزاش کاملاً مشخص و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warily: In a way that shows a lack of trust ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an effort: to do something even though you do ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in favor with: مورد علاقه ی کسی بودن مورد توجه کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the bird has flown: مرغ از قفس پرید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chewy: لاستیکی ( برای غذا )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

veer off: تغییر جهت دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veer off: منحرف شدن از مسیر اصلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bare: 1. WITHOUT CLOTHES not covered by c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heel over: خم شدن و کج شدن به یک طرف ( مخصوصا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rank amateur: A person who is completely inexperi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crouch: نشستن روی پنجه های پا چمباتمه زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crouched down: نشستن روی پنجه های پا چمباتمه زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happen along: To appear, arrive, pass, or come up ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quick witted: معادل دیگه ای برای این کلمه، quick ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quick witted: معادل دیگه ای برای این کلمه، quick ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quick intelligence: quick witted رو سرچ کنید.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hover on the edge of something: hover on the brink/edge/verge o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard pressed: used for saying that something is d ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know better: بدونی نباید یه کاری رو بکنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

register on one's face: Of an emotion or mental process, to ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fool: you fooled me خرم کردی گولم زدی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brace oneself for: خود را برای کار ناخوشایند یا سختی آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rear back: To jerk or pull backward and stand ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

verisimilitude: صحنه سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what if: There is no point in what - ifs این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brace: To score a 'brace' means that you h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peel back: To remove something partially or fu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peel back: To remove something partially or fu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

destined for: destined for failure محکوم به شکست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by any stretch of the imagination: به هیچ وجه هیچ جوره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a look: "Giving someone a look" means looki ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

racing thoughts: افکار پریشان افکار مشوش ذهن شلوغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: . . . , if come to that اگه کار به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snatch: sleep in snatches تکه تکه خوابیدن م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that makes one of us: Sarcastic way to tell someone you d ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that makes one of us: Sarcastic way to tell someone you d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll eyes: رجوع شود به roll your eyes

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll eyes: رجوع شود به roll your eyes

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll your eyes: to move your eyes around in a circl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duck: duck behind sth or someone پشت کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurt: دلشکسته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's done it: a. an exclamation of frustration wh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excitement: معنی منفی هم داره: اضطراب، پریشانی، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with no warning: رجوع شود به without warning

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swing at someone: to try to hit someone https://dicti ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full out: with maximum effort or speed https: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full out: with maximum effort or speed https: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap decision: A decision made hastily, recklessly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likely: Apparently suitable; promising. ‘a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's wish: to get what one wished for https:// ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half again as: half again as much/many/tall/long ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unlikely: unlikely adjective ( NOT EXPECTED ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geas: ( in Irish folklore ) an obligation ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geas: ( in Irish folklore ) an obligation ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roar: roar of fire تنوره ی آتش غوغای آتش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fend off: دست به سر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any number of: several or many https://www. collin ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hush fell over: A sudden silence occurred ( among t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play around: to behave in a silly way: Stop play ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the work of a moment: the work of — PHRASE A task occupyi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in snatches: In or for brief periods of time. I ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no fool: someone is no fool someone is not e ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on one's arm: holding one's arm He showed up at t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost in translation: Of a word or words, having lost or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lost in translation: Of a word or words, having lost or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spare: spare someone's life : to choose no ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will oneself to do something: You are forcing yourself to do or a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haunted: showing signs of worry or anxiety: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurl: to hurl=to vomit http://www. idioms ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring up short: to cause ( someone ) to stop sudden ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high hopes: a strong feeling that something goo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high hopes: a strong feeling that something goo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throaty: صدای توگلویی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

share a bite: “Give me a bite. ” This sounds impo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shake one's head: تکان دادن سر به معانی اکثرا منفی، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tendril: something suggestive of a tendril c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tendril: something suggestive of a tendril c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prickle: a stinging feeling as if made by a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

click beetle: سوسکی از خانواده ی Elateridae خیلی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick into gear: If something kicks into gear, it ge ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dig at someone: 1. verb Literally, to poke or prod ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peek through: 1. To peer, glimpse, or glance thro ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plunge in or on: to start talking or doing something ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

should: used when referring to a possible e ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glory in: to feel or show that you are very p ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just another day: Another in a series of typical, ord ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train: keep your eyes trained on something ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criss cross applesauce: چهارزانو نشستن ( بیشتر بچه ها ازش ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

military precision: with military precision if you do s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man cave: a part of a house, or a small build ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

man cave: a part of a house, or a small build ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get over with: قال قضیه را کندن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave it to: leave it to somebody ( to do someth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming soon: What Does it Mean if a Property is ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grimly: in a way that is without hope ناامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grimly: in a way that is without hope ناامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

croak: to make a deep harsh sound صحبت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ER: مثل وقتی که ما موقع حرف زدن چیزی رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secretary: :School secretary At most schools, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

team building: the process of encouraging members ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های فرهادی