پیشنهادهای مهسا امینی (٣١١)
Language forms deal with the internal grammatical structure of words and phrases as well as the word themselves. - در بحث زبان شناسی به گرامر ( دست ...
Don’t let on لو نده
عامل حاکم والی
- صورت - چهره
لیگ برتر خلیج فارس یا لیگ برترفوتبال ایران؛ بعد از لیگ آزادگان در تاریخ : ۱۱ آبان سال ۸۰ با حضور چهارده تیم به طور رسمی آغاز به کار کرد. در حال حا ...
- زبان اولیه که دیگر زبانها از آن به جود آمده اند.
در علم زبانشناسی: نوعی تغییر در صداهای موجود در یک زبان که در طول زمان تغییر کرده اند. اضافه کردن یک صدا ( حرف ) به ابتدای یک کلمه مانند: spirtus ...
در علم زبان شناسی: نوعی تغییر در صداهای یک زبان که در طول زمان به وجود می آید. اضافه کردن صدا ( حرف ) به وسط یک کلمه مانند: spinel - - - - - > sp ...
- غرابت : پیچیدگی - قرابت : نزدیکی
- دستورالعمل های هدایت، کنترل و استفاده از سخت افزار برای انجام کارهای معین است.
- تجهیزاتی که از ترکیب سخت افزار و نرم افزار به وجود می آید. به عبارتی؛ آن دسته از قطعات سخت افزاری که روی آنها نرم افزار نوشته شده است . مانند Rom
- مجازات - کیفر
- نام درختی است در آسمان هفتم که آن را سدره المنتهی گویند
- دنباله
- چاقوی فلزی نوک تیز - تیغ جراحی
- امضا کردن نامه و فرمان
در زبان شناسی : - افزایش معنایی مخالفِ ( کاهش معنایی underextention )
در علم زبان شناسی : 'واژه نگاشت' - when symbols come to be used to represent . word in a language - نشانی واحد که نماینگر یک واژه است . مثل خط می ...
- قید و شرط - نکته
نسر : کرکس نصر: یاری نثر:مقابل شعر ، پراکندن
- عقد جعاله یعنی: انسان قرار بگذارد در مقابل کاری که برای او انجام می دهند؛مالی معینی را بدهد. به کسی که این قرار را می گذارد ( جاعل ) و به کسی که ک ...
- شجاعت
is an approach to linguistics which studies how a language changes over a period of time , also called ( historical linguistic )
- خلل
- اضافی - مازاد - زیادی
- طوفان - هیجان - سروصدا
- ملامت - وقیعت
فُشار: بیهود گویی فِشار: فعل امر از مصدر فشردن
طاس: آویزه ای از طلا و نقره تاس:کاسه ی مسی
- اثیر:کره ی آتش - اسیر: گرفتار - عصیر: آب میوه
- خلیده - خسته - آزرده
نطع/سماط/خوان - - - - - >سفره
- راغ/تیه/ هامون/ بادیه - - - - >بیابان
طیلسان واژه عربی ( معرب یا واژه دخیل ) که برابرِ فارسی آن ( تالشان ) به معنای ؛ جامه بلند و گشاد ، ردا
- نوعی نیزه ی کوچک زوبین
- تسمه - ریسمان فتراک: تسمه و دَوالی که از پس و پیش زین اسب می آویزند - ترک بند چرم و پوست
- عدلیه یارغوچی: قاضی
- ناامیدی - بی نصیبی - مایوس - خایب
- هم نشین
- اجازه حضور پیدا کردن
سُفت: دوش و کتف
- قر دادن - جاسازی
- انواع
- فرمان بردن
- دور شمردن
- کیسه ی پول
- عقب - پس - پشت
- چماق - گرز بزرگ
- احمق
- رشته - نخ