دانیال

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
dispropertionate١٩:١٣ - ١٤٠١/٠٣/١١بی تناسب برای مثال چیزی که خیلی بزرگتر یا کوچکتر از چیز دیگریست و به آن نمیخوردگزارش
0 | 0
spark anger١١:٢٠ - ١٤٠١/٠٣/٠٧موجب خشم و عصبانیت شدن. گاهی هم بمعنای صدای کسی یا چیزی رو در آوردنگزارش
0 | 0
debt free١٠:٥٥ - ١٤٠١/٠١/٢٢بدهکار کسی نبودن، مقردض نبودن The family business is healthy and comepletely debt_freeگزارش
0 | 1
throwback١٣:١١ - ١٤٠١/٠١/٢٠به یاد، زمانی که ( مربوط به گذشته ) برگردیم به زمانی که Throwback to when danny roasted john to his faceگزارش
12 | 0
silver platter٢٣:٤٩ - ١٤٠٠/١٢/١٧یک اصطلاح آمریکایی بمعنای باد آورده، در بعضی موارد بمعنای انتظار زیادی داشتن، حاضر و آماده هم معنی میده she did no work at all, expecting everything ... گزارش
5 | 0
mandate٠٩:٣١ - ١٤٠٠/١٢/٠٥الزام، الزامی اجبار، اجباری دستورالعمل هایی که حتما باید رعایت شوند تا یک فرد یا افرادی درون جامعه یا یک سازمان فعالیت کنند.گزارش
5 | 1
the power elite٠٨:٥٧ - ١٤٠٠/١٢/٠٥در کشور های ابر قدرت، به کسانی که موقعیت های بسیار مهم سیاسی ، نظامی و اقتصادی رو تصاحب کردن، گفته میشه.گزارش
0 | 0
climate summit١٢:٣٨ - ١٤٠٠/١١/٢٩نشستی که سران کشور ها در مورد و محیط زیست و آب و هوا در سارمان ملل بر گزار میکنندگزارش
9 | 0
totalled١١:٤٢ - ١٤٠٠/١١/٢٩بالغ بر، سر جمع، مجموعا The destruction totalled 166 squar milesگزارش
2 | 0
lay٢٣:١٨ - ١٤٠٠/٠٤/٠٨قرارداشتن، وجود داشتن، واقع شدن the continent of atlantis was an island which lay before the great floodگزارش
9 | 1
shove١٥:٣٧ - ١٤٠٠/٠٢/١٤بمعنای قراردادن یا جای دادن نیز هست sometimes it's really hard to shove a story in a four_minute song گاهی اوقات قرار دادن یک داستان درون یک آهنگ چه ... گزارش
5 | 0
rock١٢:١٠ - ١٣٩٩/١١/٠١به معنای جنب و جوش، به وجد آمدن و شادی کردن نیز هست ( بیشتر در موسیقی راک ) . همچنین گاهی معنای تکیه کردن هم میده.گزارش
18 | 1
wreak havoc with something٢٢:٥٨ - ١٣٩٩/٠٩/٢٧به معنای اعتراض کردن هم هست. نشان دادن خشم و نا رضایتی نسبت به چیزی. گزارش
9 | 0