Shirinbahari - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

florid: having a red or flushed complexion. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guffaw: قهقه. خنده ی بلند We guffawed at wh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confectionary: قنادی chocolate and fudge are made ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep a low profile: جلب توجه نکردن. آفتابی نشدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peckish: گرسنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

divertissement: سرگرمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

last resort: چاره ی دیگری نداشتن I 'll take it a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

iron out: راه حل. پیدا کردن راهی برای پایان ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gung ho: بسیار هیجان زده. بسیار مشتاق

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abscond: فرار از قانون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crunch number: حساب کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick me up: انرژی زا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rule of thumb: روش مورداستفاده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bilk: کلاه برداری government waste has bi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hang of sth: لِمش دستت میاد. To learn how to do ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

juggle: هم زمان چندکار در برنامه ی خود گنجا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tall order: به سختی به هدفی رسیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peckish: گرسنه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on a shoestring: پول بسیار ناچیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gung ho: بسیار هیجان زده. بسیار مشتاق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make whole: سالم. تعمیر کردن You have been made ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crunch number: حساب کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all hands on deck: همکاری گروهی مورد نیازه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make whole: سالم. تعمیر کردن You have been made ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that makes two of us: منم همین طور. Me too. So do I

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the bubble bursts: تو ذوق کسی زدن. دوره ی خوشی و موفقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the bubble bursts: تو ذوق کسی زدن. دوره ی خوشی و موفقی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy lifting: کاری که به تلاش. منابع و توجه زیادی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heavy lifting: کاری که به تلاش. منابع و توجه زیادی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody the once over: سریع کسی را برانداز کردن. نگاه اجما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give somebody the once over: سریع کسی را برانداز کردن. نگاه اجما ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peg sb as sth: فلانی شخصیت خاصی داره. فلان شرایط و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doa: DEAD ON ARRIVAL از قبل مرده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bent on sth: مصمم برای انجام کاری مخصوصا کار بد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peg sb as sth: فلانی شخصیت خاصی داره. فلان شرایط و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subscribe to sth: حمایت کردن از یک نظریه. موافقت. حما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rule out: غیرممکنه این اتفاق بیفتد. حق شرکت د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slap on the wrist: مجازات بسیار کم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bent on sth: مصمم برای انجام کاری مخصوصا کار بد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our number is up: کلکمون کندست. کارمون تمومه. می میری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subscribe to sth: حمایت کردن از یک نظریه. موافقت. حما ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't rub it in: این قدر به رخ ما نکش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch 22: مسئله بغرنج. معمای پردردسر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a hole: راه را باز کنید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a slap on the wrist: مجازات بسیار کم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

point taken: قبول دارم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

our number is up: کلکمون کندست. کارمون تمومه. می میری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no snitching: چغلی نکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't rub it in: این قدر به رخ ما نکش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let 's not bullshit each other: بیا شرو ور تحویل هم ندیم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a hole: راه را باز کنید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make mincemeat out of sb: کسی را در بازی یا جنگ یا بحث شکست د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i buy it: موافقم. قبول دارم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut out for sth: برای کاری ساخته شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point taken: قبول دارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it doesn't add up: با عقل جور در نمیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no snitching: چغلی نکن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my nose is bunged up: دماغم گرفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let 's not bullshit each other: بیا شرو ور تحویل هم ندیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pelt down: بارش سنگین The rain was pelting dow ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make mincemeat out of sb: کسی را در بازی یا جنگ یا بحث شکست د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get back to basics: از اول شروع کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out for sth: برای کاری ساخته شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fritter away: هدر دادن پول یا زمان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my nose is bunged up: دماغم گرفته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chuck something away: دور انداختن. از شر چیزی خلاص شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pelt down: بارش سنگین The rain was pelting dow ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drone on: سخنرانی طولانی Tom was droning on a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get back to basics: از اول شروع کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

totalled: داغون شدن. آهن پاره شده The car was ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fritter away: هدر دادن پول یا زمان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

touchy feely: احساساتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chuck something away: دور انداختن. از شر چیزی خلاص شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

xmt: Excuse my type ببخشید اشتباه تایپ ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drone on: سخنرانی طولانی Tom was droning on a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bodega: فروشگاه محلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

totalled: داغون شدن. آهن پاره شده The car was ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oink out: پر خوری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touchy feely: احساساتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach a verdict: توافق دادگاه برای تصمیم گیری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

xmt: Excuse my type ببخشید اشتباه تایپ ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on parole: آزادی تنها با شرط خاصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bodega: فروشگاه محلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lithe: لاغر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awol: Absent without leave بدون اجازه رفت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bedlum: غوغا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deuce: 1. شیطان2. دو نفر پاسور باز 3. دو د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gusto: شور و نشاط

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oink out: پر خوری کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jubilant: شاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reach a verdict: توافق دادگاه برای تصمیم گیری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

austere: زندگی ساده. ریاضت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on parole: آزادی تنها با شرط خاصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vapid: بی روح

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alacrity: چابکی. نشاط

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dawn of time: آغاز آفرینش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skirmish: دعوا رقابت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on a tight leash: 1. با دقت زیر نظر گرفتن یا کنترل کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harbinger: قاصد. پیام رسان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on your six: پشت سرت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

asperity: خشونت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whac a mole: استعاره از کار تکراری و بیهوده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

urbane: مودب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feisty: حساس. پرخاشگر. مصمم. شجاع. سرزنده Y ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maudlin: احساساتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amped: هیجان زده She is so amped to see he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demur: اعتراض کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap your head around something: درک مطلب دشوار و پیچیده Can you war ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disciple: مرید

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tete a tete: گفت و گوی صیمانه دو نفره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lithe: لاغر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bauble: بدلیجات. اسباب بازی I really like m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bedlum: غوغا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parvenu: تازه به دوران رسیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gusto: شور و نشاط

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ritzy: پر زرق و برق. شیک This is a real ri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jubilant: شاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inquire into sth: اطلاع کسب کردن He is inquiring into ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decorum: ادب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put somebody up: اجازه بدهید کسی در خانه تان بماند C ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facade: ظاهر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aos: All options stink هیچ راه حلی وجود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

austere: زندگی ساده. ریاضت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sharped up: لباس رسمی پوشیدن You are totally sh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flabbergasted: مبهوت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your finger on it: شرایط غیر عادی. دقیقا مشکل را نفهمی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vapid: بی روح

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frisk: بازرسی بدنی با دست We were frisked ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsidy: کمک هزینه یارانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be gunning for somebody: کسی را به دردسرانداختن. از کسی انتق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn of time: آغاز آفرینش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dropping hints: به صورت غیر مستقیم ارتباط برقرار کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on a tight leash: 1. با دقت زیر نظر گرفتن یا کنترل کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disparaging comentes: پیشنهاد منفی ومُخرب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on your six: پشت سرت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i see your point: منظورت را متوجه می شم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whac a mole: استعاره از کار تکراری و بیهوده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on fire: 1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feisty: حساس. پرخاشگر. مصمم. شجاع. سرزنده Y ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same ol same ol: مثل قبله فرقی نکرده I 'm getting ti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amped: هیجان زده She is so amped to see he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blab: پرحرفی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheesy: احمقانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of dodge: فلنگا بستن. در رفتن. فرار کردن He ' ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss the point: اصل مطلب را نادیده گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap your head around something: درک مطلب دشوار و پیچیده Can you war ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tete a tete: گفت و گوی صیمانه دو نفره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bauble: بدلیجات. اسباب بازی I really like m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parvenu: تازه به دوران رسیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peg: غیبت کسی را کردن Kim is always pegg ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ritzy: پر زرق و برق. شیک This is a real ri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hick: روستایی و بی سواد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll up: رسیدن We rolled up at the same time ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inquire into sth: اطلاع کسب کردن He is inquiring into ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wear off: به تدریج ناپدید یا متوقف شدن The ef ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beat up: چند بار و محکم کتک زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leak out: افشا شدن. برملا شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put somebody up: اجازه بدهید کسی در خانه تان بماند C ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shut off: قطع کردن آب و برق و گاز The water ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aos: All options stink هیچ راه حلی وجود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sharped up: لباس رسمی پوشیدن You are totally sh ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flagged: دست گیر شده. بازداشت شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put your finger on it: شرایط غیر عادی. دقیقا مشکل را نفهمی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chop chop: دست بجنبون. Hurry up

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frisk: بازرسی بدنی با دست We were frisked ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be gunning for somebody: کسی را به دردسرانداختن. از کسی انتق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whack job: آدم بسیار عجیب. عصبانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dropping hints: به صورت غیر مستقیم ارتباط برقرار کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disparaging comentes: پیشنهاد منفی ومُخرب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i see your point: منظورت را متوجه می شم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ulterior motive: دلیل پنهانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fad: مد شدن. Trend There was a fad for w ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand me down: دست دوم they received hand - me - d ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on fire: 1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear the air: کدورت ها را کنار گذاشتن. آشتی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cinch: آسان This is such a cinch work to d ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the spot: رضایت بخش. درست همونیه که می خواستم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same ol same ol: مثل قبله فرقی نکرده I 'm getting ti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be at odds with: He is at odds with his boss مخالفت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blab: پرحرفی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charter: کرایه کردن. پول بابت پرواز یا کشتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of dodge: فلنگا بستن. در رفتن. فرار کردن He ' ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

snap out of it: Force yourself to stop feeling sad ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abnegation: فداکاری

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snap out of it: Force yourself to stop feeling sad ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disenfranchise: محروم از رای دادن, محرومیت حقوقی

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sinuous: پرپیچ وخم

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obtuse: کند ذهن

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

مدال‌های Shirinbahari