بهروز مددی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

part of town: محدوده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mix: جور در اومدن gas and electric don't ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for fuck's sake: گندش بزنن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treaty: صلح مثال : against the treaty = علی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tinker: scum tinker = آشغال پایین شهری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

informed: informed consensus اجماع صاحبنظران ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consensus: اجماع informed consensus = اجماع صا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ring the bell: آشنا بودن باعث یادآوری چیزی شدن Doe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring the bell: آشنا بودن باعث یادآوری چیزی شدن Doe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bucket: I had to take half the kid away in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correspondence: نامه نگاری correspondence courses د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsanctified: پلید un - sanctified charlatan شارل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsanctified: پلید un - sanctified charlatan شارل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

constabulary: شهربانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constabulary: شهربانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impeccable: معتبر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gallows: چوبه دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gallows: چوبه دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stigmata: به صلیب کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

premonition: دلشوره حس شوم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grease someones palm: سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن زیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grease someones palm: سبیل کسی را چرب کردن رشوه دادن زیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriate: appropriate ministers وزرای مربوطه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burden: بار مسئولیت بار سنگین زندگی فشار زن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appeal to voters: ( سیاست های ) جذب رای دهنده‎گان The ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garotte: ( شیوه ی ) خفه کردن They have a lon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: با حال They seem nice به نظر باحال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsteady: آشفته you look a little unsteady یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paddy: irregular paddies چریک های ایرلندی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shalom: تو مکالمات عامیانه بیشتر به معنی "ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

racketeering: باجگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

racketeering: باجگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protection: معنی عامیانه در تعریف شماره 4 قل چم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nut: سرسخت در اصطلاحات عامیانه He was a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impound: توقیف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impound: توقیف کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put their own lock: مهر و موم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hound: سگ شکاری A pack of baying hounds یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiefly: عمدتا، بیشتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chiefly: عمدتا، بیشتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

delicate: دقیق حساس ظریف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exceedingly: بی اندازه فوق العاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exceedingly: بی اندازه فوق العاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigid: جدی سختگیر خشک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

legitimate: قانونی مشروع توجیه پذیر موجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under: به موجب، بر اساس "Under the “pollut ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: کوتاه آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incompetent: درماندگی suddenly, I feel incompete ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afraid: ( یک معنی عامیانه ولی قشنگ ) واهمه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authority: منبع موثق I have it on a very good ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resolution: New Year's resolutions آرزوهای سال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behave: مؤدب بودن behave yourself = مؤدب با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inflict: وارد کردن تلفات inflict no casualti ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outhouse: توالت عمومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jackdaw: کلاغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

threshing: خرمن کوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insubordinate: insubordinate fool کله پوک نافرمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minion: نوکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vanquish: شکست دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pit of hate: چاه سیاه نفرت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fail: نا امید کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wary: be wary مراقب باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shogun: سلطان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slay: از بین بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capacious: جادار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

posse: دسته جایزه بگیرها گروه جستجو گروه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posse: دسته جایزه بگیرها گروه جستجو گروه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bop: 1 - سبکی از موسیقی جاز که شامل بی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excrement: fecal excrement = فضولات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excrement: fecal excrement = فضولات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chasing flying pigs: توهم زدن Sometimes he's chasing fly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forge: 1 - کارگاه آهنگری، کوره آهنگری ( اس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simmer: فروکش کردن عصبانیت جوشیدن ( در مورد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for a living: برای گذران زندگی، برای امرار معاش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a living: برای گذران زندگی، برای امرار معاش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's it like: ?what is sb/sth like :something y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's it like: ?what is sb/sth like :something y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disinterest: بی تفاوتی بی علاقگی، علاقه نداشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zoology: جانور شناسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early age: at a very early age = در سنین خردسا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bilingualism: the fact of being able to use two l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bilingualism: the fact of being able to use two l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diabetes: مرض قند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restraint: احتیاط Lack of restraint = عدم احتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

requirement: پیش نیاز sociology requirement = پی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fund raiser: مراسم خیریه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

senior: دانشجوی سال چهارم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hog: حریص، شکمو، پرخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enormity: ( این کلمه بیشتر در مورد گذشتن از م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ceased to exist: از بین رفتن، مردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ceased to exist: از بین رفتن، مردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reincarnate: زندگی دوباره یافتن *** این کلمه نشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reincarnate: زندگی دوباره یافتن *** این کلمه نشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hoax: یک شوخی کاملا استادانه حقه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw a pension: حقوق بازنشستگی دریافت کردن At the a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the fifth: to refuse to answer questions about ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the fifth: to refuse to answer questions about ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spore: هاگ تخم قارچ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pastiche: استقبال، تقلیدنمایی، چندسرچشمگی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pastiche: استقبال، تقلیدنمایی، چندسرچشمگی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

budding: beginning to develop or show signs ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rowdy: شلوغ و پر سر و صدا ( در مورد مکان ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for someone’s liking: if something is too expensive, too ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypermetabolism: افزایش سوخت و ساز بدن ( متابولیسم ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roger that: ( used especially in radio and sign ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold off on: to decide that ( something ) will h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold off on: to decide that ( something ) will h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold it: to go no further : to stop اصطلاح: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

splat: شالاپ عامیانه: پخش شدن کف ( زمین، خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

splat: شالاپ عامیانه: پخش شدن کف ( زمین، خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intercalary: سال کبیسه درج شده ( مندرج ) میان گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here goes: said just before you do something b ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fragmentation bomb: بمب خوشه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sophistication: 1 - پیچیدگی مثال: the engine's soph ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doorknob: دستگیره‎ی در، چفت در

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

physical evidence: شواهد فیزیکی، شهود عینی مثال: ?Is t ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های بهروز مددی