پیشنهادهای آزاده (٤,٤٧٧)
فرار ( از جایی ) ( به ویژه پس از ارتکاب جرم ) - The prisoners made their getaway at night. - زندانیان فرارشان را در شب انجام دادند. - The crim ...
grumpy= Being grumpy or moody صفت تفضیلی: grumpier صفت عالی: grumpiest بدخلق، ترشرو
Attraction or approval
سه حالت نوشتاری دیگر این لغت pardi و pardy و perdie است. به خدا ( سوگندی نه چندان محکم ) ، به راستی، واقعاً - Pardie, he is always punctual and ...
Old call for newspapers
( عامیانه ) آدم خل وضع ( عامیانه ) رجوع شود به: wacky
مثبت، تصدیق آمیز ( پاسخ و عبارت و غیره ) - She gave an affirmative response to the invitation. - او به این دعوت پاسخ مثبت داد.
مگر آنکه، جز اینکه، مگر، الا این که، تحت هر شرایطی غیر از، علی رغم این که، اگر - Man is doomed unless war is abolished. - بشر محکوم به فناست؛ مگر ...
( عامیانه ) چرند، شر و ور - Don't crap around like this! - این جوری وقت خودت را هدر نده!
کسی که گیج و حواس پرت باشد، منگ، خنگ - I'm a bit of a ditz sometimes, a bit forgetful. - من گاهی کمی خنگ و حواس پرت می شم. - She's really funn ...
رایج ترین حروف ربط دوتایی شامل موارد زیر می شود: both/and whether/or either/or neither/nor not/but not only/but also
وابسته, تابع, محتاج, موکول, مربوط, نامستقل
صریح بی پرده
بی تدبیر
benches جای ویژه - کرسی قضاوت - کرسی قضاوت
واکنش بیش از حد
متلک ( اسم ) کسی را دست انداختن ( فعل ) شوخی کردن ( فعل )
هر یک از دو تا
فقیر, ناچیز, غریب, مستمند, معدود, محتاج
در صحبت های عامیانه : الاغ، خر
هاپو، سگ مانند، سگ خو، بدخلق
برنزه
عقب نشینی کردن بشین سرجات بکش کنار
سر نوشت ساز، بسیار مهم
شامل بودن
آگاه