یاور منصوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feral: to go feral= شدیده عصبانی شدن. وحشی ...

١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwary: بی احتیاط = incautious = reckless = ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lockdown: lock down در استرالیا و انگلیس به ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulation: بازیچه دست کسی شدن. دست انداختن it ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having joint: having joint'' means someone used s ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sniffer dogs: سگهای ردیاب مثلا سگهای مرده یاب. زن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wig out: ا ذیت شدن . ناراحت شدن مورد نکوهش ق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz: کیف بردن. سرمست بودن. احساس خیلی خو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

booze: example: he hasn't had booze in age ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting on the booze: becoming drunk مست شدن - مست بودن s ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

race based discrimination: تبعیض نژادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

severe criticism: انتقاد شدید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

christ sake: در لغت مشابه God's sake یا heaven's ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reputation: در اسلنگ و محاوره بصورت rep بکار می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch: بازداشت کردن what'd they pinch you ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criticize: در عامیانه انتقاد کردن با کلمه bag ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

brewing: در شرف وقوع

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tempest: بلبشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narcotic: narcotic=smack کلمه smack رو در محا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narcotic: narcotic=smack کلمه smack رو در محا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

martyr: جان نثار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piss off: to piss someone off= to grieve somo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piss off: piss off= fuck off = get lost= گم ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piss: piss بصورت صفت در محاوره به معنای ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vague: دودل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vague: دودل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over budget: یعنی از بودجه تعیین شده فراتر رفتیم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abide: در محاوره استرالیا: to stick around ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: درست مثل این میمونه که عجله دارین e ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: به نظر میرسه که

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call the shots: دستور دادن. هر چی گفتن و همان شدن. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call the shots: دستور دادن. هر چی گفتن و همان شدن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give someone the heavy: با کسی سرسنگین شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ballistic: to go ballistic=عصبانی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feral: to go feral= شدیده عصبانی شدن. وحشی ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های یاور منصوری