پاسخ‌های Sm (٨٩٢)

این واو ،واو معدوله است و خوانده نمیشود  مانند خواهد،  که خواهد نوشته میشود و  خاهد خوانده میشود

افعال باری، افعال خداوندی ،فکر کنم کارهایی  که انجام دادنش از  حوصله و توان  بشر خارج باشد،مثل زنده کردن،خلق کردن،

دست کم دوستیم،حداقل دوستیم ،

فرسایش ،فرسودن،تضعیف کردن، از بین بردن، فرسایشی،به مرور زمان،کم کم و به تدریج ضعیف کردن و از بین بردن

حقیقت  ،اصل، واقعیت ،درون،ته چیزی،مغز ،ریشه،جوهر،ماهیت،چگونگی، فکر کنم اینجا  منظور  عمق و معنی   باشد

فکر کنم راهی باشد که محیط  بست رو به فضای ازاد وصل میکنه ،شاید بشود گفت   راه دررو ،

تنیدن ،تافتن ،بافتن،پیچیدن،نسج کردن،در لغتنامه دهخدا باید باشد

ابا و  امتناع نمیکرد ،،خود داری  و پرهیز نمی کرد،باکی نداشت

گویش،بن مضارع+ ش،اتکا مصدر عربیست

 ،رسلهم، پیامبرانشان،پیامبران خود را

این سروده راز و نیاز با خداوند است    میگوید  گاهی خدا را آشکارا در  تکه ای ابر میبینم و  بدو سجده میکنم  ،در  درخت قامت او حیران میشوم   یا در سختی سنگ میبینم ...

کم و بیش آزادی داشتن

سربلند صفت مرکب است و سربلندی (سربلند بودن)حاصل  مصدر  است

در اضافه بیانی یا بیانیه کار مضاف الیه،  اشکار کردن نوع یا جنس مضاف  است  ،  کفش چرمی ،کفش مضاف و چرمی مضاف  الیه که چرمی  بودن جنس کفش را بیان میکند، حکومت اسلامی، که اسلامی بودن نوع حکومت را بیان میکند،و کاربرد   این نوع اضافه در زبان فارسی و عربی  یکسان است

طارم ،به چم مکان  سقف دار، میگوید یک خانه ام  بس است چون باید در اندیشه بنای دیگر باشم وقتی زندگی نا  پایدار  است    و   بافدم  باید   گذاشت و  تهیدست  گذشت منظور قناعت است و خرسندی  و پرهیز از حرص طمع

یار صافی و مخلص ،یار وفادار ،باید لقب ابوبکر باشد،

ده تن »در اینجا میتواند  مونث  یا مذکر ،قوی یاضعیف،پیر یا جوان باشد ، و ده مرد»ده  یا ده‌ها مرد سرپنجه است میگوید  قدرت   هم اندیشی ده نفر   آدم عادی برابر     با  قدرت بازوی ده یا ده‌ها مرد زورمند است

فکر کنم منظور شما  نخ ریسی یا کلاف کشی«filature»باشد

امرداد درست است

امرداد  به چم  نامیرا  و جاوید است خلاف مرداد الف نشانه نفی است در واژه هو به چم خوب و آهو به چم ناخوب الف نشانه نفی است

درود اوصیا جمع وصی است

۱.دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم ،افرینش ادبی،۲. دوستان ، فردا كلاس ادبيات ديرتر شروع مي شود .ایجاد ارتباط و هدف انتقال خبر  است.

صورت پایه شکوفه و پسوند« ها» که نشانه جمع است تصریف

آنگونه  افتادیم که نمیتوانیم برخیزیم یا توان  بلند شدن نداریم

همین عالم است عالم ماده

درود حرف «ی  » است.

فکر میکنم پرورش دهندگان،تربیت کنندگان ،،مربیان باشد

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست  #نه هر که سر بتراشد قلندری داند میگو ید سر تراشیدن از آیین قلندران  است  که در برابر دوری و پرهیز  از هر  صفت مذموم و ناپسند   تار مویی از سر  می سترند و  نمیشود تنها با تراشیدن مو قلندر شد 

از عالم نیستی به عالم هستی آمدن ،متولد شدن

ناسازگاری دوچیز یا دو کس باهم

مسیحی یا نصرانی ،،عابد و روحانی  نصرانی

درود  برداشت  جناب باقری در باره ریشه اتفاق  که البته بسی آزموده تر از بنده در  گفتار  عربی هستن  درست مینماید  رأی من بر این است که اتفاق در بنیاد اوتفاق بوده که بر ...

قید مختص ،،و از لحاظ مفهوم  قید  تصدیق و تاکید باید باشد

میگوید از جنس  نرینه «مردان و پسران»هر کس  قامتش به اندازه تازیانه و بلند تر از بلندی  تازیانه بود کشتند منظور کسانی است که توان جنگیدن داشتن  

بی شک خداوند است  که همه از او و نیازمند اوست و او از همه بی نیاز

بی شک    لازمه زندگی کردن در اکنون خرسندی   از داشته ها و پذیرش آنچه پیش می  آید   باشد   که  بسی  بیگانه است با مردمان این روزگار ،،فکر میکنم   فقط دیوانگان صاحب متاعی چنین  طرفه و قیمتی  باشند.

خیلی ساده افتاب به گور همه ما  خواهد تابید 

دومی ندارد یا درگاه دیگری چون درگاه تو وجود ندارد 

آدام اسمیت خیلی هم نامیست  

به معنی گناه است