پیشنهادهای امین ثنایی (١٦٨)
این اصطلاح informal هست و به معنی راه نداره اگه به صورت formal بخوام بگم میگم There's no possibility of that
به ساختار Be compatible with sb با کسی سازگار بود I'm more compatible with my mom
Would rather = would prefer
Can't bear ( doing ) sth تحمل چیزی رو نداشتن
Loathe متنفر بودن
Detest متنفر بودن
Be mad about sth/ sb کشته مرده ی کسی/چیزی بودن دیوونه ی کسی یا چیزی بودن هر دو اصطلاح informal هستند She is mad about clothes او دیوانه ی لباس است.
قیدهای تشدید کننده
Keep to the rules از قانون پیروی کردن
Stick to the rules از قانون پیروی کردن
توضیح مفصل
مدیر بازاریابی
به صورت غیر رسمی به جاش میتونم از launch into
Drop out of به صورت غیر رسمیه ترک کردن دست کشیدن
هزینه ی چیزی را پرداخت کردن که به صورت formal میتونید بگید Bore the cost of. . . .
Board the aircraft ( formal ) =get on the plane سوار هواپیما شدن
میتونیم به جاش از Stay out of his way هم استفاده کنیم مثال Keep him out of our way
می تونیم اینارو هم بگیم که دومی رسمی تره Give my love to Send my regards to سلام مرا برسان
با فعل stands for میاد This acronym stands for. . . این سرواژه نمایان گر فلان کلمه است
قدرشناس ، قدردان اگر به ابتدای کلمه un اضافه شود antonym آن تولید می شود Ungrateful قدرنشناس
Be a bag of nerves خیلی مضطرب و عصبی بودن
At the last moment = at the last minute = at the eleventh hour دقیقه نود دقیقه آخر
Antonym: a quick meal
"Time is up" is correct. "Time's up" is also correct. Both mean exactly the same thing, and both are idiomatic, as usually the direction "up" has not ...
سهوا که متضادش میشه purposely, deliberately, intentionally, on purpose
Has a heart of gold
Start up a business
At Any minute خیلی زود
In my opinion If you ask me In my book In my idea
میخام بگم بیماری در یه جا شیوع پیدا کرده Outbreak hits somewhere
Have second thoughts about sth Hesitate
On father's side E. g. she is my grandfather on my father's side
On mother's side E. g. she is my grandmother on my mother's side
ایستگاه کسی رو گرفتن
معروف به
Nipple
به شدت شرم آور
The poor فقرا The blind نابینایان The elderly سالمندان جمع هستند
لبخند زدن با افتخار و سربلندی
به آرامی زمزمه کردن با حرف اضافه ی to می آید I love you and want to marry you, 'Dylan whispered softly 'to Madison Extracted from English collocat ...
In a wink = in a jiffy
In a wink = in a jiffy = in a flash سه سوته
با feel می آید He felt a surge of anger به طور ناگهانی شدیدا عصبی شد
In command of = in charge of = in control of مسئول چیزی بودن
In charge of
بوران کورکننده
کل طول سال
Israel's iron dome is significant threat for Palestinian terrorists
تعمیر کردن یا تعمیر و نگهداری انجام دادن
بیسکویت یا کلوچه ای که روش شکلات های ریز هست