امین جوادی ازاد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entrepreneur: به جمله زیر برای درک بیشتر دقت فرما ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch base: تماس گرفتن و بررسی وضعیت

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perilous: perilous تفاوتش با Dangerous peril ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solid: کامل یا تمام برای مثال : for a sol ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is new: 1. How are you? 2. How’s it going? ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speak up: بدون ترس حرف خود را زدن / ساکت ننشس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in contrast to: in comparison ( with ) )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: تفاوت ها به این صورتند : 1 realize ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up after: PICK UP AFTER چنانچه با حرف اضافه A ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold up: معطل شدن توی ترافیک

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock: پشتیبان، شخصی که در موقع سختی به شم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meticulously organized: میشه گفت "با وسواس منظم شده"، "تمیز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawned on: تازه فهمیدم / حالا فهمیدم. . . /همی ...

٦ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٦ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break down: در مقابل break up که دو نفر از هم ج ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: بهترین معنی ، نجات پیدا کردن از یک ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treacherous: the trail is becoming treacherous = ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: تفاوت drop off با get off : برای در ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break up: Break up به تکه های کوچکتر تقسیم ک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i hope so: در جواب صحبت کسی میگید ایشالله ( کن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: by the way : راستی. . . . . ( یادمو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chemistry: have chemistry : Chemistry is when ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into: دچار شدن به از دیگر معانی است

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find your feet: قلق یک کار جدید رو پیدا کردن حرف ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peeking: مثال یه گربه اومده خونتون و یواشکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack: وقتی به مقدار خیلی کمی لای در را با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loosen up: از حالت خجالتی بودن یا غریبگی کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ve been there: منم این تجربه رو داشتم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carve: بدست اوردن با زحمت بسیار زیاد هم می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discriminatory: تبعیض آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vicissitude: فراز و نشیب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bent: تمایل ذاتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie idle: بلااستفاده ماندن پول/ بی مصرف /تنبل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw the line: دیگه خط قرمزم اینه ، دیگه زیر بار ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip out: از کوره در رفتن بی جهت و بی دلیل عص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get to you: به خودت گرفتن / به دل گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to you: به خودت گرفتن / به دل گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: Try not to let their comments get t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dreading: هنگامی که به عنوان اسم استفاده می ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raving about: تعریف کردن مثلا میخوایم بگیم این ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rave: اگر با حرف اضافه about بیایید :rave ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss out: از کفت رفت از دست دادن یه فرصت خوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go until: طول میکشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live it down: مثلا یه کاری ناخواسته کردی که ابروت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rag about: مسخره کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out for: از نظر توانمندی برای کاری ساخته شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet up with: همان meet هست اما تفاوتی که با هم د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

meet up: همان meet هست اما تفاوتی که با هم د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

will do: باشه چشم ( حتما انجام میدم )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picking up after: PICK UP AFTER چنانچه با حرف اضافه A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picking up: PICK UP AFTER چنانچه با حرف اضافه A ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick up after: PICK UP AFTER چنانچه با حرف اضافه A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clean up: تفاوت CLEAN , CLEAN UP UP باعث میشو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down with: از پا در اومدن ( مریض شدن مبتلا شدن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rest up: همان rest هست ولی rest کلی تره ولی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest up: همان rest هست ولی rest کلی تره ولی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: to step up ( something ) means to i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

log on: log in : پسورد میخواد وارد شدن با م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: . . . . . . از آب در اومد ( معلوم ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

held up: معطل شدن توی ترافیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get held up: معطل شدن توی ترافیک گیر کردن غلطه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get held up: علاوه بر ترافیک میتواند معطل شدن در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for kicks: برای دلخوشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for kicks: برای دلخوشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

printout: تفوتش با print : print out مخصوص پر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back on: وصل مجدد / دوباره توی برق زدن پس از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk down: بد حرف زدن طوری که طرف مقابل از شما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak up: بدون ترس حرف خود را زدن / ساکت ننشس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

help out: help و help out یک معنی میدهند اما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold back: حدکثر تلاش خود را نکردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can seem: Kevin and I can’t seem to agree on ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wolf down: معنای صحیحش eat very fast سریع غذا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave for dead: ولش کنی بمیره ( برای کسی که در حال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gulp back: جلوی چیزی را گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

running for mayor: نامزد یا کاندید شدن برای مقام شهردا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put someone up: put someone up to : ترغیب کسی به کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bolt away: leave suddenly and as if in a hurry ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak up on: بی سر وصدا نزدیک شدن مثلا یک خرس ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good thing: خوب شد که . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure out: تفاوت ها به این صورتند : 1 realize ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: تفاوت ها به این صورتند : 1 realize ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: تفاوت ها به این صورتند : 1 realize ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn on: تازه فهمیدم/ همین الان تازه فهمیدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boil down to something: اصل قضیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come off: comes off as : بهش میاد که . . . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the crowd going: to gather together in large numbers ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: by the way : راستی. . . . . ( یادمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anyway: by the way : راستی. . . . . ( یادمو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grate on: grate on sb/sth: اذیت شدن If someo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ego boost: something such as praise, success, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how have you been doing: 1. How are you? 2. How’s it going? ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how is it going: 1. How are you? 2. How’s it going? ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what have you been up to: 1. How are you? 2. How’s it going? ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what have you been up to: What have you been up to lately? چه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

should have: “. I should have left my house earl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am afraid: معنی : شرمنده مثلا: شرمنده باید برم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i suppose so: گمان میکنم ( اینطور باشد )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off days: روزای سخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the hay: hit the hay= hit the sack

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duh: نه بابا !

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phrasal verbs: افعالی که از دو بخش معنی دار تشکیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

its about time: 2 معنی میدهد : دیگه وقتشه . . . زو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figuratively: از نظر مفهومی و یا از نظر غیر فیزیک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

party favor: هدایای کوچک به رسم یادبود برای مهما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: شعله ور شدن اتش / اتش گرفتن / Does ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was moving: پر از احساس بود ( چه مثبت چه منفی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moving: It was moving پر از احساس بود ( چه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten: شانس گوه ادم گوه بوی گوه ( خرابی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humble: In my humble opinion به عقیده این ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break open: یعنی به زور باز کردن مثلا یک بسته ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break in: break in new منظور از break in : وق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busy signal: بوق ازاد وقتی کسی پشت خطه وداره با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کفپوش: plastic floor mat

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picnic table: A picnic table is a rectangular tab ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on a regular basis: It’s not something I do on a regula ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cocomelon: Cocomelon, formerly known as checkg ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curricular: extra curricular فعالیت هاى فوق بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hidden treasure: شی ارزشمند مخفی گنج مخفی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up with: come up with a creative solution to ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cook up a storm: - cook up a storm: cook a large amo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

section of: به سکشن های مختلف تقسیم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break down: در مقابل break up که دو نفر از هم ج ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های امین جوادی ازاد